حجاب در زنان ايراني سالها قبل از ورود اسلام نيز بوده
این روزها بی حجابی زنان ایرانی و بخصوص زنان و دختران پایتخت نقل محافل فرهنگی است. متاسفانه مقوله تهاجم فرهنگی به نوعی مرگ خاموش ارزش ها و سنن ما ایرانیان را در پی داشته است. در فرهنگ غنی ایرانیان زنان همیشه از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده اند و حجاب چیزی نیست که تنها با ورود اسلام به آن توجه شده باشد، حجاب زنان ایرانی از زمان باستان علیرغم رنگهای متنوع و گوناگون از نوعی پوشیدگی نیز برخوردار بوده است.
کار شایسته دختر جوان آمریکایی
شاید شنیده اید که بسیاری از خارجیها به خصوص آمریکاییها تصورات عجیبی از کشور ایران دارند. که مثلا مردم با شتر مسافرت میکنند… مردم در ایران به زبان عربی صحبت میکنند… یا پرسشهایی غریب دیگر از این دست اما یک دختر جوان ۲۱ ساله آمریکایی در تلاش است این ذهنیت منفی علیه ایرانیان را پاک کند.
گروه وبگردی حصارنا:
بر خلاف دولتمردان غربی، دختری آمریکایی با کارتونهایش تلاش میکند تصورات مردم جهان را نسبت به مردم ایران درست کند.
شاید شنیده اید که بسیاری از خارجیها به خصوص آمریکاییها تصورات عجیبی از کشور ایران دارند. که مثلا مردم با شتر مسافرت میکنند… مردم در ایران به زبان عربی صحبت میکنند… یا پرسشهایی غریب مثل: آیا همه ایرانیها موهای مشکی دارند؟ حتی سوالهای عجیبتر مثل این که شما در کشورتان درخت دارید؟
حالا یک دختر جوان در وبلاگش با نقاشیهای زیبا تلاش میکند تا نگاه
مردم دنیا به خصوص آمریکاییها را نسبت به مردم ایران تغییر دهد و برای
رسانههای بین المللی چشم اندازی متفاوت به سوی ایران بگشاید.
نکته جالب این که این خانم آمریکایی است، هیچ رگ و ریشه ایرانی ندارد و حتی
یک بار هم به ایران سفر نکرده است، اما سعی می کند نگاهی واقعیتر به مردم
ایران داشته باشد و کلیشه های آمریکایی را نسبت به آنان بشکند.
شخصیت اصلی این وبلاگ دختری است به اسم ایران در واقع اسم کاملش «جمهوری اسلامی ایران» است که در باره خود نوشته است:«به علت آشفتهبازاری که آمریکا علیه من درست کرده است، من – جمهوری اسلامی ایران- آمده ام تا شما را در مورد مسایل روشن کنم. راحت باشید و سوالاتتان را از من بپرسید. هر چیزی که می خواهید بدانید…»
خانم سوفی ناجرا، در وبلاگی که خود را «دختره» نیز معرفی می کند، برخی
مسائل را با تکیه به طنز و شوخی توضیح میدهد. به طور مثال در مورد تقابل
سیاسی ایران و اسراییل:در نقاشیهای او، اسراییل مرد جوانی است که غالبا
رفتاری بچگانه دارد و گاه سعی میکند “مخ ایران را بزند”! ایران او را
«ننر» خطاب می کند و در مقابل، اسراییل نیز به ایران «ننه پیرزن» می گوید و
گاهی هم مزاحم تلفنی همدیگر میشوند!
اما همیشه همه چیز اینقدر سیاسی نیست. بسیاری از پرسش و پاسخها و
کارتونها به فرهنگ، آشپزی یا موسیقی مورد علاقۀ ایرانیان مربوط میشود.
البته شاید ایرانیها با دیدن برخی از کاراکترهای طراحیشده توسط خانم سوفی
به خود بگویند “خیلی هم اینطور نیست”! به طور مثال، در نقاشیهای او
دختران شمال شهر همگی تیپ غربی و مانتو به تن دارند و دختران جنوب تهران
چادری هستند!
«برای من شناخت ایران یک تلاش عاشقانه است»
سوفی ناجرا دختری ۲۱ ساله است که در دانشگاه، رشته تاریخ میخواند و در دالاس تگزاس زندگی میکند:
خیلی سخت است که توضیح بدهم چرا تا این حد مجذوب ایران شده ام. من در سال ۲۰۰۹ وقتی تنها هفده سال داشتم برای اولین بار نسبت به ایران کنجکاو شدم.
من در این زمینه رو پای خودم ایستادم و خود آموخته ام. به کتابهای دانشگاهی و مقالات نویسندگان خوشنام و آثار مورخان ایرانی مراجعه می کنم. من سعی می کنم خرده فرهنگ های مردم ایران را از طریق دوستان ایرانی که در آمریکا دارم و ایرانیانی که از طریق اینترنت با آنها آشنا شدهام فرا بگیرم.
درک نگاه آنها برای من ضروری است چرا که آنها از اقوام، مذاهب و گروههای مختلف اجتماعی هستند. این برای من یک تلاش عاشقانه برای آموختن در باره کشوری است که در آمریکا معمولاً با ساده اندیشی از آن حرف میزنند.
از سوی دیگر من گمان می کنم مردم آمریکا بیشتر دوست دارند مسایل را از طریق تصویر یاد بگیرند. البته من در وبلاگم تصاویر را با متن همراه میکنم و برای جذابیت بیشتر کمی هم طنز به آن اضافه میکنم.
من تا حالا از طریق وبلاگم بیش از ۴۰۰ سوال دریافت کرده ام. اول آنهایی را انتخاب می کنم که پاسخشان چندان سخت نیست. برخی پاسخها را خودم با اطمینان بلدم اما سوالات دیگری نیز هست که نیاز به بررسی در منابع مختلف دارد. من وقتی به تاریخ ایران نگاه میکنم با دریچه ذهنی خودم درگیر آن می شوم، اما باید ابتدا این پارادایم را از خود دور کرد و بعد به سراغ فرهنگ و سیاست ایران رفت و این کار بسیار سختی است.
البته رادیو فرانسه در تیتر این خبر سعی می کند نگرش منفی چند دولتمرد غربی نسبت به ایران و ایرانی را به نام جهانیان تمام کند کاری که از سوی رسانه های غربی نیز دنبال می شود.
شاید چندان هم نشود خرده گرفت! به هر حال از نظر غربی ها دنیا مال آنهاست و برای رسیدن به این هدف حاضرند دروغ بزرگ جامعه جهانی خواندن خود را مدام در رسانه هایشان تکرار می کنند اما مشکلی که در این وسط وجود دارد این است که تنها خودشان آن را باور کرده و به همین خاطر هم دچار توهم شده اند.
زماني كه دستهای صدام به نشانه تسلیم بالا رفت.
حصارنا به نقل از باشگاه خبرنگاران:
متن نامه صدام به شرح ذیل است:
بسمالله الرحمن الرحیم
«جناب آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری محترم اسلامی ایران
پس از اتکال بر خداوند متعال و به نیت از بین بردن تمامی موانعی که بر سر راه ایجاد روابط برادرانه میان تمام مسلمانان و از جمله برادران مسلمان ایران وجود دارد و به منظور فعال ساختن جدی و هماهنگ کردن برادران مؤمن جهت رویارویی با اشراری که میخواهند به مسلمانان و امت عرب ضربه بزنند و برای اینکه ایران و عراق را از تحریکات و بازیهای قدرتهای شرور بینالمللی و وابستگان آنان در منطقه بازداریم و به منظور هماهنگی با روح اصولی که در 12 اوت 1990 به منظور ایجاد صلح دائمی و همه جانبه در منطقه اعلام کردیم و خواست ما از آن نامه برقراری صلح دائم و همه جانبه در منطقه بود و برای آن که از هرگونه بهانهای که مانع از همکاری و موجب افکار بد شود، ممانعت کند و همچنین برای این که امکانات عراق، دور از صحنه رویارویی عظیم معطل نماند و به منظور به کار گرفتن آنها در جهت اهدافی که مسلمانان و اعراب شرافتمند به حق بر آن توافق دارند و دوری جستن از تداخل سنگرها و کینهها و بغضها و برای آن که خیرخواهان راه خود را در بازگشت روابط عادی خواهند یافت، به عنوان ثمره مذاکرات از زمان نامه 1990.04.21 ما، تا آخرین نامه شما در هشتم اوت 1990، به عنوان حل نهایی و روشنی که جای هیچگونه ابهامی باقی نگذارد، تصمیمات زیر را اتخاذ کردیم:
1 - موافقت با پیشنهاد شما که در نامه جوابیه مورخ هشتم اوت 1990 توسط «برزان ابراهیم تکریتی» نماینده ما در ژنو از آقای سیروس ناصری نماینده شما دریافت شد. پایه قرار دادن قرار داد 1975 به عنوان اصول منسجم با آنچه که در نامه 30 ژوئیه 1990 به ویژه در مورد تبادل اسرا و بندهای 6 و 7 از قطعنامه 598 آمده است.
2 - بر اساس آنچه که در بند اول این نامه و آنچه که در نامه مورخ 30 ژوئیه 1990 آمده است، ما آمادهایم هیاتی را به تهران بفرستیم و یا هیاتی توسط شما به بغداد اعزام شود تا موافقتنامهها را جهت امضا آماده کند.
3 - به عنوان ابتکار حسن نیت، ما از روز جمعه هفدهم اوت (1369.5.26) نیروهای خود را از مرزهای شما فرا میخوانیم و تنها نیروهای سمبلیکی را به عنوان نگهبانان و پلیس مرزی باقی میگذاریم تا در شرایط طبیعی به وظایف روزمره خود عمل کنند.
4 - کلیه اسرای جنگ با تمام تعداد بازداشت شدگان را فوراً از راه مرزهای زمینی از جمله "خانقین" و "قصر شیرین" و مناطقی که مورد توافق دو طرف خواهد بود، آزاد خواهیم کرد و ما اولین گام در این زمینه را روز جمعه هفدهم اوت برخواهیم داشت.
آقای رفسنجانی رئیس جمهور، با این تصمیم ما همه چیز روشن و تمام خواستهها و مسائلی که بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد و چیزی نمانده است مگر آن که موافقتنامهها آماده و امضا شود تا هر یک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف واضح داشته باشیم.
همکاری ما باید در سایه اصول اسلامی و احترام متقابل و دور کردن طرفهایی باشد که خواستار شر برای منطقه هستند و قصد دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند و شاید با یکدیگر همکاری کردیم تا خلیج (ِفارس)، دریاچه صلح و امن و خالی از ناوگان و نیروهای خارجی باشد که بدخواه ما هستند. به علاوه همکاری در مسائل حیاتی دیگر- والله اکبر والحمدلله.
صدام حسین - رئیس جمهوری عراق - 23 محرم 1411 ه - 14 اوت 1990 م.»
متن کامل پاسخ رئیس جمهوری اسلامی ایران به نامه پنجم رئیسجمهور عراق به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله علی ما انعم و له الشکر علی ما الهم
ریاست جمهوری محترم عراق جناب آقای صدام حسین
نامه مورخ 1369.5.23 (14 اوت 1990) جنابعالی دریافت شد. اعلام پذیرش مجدد معاهده 1975 از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلاف در چارچوب قطعنامه 598 و تبدیل آتش بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت.
شروع عقبنشینی نیروهای شما از اراضی اشغالی ایران را دلیل صداقت و جدی بودن شما در راه صلح با جمهوری اسلامی ایران به حساب میآوریم و خوشبختانه در موعد مقرر آزادی اسراء هم آغاز گردید که امیدواریم عقبنشینی نظامیان شما طبق زمانبندی اعلام شده و آزادی اسرای دو طرف با آهنگ و سرعت هر چه بیشتر ادامه یافته و تکمیل گردد.
همانگونه که از طریق نماینده ما، در ژنو به اطلاع رساندهایم اکنون ما برای پذیرش نمایندگان شما در تهران آمادگی داریم و امیدواریم با تداوم جوّ مثبت و حسن نیت موجود بتوانیم به صلح جامع و پایدار با حفظ همه حقوق و حدود مشروع دو ملت و دو کشور اسلامی دست یابیم.
والسلام علیکم
اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران
1369/5/27
در همین باره سردار سرلشکر "سید یحیی صفوی"، مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا میگوید:
«در قیام کربلا، جبهه مقابل امام حسین(ع)، یزیدیان با نهایت کفر و شرک حضور داشتند و آشکارا کفر و شرک میورزیدند و برایشان مهم نبود که مسلمانان راجع به آنها چطور قضاوت میکنند و از سوی دیگر در جنگ تحمیلی، برای ما کفر صدام به وضوح روشن بود و مشرکینی که پشتیبان صدام بودند، قساوت و بیرحمی شان آشکار بود. قساوت صدام آن قدری بود که فقط مردم ایران را شامل نمیشد و این قساوت را در بمباران شیمیایی حلبچه عراق به وضوح میتوان دید.».
سردار صفوی میافزاید: «در کربلای حسین ابن علی(ع)، شکست ظاهری حاصل شد، ولی در کربلای ایران هم پیروزی ظاهری هم پیروزی باطنی با ایران بود. عراقیها میخواستند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. آنها میخواستند خوزستان را از ایران جدا کرده و قرارداد 1975 را لغو کنند که نتوانستند. ما به طور قطع پیروز از این جنگ بیرون آمدیم، هم کشورمان و هم منافعمان را حفظ کردیم. صدام در آخرین نامه خود به آقای هاشمی قبل از حمله به کویت نوشته بود که من تمام بندهای قرارداد 1975 را قبول دارم.».
گفتنی است پذیرش رودخانه شط العرب به عنوان خط مرزی دو کشور بر اساس قرارداد 1975 الجزایر، مسئلهای اساسی بود. بر اساس بیانیه الجزایر، عراق با پذیرش «خط تالوِگ» به عنوان خط مرزی دو کشور، در واقع حاکمیت ایران را بر اروند رود پذیرفته بود.
اقدام صدام در پاره کردن بیانیه الجزایر در مقابل دوربین تلویزیون در سال 1980 و طرح مجدد ادعای حاکمیت مطلق عراق بر اروند رود، نقطه شروع جنگ بود. مذاکرات دو کشور بعد از برقراری آتش بس عمدتاً بر محور درخواست عراق در مورد همین مسئله بود. اما صدام تصمیم گرفت تا تغییر روش دهد.
وی در نامه چهاردهم اگوست خود گفته بود: «آقای هاشمی رئیس جمهور، با تصمیم ما همه چیز روشن شده و آنچه میخواستید و بر آن تاکید داشتید، حاصل شده است.».
پیشنهاد غیر منتظره صدام به ایران با مسئله تجاوز به کویت مرتبط بود. او میخواست از جناح شرقی خود و اینکه ایران در هیچگونه اتحاد نظامی تهاجمی علیه عراق مشارکت نخواهد کرد، اطمینان یابد و سربازان خود را به منظور بهکارگیری در مرز کویت- سعودی، آزاد سازد.
حاکم عراق در نامهاش هر چه بیشتر مواضع رئیس جمهور ایران را مورد تایید قرار داد. وی در توجیه پیشنهاد خود چنین گفت: «نباید قابلیتهای عراق در یک جنگ بزرگ خارجی هدر رود، بلکه این تواناییها باید در جهت اهداف مشترک مسلمانها و اعراب مورد استفاده قرار گیرند»!!
صدام با پیشنهاد امضای پیمان صلح امیدوار بود بتواند ایران را متقاعد سازد تا تحریمهای تجاری علیه عراق را نقض کند؛ بنابراین برداشت صدام از مناسبات عادی بین دو کشور، مشارکت ایران و عراق در جهت تأمین امنیت خلیج فارس و دور نگهداشتن منطقه از حضور نیروها و ناوگانهای خارجی و همچنین مشارکت در سایر امور حیاتی بود.
این پیشنهاد پس از دو سال مذاکرات متناوب و بیثمر بین دو کشور که آتش بس آگوست 1988 را در پی داشت، مطرح شد. آتش بس بر پایه قطعنامه 598 شورای امنیت در بیستم جولای 1987 استوار بود. این قطعنامه از طرفین خواسته بود نسبت به آتشبس فوری و عقبنشینی نیروها به سوی مرزهای بینالمللی اقدام کنند تا زمینه مبادله اسرا فراهم شود.
جمهوری اسلامی ایران همواره این مسئله را مطرح میکرد که لازمه صلح این است که جامعه جهانی، رژیم بعث عراق را به عنوان متجاوز بشناسد.
پذیرش قطعنامه از سوی ایران در شرایطی صورت میگرفت که این کشور بخشهای مهمی از خاک عراق را در تصرف خود داشت. علاوه بر این، بندهای قطعنامه به گونهای تنظیم شده بودند که بر اساس آن لازم بود خروج نیروها همزمان با اجرای آتشبس صورت گیرد. از این رو، از ایران خواسته میشد که از چانهزنی و تبلیغات علیه عراق دست بکشد. تهران در برابر پیشنهادات فوق - خروج نیروها قبل از اجرای آتشبس - مقاومت میکرد.
مرحله جدید مذاکرات در بیست و یکم آوریل 1990 با ارسال نامه صدام حسین خطاب به حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب و هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری وقت ایران آغاز شد. وی در این نامه مذاکره مستقیم بین رهبران دو کشور برای دستیابی به نوعی توافق را پیشنهاد کرده بود.
این پیشنهاد منجر به مبادله نامههایی بین رفسنجانی و صدام شد که در مجموع، شش نامه از سوی حاکم عراق خطاب به همتای ایرانی و چهار نامه از هاشمی رفسنجانی به صدام بود. این تبادل، دور تازهای از مذاکرات را موجب شد که با پیشنهاد نمایشی صدام به هاشمی رفسنجانی در چهاردهم آگوست به اوج خود رسید.
صدام سعى داشت حركت عراق را با جنبش عربيسم پيوند دهد و چنين وانمود سازد كه اين درگيرى فقط يك اختلاف بين ايران و عراق نيست، بلكه معارضه بين ايران و اعراب است.
وی در نامه اول خود به هاشمی رفسنجانی اظهار میدارد که «عراق همزمان هدف توطئههای صهیونیسم و امپریالیسم است، زیرا این کشور مانع و خطری در برابر توسعه صهیونیسم به حساب میآید! دشمنان سعی دارند با تضعیف عراق دست صهیونیسم را در تهدیدات و اجرای نقشههای شوم خود در منطقه و ادامه اشغال فلسطین و بیتالمقدس عرب باز نگهدارند! این نیروها مایلند آتش درگیری مجددی را بین ایران در یک سو و عراق و امت عرب از سوی دیگر، شعلهور سازند»! وی اظهار میدارد که عراق از سوی کشورهای مترقی منطقه حمایت میشود!
هاشمی رفسنجانی این ادعای صدام را بیپاسخ نگذاشت. وی در پاسخ اظهار داشت: «البته ما هیچ مشکلی با امت عرب نداریم و از همکاری صادقانه برخی دولتهای عربی بهرهمند هستیم... این نکته را همه میدانند که ایران مدافع راستین نهضت فلسطین است نه عراق.».
وی در نامه دوم خود نوشت: «انقلاب اسلامی از ابتدای کار و همیشه عظمت و اقتدار اسلام و مسلمین، مبارزه علیه دولت غاصب اسرائیل و آزاد سازی فلسطین را هدف خود قرار داده است.».
رئیس جمهور وقت ایران در نامه 18 ژوئن خود در پاسخ به دعوت صدام از ایران برای پیوستن به مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم میگوید: «شما خود را مدافع فلسطینیها، متولی امور آنها و نیروهای مقاومت در برابر تجاوزات امپریالیستها قلمداد میکنید و از ما دعوت میکنید که به صف مبارزین بپیوندیم، اما نویسندگان این نامه آگاهی دارند که جمهوری اسلامی ایران پیشگام مبارزه علیه امپریالیسم و هدف اصلی تجاوزات استکبار است... اگر همه دولتهای عربی با انقلاب ایران همکاری کنند [چنانکه عراق آشکارا از این امر سر باز زده است] توازن قوا در خاورمیانه به نفع اسلام و مسلمین تغییر خواهد کرد. علاوه بر این، نیروهای مترقی منطقه پشتیبان ایران هستند و متقابلاً، عراق بر خلاف ادعای صدام، از سوی سلاطین، شیوخ و رهبرانی که اعضای امت عرب به حساب نمیآیند، حمایت میشود.».
صدام اجلاسی را با ترکیب ذیل در نظر داشت:
در طرف عراقی، شخص صدام، جانشین فرماندهی و عزت ابراهیم جانشین شورای فرماندهی انقلاب، و در طرف ایرانی، دو مقام عالیرتبه یعنی آیت الله خامنهای و هاشمی رفسنجانی.
صدام گمان میکرد در نشستی در چنین سطح، مذاکره کنندگان از اقتدار لازم برای دستیابی سریع و مؤثر به توافق برخوردار خواهند بود. وی برای آغاز مذاکرات، 28 آوریل یا 7 روز پس از رسیدن اولین نامه به دست مقامات ایرانی را پیشنهاد کرده بود.
شاید صدام بیش از حد به قدرت مجاب کنندگی خود ایمان داشت و با این باور که روزی رو در روی رهبران ایران مینشیند، موضوعاتی را برای نتیجه گیری سریع و موفقیت آمیز مطرح میساخت.
صدام همچنین میپنداشت که رهبری ایران دچار تفرقه و تشتت شده است. بدین جهت خواستار آن بود که چنین موافقتنامهای به امضاء مقامات عالی ایرانی برسد.
وی در نامه دوم خود به هاشمی رفسنجانی در 19 مه 1990 ایده نشستی با شرکت همه تصمیم گیرندگان عالی دو کشور را مطرح ساخت. او در نامهاش خطاب به رفسنجانی مینویسد: «شرکت چنین مقاماتی در مذاکرات توافق، از نظر روانشناختی و اخلاقی آنها را مقید به اجرا و پایبندی به توافقنامه مینماید و مانع تأثیر گذاری حوادث بعدی بر فرایند صلح میگردد.».
هاشمی رفسنجانی با نشستی در این سطح موافق نبود، لذا پیشنهاد کرد که «ابتدا مذاکره توسط یک نماینده اعزامی از عراق صورت گیرد و ملاقات در سطح بالاتر زمانی مورد پذیرش قرار خواهد گرفت که به نتایج مشخصی که مبنای مراحل بعدی قرار گیرند، دستیافته باشیم.».
هاشمی رفسنجانی در پاسخ به صدام نه تنها ایده برگزاری یک اجلاس اولیه را رد کرد، بلکه تاکید کرده بود که حضرت آیت الله خامنهای در هیچگونه مذاکرهای در هیچ سطحی شرکت نخواهند کرد. با این وجود، وی به حاکم عراق اطمینان داد که «نمایندگان ایران تحت رهنمودهای مقام معظم رهبری عمل کرده و اگر رئیس جمهور ایران در مذاکرات شرکت کند قطعاً دارای اختیارات تام خواهد بود و تصمیمات یقیناً اجرا خواهد شد و شما نباید از بابت مسائلی که در نامه خود طرح کردهاید، نگران باشید.».
رئیس جمهور وقت ایران در نامه 18 ژوئن خود خطاب به صدام اعلام کرد: «ما راه صلح را به مذاکرات مستقیم محدود نخواهیم کرد و راههای دیگر از جمله مسیری (راه حل سازمان ملل) را که قبلا طی شده است، مسدود نمیکنیم.».
محتوای نامههای اولیه مبادله شده بین هاشمی رفسنجانی و صدام به کلیاتی از قبیل مسائل رویهای، طرح ادعاهای ایدئولوژیکی و بیان مواضع بسیار کلی محدود میشد. فقط در نامه 30 جولای صدام برای اولین بار به طرح دقیق یک پیشنهاد پرداخته بود.
دو روز بعد، حمله به کویت صورت گرفت. با گذشت چهار ماه از مبادله نامهها و آغاز مذاکرات در ژنو هیچ تحولی که حاکی از نزدیک شدن طرفین به توافق باشد، صورت نگرفته بود.
هاشمی رفسنجانی اظهار داشت که نتیجهای که از مبادله نامهها حاصل شده است صرفاً " نگارش نامهها و تطویل مذاکرات" بوده است و تاکید بیشتر بر صورت قضیه بوده است تا محتوا. مذاکرات ژنو موفقیت چندانی در دستیابی به وجوه اشتراک بین دیدگاههای طرفین نداشته است.
رئیس جمهور ایران حتی به نامه سوم صدام در 16 جولای با پیشنهاد او مبنی بر اعزام یک نماینده شخصی به تهران، پاسخی نداد.
صدام پیشنهادات سیام جولای خود را در نامه چهارم خطاب به هاشمی رفسنجانی بیان کرد. وی پیشنهاد برگزاری یک اجلاس سران را دوباره مطرح ساخته و در توجیه آن چنین عنوان کرد که یک موافقتنامه صلح از سویی باید تمامی مسائل مهم بین دو کشور را مورد توجه قرار دهد و از سوی دیگر هرگونه توافقی باید جزئی از یک کل تجزیهناپذیر و مجموعه به هم پیوسته باشد به گونهای که شکاف در هر بخش از آن رخنه در تمامی مواد آن به حساب آید.
وی پیشنهاد کرد که عقبنشینی نیروها به مرزهای بینالمللی و مبادله اسرای جنگی در مدت دو ماه از تاریخ پذیرش نهایی یک موافقتنامه صلح صورت گیرد.
زبان بهکارگرفته شده از سوی وی پیچیده است، ولی همانگونه که هاشمی رفسنجانی اشاره کرده است، از نرمش مواضع صدام در مورد اروند رود حکایت میکند.
صدام به ایران پیشنهاد کرد که حقوق کشتیرانی و ماهیگیری ایران و شکلی از اداره مشترک - نه حاکمیت - را به رسمیت بشناسد.
صدام که خود در رأس رژیمی بود که ارزشی برای قوانین و موافقتنامههای بینالمللی قائل نبود، این بار میخواست موافقتنامهای را با ایران بر پایه ملاحظات قانونی منعقد سازد. وی پیشنهاد کرد که موافقتنامه تنها پس از طی تمامی مراحل تصویب بر اساس قانون اساسی دو کشور از قابلیت اجرایی برخوردار باشد.
وی پیشنهاد کرد که طرفین موافقتنامههای خود را به رؤیت دبیر کل سازمان ملل برسانند و حتی پیشنهاد کرد که از یک مرجع بینالمللی مثل شورای امنیت سازمان ملل به منظور تضمین اجرای موافقتنامه دعوت به عمل آید.
هاشمی رفسنجانی هرگز به نامه سیام جولای صدام حسین پاسخ نداد و قبل از اینکه چنین کاری بکند، صدام به کویت حمله کرد.
در سوم آگوست، یک روز پس از تهاجم، حاکم عراق نامه پنجم خود را به رئیس جمهوری ایران نوشت. این نامه آشکارا نشان دهنده نگرانی عراق از احتمال همکاری ایران با گروه دشمنان عراق بود. صدام ادعا میکرد که حمله عراق به کویت یک مسئله عربی است و ایران نباید در آن مداخله کند. وی بهطور صریح و بیپرده به ایران در مورد مداخله در این بحران هشدار داد.
صدام با بدگمانی اظهار داشت که گزارشاتی در مورد فعالیتهای سیاسی هاشمی رفسنجانی و ملاقاتهایش با فرماندهان نظامی ایران دریافت کرده است. وی همچنین اظهار داشت که در صورتی که ایران غیر عاقلانه رفتار کند یا با پیشنهاد سیام جولای وی موافقت نکند، ممکن است پیشنهاد خود را پس بگیرد!
پاسخ هاشمی رفسنجانی در 7 آگوست به این نامه و به پیشنهادات تفصیلی سیام جولای صدام جالب است، زیرا مواردی را مطرح میکند که بیانگر موضع دائمی ایران در طول بحران کویت و حداقل تا قیام شیعیان در جنوب در فوریه - مارس 1991 را تشکیل میدهد.
از سویی رئیس جمهور وقت ایران خواهان ادامه مذاکرات بین ایران و عراق بود. او میدانست که موضع عراق در مورد اروند رود تا حدودی تغییر کرده است، اما پیشنهاد صدام همچنان برای ایران غیر قابل پذیرش بود.
بدین لحاظ هاشمی رفسنجانی میگوید: «پیشنهاد مشخص ما این است که قرارداد 1975 مبنای مذاکرات صلح قرار گیرد، زیرا بدون پایبندی به قراردادهای پیشین، خصوصاً پیمانی که حامل امضای شخص شماست، نمیتوان به گفتههای امروز اعتماد کرد.».
نامه 14 آگوست صدام به عنوان تأییدی بر مواضع گذشته ایران تفسیر شد. روشن بود که این نامه از سوی ایران، حداقل در محیط داخلی و بینالمللی چگونه تفسیر خواهد شد. هاشمی رفسنجانی در پاسخ این نامه خطاب به صدام آورده است که " اعلام شما مبنی بر پذیرش مجدد قرارداد 1975 راه را برای اجرای قطعنامه 598، حل مسائل در چارچوب آن و گذر از آتش بس موجود به یک صلح پایدار هموار میسازد."
علاوه بر این، عراق به سرعت خروج نیروهایش از خاک ایران را به اتمام رساند و مبادله سریع اسرای جنگی را آغاز کرد.
بین 14 آگوست تا پایان ماه مارس ایران میزبان چندین هیئت نمایندگی بلند پایه عراقی بود. "طارق عزیز" در اوایل سپتامبر از تهران دیدار کرد و "علی اکبر ولایتی"، وزیر امور خارجه ایران در ماه نوامبر دیدار او را پاسخ گفت. "عزت ابراهیم" به اتفاق "سعدون حمادی" در اوایل ژانویه در تهران بودند.
حمادی در اواخر ژانویه حامل پیام محرمانهای از سوی صدام برای هاشمی رفسنجانی بود. دیدار مجدد حمادی از تهران در ماه فوریه صورت گرفت. طارق عزیز در مسیر رفت و برگشت خود به مسکو در اواسط فوریه در تهران توقف کرد.
در ششم مارس حمادی سفر اعلام نشدهای به مناطق مرزی ایران داشت. این سفر در بحبوحه قیام شیعیان جنوب عراق و ظاهراً با هدف ترغیب ایران به عدم حمایت از شورشیان صورت میگرفت. هر از چند گاهی مذاکراتی بین مقامات بلند پایه ایرانی و عراقی، شامل هاشمی رفسنجانی، ولایتی و حسن حبیبی، معاون اول رئیس جمهور صورت میگرفت.
این فرض که ایران از موفقیت عراق در حمله به کویت خرسند باشد، امری غیر قابل قبول بود. زیرا عراق در صورت بهرهمندی از منابع نفتی و ثروت و بنادر کویت در خلیج فارس به یک تهدید عمده علیه امنیت ایران تبدیل میشد.
ایران هرگز در خواسته خود مبنی بر خروج بیقید و شرط عراق از کویت - حتی در شرایطی که این کشور در پی امضای یک پیمان صلح جامع با عراق بود - تردید نکرد. ایران تحریمها را نقض نکرد و از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه عراق حمایت کرد. در عمل، ایران بدون آنکه ادعایی بکند همچون ایالات متحده و همپیمانان او مرز خود را به روی عراق بست.
قیام شیعیان جنوب عراق در فوریه و مارس مناسبات بین دو کشور را بدتر کرد. شدت و وسعت این قیام نشان میداد که رهبران و نیروهای پیشرو آن بومی بوده و ایران نقشی در ترغیب یا هدایت آن بر عهده ندارد.
تا ظهور این قیام، محدودیتهایی علیه شیعیان عراق از سوی ایران اعمال میشد. در تمامی مدت بحران کویت و پس از شکست ارتش عراق روشن شد که ایران حرکت شیعیان جنوب عراق را تشویق و ترغیب نمیکند. به همین دلیل در دوران حیات امام خمینی(ره) مسئلهای به نام حکومت شیعه در بغداد مطرح نشد. البته "آیتالله محمد باقر حکیم"، رئیس وقت مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که در ایران به سر میبُرد دارای مواضع استواری بود.
بنابراین، این میزان کمک با توجه به سرکوب وحشیانه قیام و هتک حرمت در کربلا و نجف امری قابل پیشبینی بود. تا پایان ماه مارس 1991 مناسبات دو کشور بار دیگر به تیرگی گرایید و تردیدهایی در طرفین نسبت به رفتار یکدیگر ایجاد شد. عراق ایران را متهم به دخالت در امور داخلی این کشور میکرد و از مقامات ایرانی میخواست تا خود را از این امر کنار بکشند.
شاید از ابتدای امر نیز محتوای نامه چهاردهم آگوست صدام حسین چیزی کمتر از آن بود که عموماً ادعا میشد. آنچه صدام در نامه بدان اشاره میکرد شاید بیش از آن چیزی بود که در عمل مایل به انجام بود.
پیشنهاد صدام در هر مورد با توقعات کاملاً غیر واقعیاش در هم آمیخته بود. وی انتظار داشت که ایران به مسئله تجاوز عراق به کویت به دیده اغماض بنگرد و بیشتر به خواستهاش در مورد حاکمیت مشترک بر شط بیندیشد نه به خطری که تجاوز عراق ممکن است ایجاد نماید.
سرانجام، شرایط حاصل از تجاوز عراق به کویت که منجر به نگارش نامههای صدام به هاشمی رفسنجانی شد، خود تهدیدات و موانع جدی در مسیر برقراری روابط ایران - عراق ایجاد کرد. قیام شیعیان جنوب عراق تنها یکی از حوادث بسیاری بود که بار دیگر اختلافات عمیق و پیچیده میان دو کشور را نمایان میساخت.
صدام در آخرین نامه خود به هاشمی رفسنجانی نوشت: «با این تصمیم ما، دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را که میخواستید و بر آن تکیه میکردید تحقق مییابد» و این یعنی دستهای صدام به نشانه تسلیم بالا رفت.
دوباره 6 آگوست سالروز پرواز مرگي كه در كوتاهترين زمان ممكن ده ها هزار نفر را به كام مرگ كشاند
گروه وبگردي حصارنا

نگاهی به اسناد به جا مانده از برنامه هستهای آمریکا نشان میدهد این برنامه یکی از مرگبارترین، بحثانگیزترین و پرهزینهترین برنامههای هستهای دنیا بوده است.
ندای مرگ در این برنامه هنگامی به گوش رسید که آمریکا با هزینهای معادل با 24.2 میلیارد دلار (بر حسب دلارهای سال 2012) در خلال جنگ جهانی دوم، اولین بمبهای اتمی جهان موسوم به بمبهای «پسر کوچک» و «مرد چاق» را در قالب پروژهای به نام «پروژه منهتن» تولید نمود.
روز 24 ژوئن 1945 میلادی «هری ترومن» رئیس جمهور وقت آمریکا که در آوریل 1945 بلافاصله بعد از مرگ «فرانکلین روزولت» رئیس جمهور دوران جنگ آمریکا به عنوان سی و سومین رئیس جمهوری آمریکا سوگند یاد کرده بود دستور داد تا در اولین فرصت پس از سوم اوت که وضعیت هوا اجازه میدهد بمباران اتمی ژاپن انجام شود.
روز 26 ژوئیه به ژاپن هشدار داده شد که اگر تسلیم نشود ویرانی عظیمی در انتظارش خواهد بود اما سخنی از بمب اتمی به میان نیامد.
برخی از بزرگان ژاپن در خواست صلح کردند اما روز 28 ژوئیه نخست وزیر ژاپن تهدید آمریکا را غیر قابل قبول اعلام کرد.
* پاول تیبتز فرمانده بمباران هیروشیما
«پاول تیبتز»، خلبان نیروی هوایی آمریکا بود که فرماندهی پرتاب اولین بمب اتمی تاریخ جهان (بمب «پسر کوچک») را به نمایندگی از تنها کشوری که در طول تاریخ از بمب هستهای استفاده کرد، به عهده داشت.

او و همکارانش موفق شدند در 5 آگوست 1945 با انفجار بمب پسر کوچک بر فراز هیروشیما رقمی بیسابقه در قتل عام به جا بگذارند: با انفجار پسر کوچک، دهها هزار نفر نظامی و غیرنظامی در شهر هیروشیما جان باختند.
* فرماندهای که به خاطر قتل عام عذاب وجدان نداشت
«پاول تیبتز» تنها چند روز پیش از مرگش در اول نوامبر سال 2007 در سن 92 سالگی گفت هرگز از کردهاش پشیمان نبوده و هر شب سر راحت به بالین میگذاشته است. علیرغم این، «تیبتز» گفته بود با برگزاری مراسم تشییع جنازه برای خودش یا حک شدن اسمش بر بالای مزارش، موافق نیست، چرا که ممکن است آرامگاه وی به محلی برای اعتراض مردم علیه او تبدیل شود.

• اسامی پرسنل پرواز مرگ؛
یاران «تیبتز» را در این پرواز مرگبار افراد زیر تشکیل میدادند:
به ترتیب از چپ به راست:
ـ سروان «ژاکوب بسر» (متخصص رادار)؛
ـ گروهبان «ریچارد نیلسون» (اپراتور رادیوئی)؛
ـ گروهبان «رابرت شامرد» (دستیار مهندس پرواز)؛
ـ سروان «تئودور ونکرک» (هدایت کننده هواپیما)؛
ـ سرگرد «رابرت لوئیس» (کمکخلبان)؛
ـ سرباز «جان لینیسکی» (مهندس موتور)؛
ـ سرهنگ «پاول تیبتز» (فرمانده گروه و خلبان هواپیما)
ـ سرباز یکم «هارولد اولسون» (مهندس مکانیک)
ـ گروهبان «والتر مک کالب» (رئیس خدمه)؛
ـ «ناشناس»؛
ـ سروان «سسیل کینگ» (تعمیرات پرواز)؛
نشسته از چپ به راست:
ـ گروهبان «ویات دازنبری» (مهندس پرواز)؛
ـ سرگرد «توماس فری بی» (مسئول بمباران)؛
ـ «ناشناس»؛
ـ گروهبان «جین کوپر» (مهندس مکانیک)؛
ـ سرباز یکم جان جکسون (مهندس مکانیک)؛
ـ گروهبان لئونارد مارکلی (مهندس مکانیک)؛
ـ ناشناس
این افراد دوشنبه ششم اوت 1945 میلادی با یک هواپیمای بمب افکن "بی "29 ملقب به "انولاگی" که از جزیره "تینیان" برخاسته بود به همراه دو هواپیمای دیگر در ساعت هشت و پانزده دقیقه صبح به وقت ژاپن، بمب چهار تنی معروف به پسر کوچک، در بردارنده 60 کیلوگرم اورانیوم 235 را از ارتفاع 9480 متری روی هیروشیما رها کردند تا 43 ثانیه بعد در ارتفاع 548 متری منفجر شود.

انفجار بمب «پسر کوچک» بر فراز شهر هیروشیما در 5 آگوست 1945 باعث شد تقریبا 50 درصد از ساکنان این شهر کشته شوند؛ از میان 350 هزار نفر ساکنان این شهر، 118661 نفر غیر نظامی و تقریبا 20 هزار نفر نظامی کشته شدند. از میان بازماندگان این حادثه نیز اثرات طولانیمدت امراض ناشی از تشعشع، آسیبهای «ژنتیکی» و استرسهای پس از این حادثه فاجعهبار بودهاند.

بمب پسر کوچک پس از انفجار بر سر هیروشیما
مردمی که از دور دست انفجار "پسر کوچک" را در آسمان هیروشیما مشاهده کردهاند میگویند، خورشید دیگری را در آسمان دیدهاند. از انفجار این بمب، انرژی عظیمی حدود انرژی حاصل از انفجار بیست هزار تن تی ان تی آزاد شده بود، که نیمی از آن به شکل فشار هوا مانند طوفان ناگهان (موج انفجار)، یک سوم آن به شکل گرما و یک ششم دیگر به شکل تابشهای آلفا، بتا، گاما و نوترونی در آمده بود.

بمب پسر کوچک، پیش از انفجار
در منطقه زیر مرکز انفجار، دما تا چند هزار درجه سانتیگراد افزایش یافته بود. پس از انفجار، سایه یک انسان روی پلههای ساختمان بانک واقع در فاصله 200 متری مرکز انفجار باقی مانده بود به این ترتیب که فردی روی پلهها افتاده و خاکستر شده بود، ولی پلههای زیر بدن او سالم مانده بود، اما در دیگر نقاط پله، سطح خارجی سنگها ذوب شده بود! تا شعاع 500 متری مرکز انفجار، سرامیک خانهها ذوب و تا شعاع دو کیلومتری لباسهایی که مردم به تن داشتند سوخته بود.


در اثر بمب فرو ریخته شده بر سر هیروشیما تا پایان سال 1945 حدود 140 هزار نفر و در فاصله سالهای 1946 تا 1951 حدود 60 هزار نفر جان باختهاند. سطح دایره مرگ و نیستی 3.5 کیلومتر مربع و سطح ناحیه مجروحین حدود 7.5 کیلومتر مربع است، در کل از حدود 90 هزار ساختمان، 60 هزار ساختمان به کلی یا عمدتا ویران شده بودند و پنج روز زمان لازم بود تا یک واحد از ارتش ژاپن (Akatsuki Unit) اجساد را از خیابانها جمع آوری کند.

نیروهای اشغالگر آمریکا با اعمال سانسورهای شدید بر ژاپن به آنها هشدار داده بودند، جلوی انتشار هر اطلاعاتی که «ممکن است به طور مستقیم یا غیرمستقیم، آرامش عمومی جامعه را بر هم بزند» بگیرند. تا سالهای سال تصاویر این دو فاجعه هولناک که آمریکا مرتکب آن بود، فوق سری تلقی میشد تا اینکه در سالهای اخیر این تصاویر منتشر شدند.

بمباران ناکازاکی
بمب موسوم به «مرد چاق» از یک هواپیمای B29 رأس ساعت 11:02 صبح به وقت محلی ژاپن در ارتفاع 500 متری از زمین منفجر شد و کل شهر ناکازاکی را به نابودی کشاند.

بمب مرد چاق که انفجار آن بر فراز ناکازاکی صدها هزار نفر را به فجیعترین طرز ممکن به قتل رساند
این بمباران 73844 کشته و 74909 زخمی بر جای گذاشت، ضمن اینکه هزاران نفر دیگر نیز به امراض ناشی از تشعشعات هستهای مبتلا شدند. فرماندهی این بمباران را سرگرد «سویینی» به عهده داشت. عکس زیر پرسنل این پرواز مرگبار را نشان میدهد.

پرسنل بمباران اتمی ناکازاکی
سرگرد «سویینی» را در این سفر نفرات زیر همراهی کردند:
به ترتیب از چپ به راست:
ـ سروان «بیهان» (مسئول بمباران)؛
ـ سروان «ون پلت» (مسئول هدایت هواپیما)؛
ـ ستوان یکم «آلبری» (کمکخلبان)؛
ـ ستوان دوم «اولیوی»(خلبانسوم)؛
ـ سرگرد «سویینی» (فرمانده)
نشسته از چپ به راست:
ـ استوار «باکلی» (اپراتور رادار)؛
ـ سرگروهبان «کوهارک» (مهندس پرواز)؛
ـ گروهبان «گالاگهر» (دستیار مهندس پرواز)؛
ـ استوار «دیهارت» (اپراتور رادار)؛ و
ـ گروهبان «اشپیتزر» (اپراتور رادیو)
این بمب ابتدا قرار بود شهر «کانکورا» را هدف قرار دهد، اما چون مهگرفتگی بر فراز این شهر مانع از دید مناسب خدمه هواپیما میشد، آنها به سمت هدف دوم حرکت کردند که ناکازاکی بود.


ژنرال کارل اسپاتز، فرمانده ستاد مرکزی نیروهای راهبردی آمریکا در اقیانوسیه در بیانیهای پس از انفجار این بمب گفت: «از دومین بمب اتمی در ظهر روز 9 آگوست در شهر ناکازاکی استفاده شد.»
«پرسنل هواپیما میگویند نتایج خوب بوده است. تا زمان برگشت هیئت اعزام شده، هیچ اخبار دیگری در دسترس نخواهد بود.»
پرسنل نیروی هوایی آمریکا که بر فراز ناکازاکی به پرواز در آمده بودند پس از بازگشت گفتند پس از پرتاب بمب، دودی که از شهر برخاست تا ارتفاع 50 هزار پایی (برابر با 15240 متر) بالا آمد.

پرسنل بمبارانهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی پس از اتمام عملیات مورد تشویق دولت وقت آمریکا قرار گرفتند.
ناکازاکی یکی از مهمترین بندرهای تجاری ژاپن بود که مسیر ارتباط ژاپن با شانگهای چین را فراهم میآورد.
سه روز پیش از این، بمب مشابهی بر فراز شهر هیروشیمای ژاپن به انفجار درآمده بود. در این حمله مرگبار 70 هزار نفر بلافاصله جان باختند و 70 هزار نفر دیگر نیز ظرف پنج سال بعد بر اثرات تشعشعات هستهای جان باختند.
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی اولین دفعاتی بودند که از بمبهای هستهای در جنگ استفاده میشد ـ حملاتی که نام آمریکا را به عنوان اولین کشور استفاده کننده از بمب اتمی در جنگ ماندگار میکرد. هنوز با گذشت سالها از این حادثه، مردم هر دوی این شهرها گرفتار پیامدهای فیزیکی و روانی اثرات این دو بمباران هستند.


تمام ساعتهای شهر هیروشیما روی ساعت 8:15 یعنی زمان انفجار بمب متوقف شده بودند.
چگونه رمضاني بمانيم؟
حصارنا:

اين درحالي است كه براساس آموزه هاي قرآني، رسيدن به قله پرافتخار روزه دار بودن، تنها زماني آثار خود را در زندگي بشر به جا خواهد گذاشت كه با رسيدن به قله، از آن جا آماده پريدن به افق هاي دور دستي شوند كه بندگي، گام نخست خدايي شدن در مقام خلافت است.
نويسنده دراين مطلب برآن است تا با مراجعه به آموزه هاي قرآني، اهداف رمضاني بودن پس از درك مقام پرفيض رمضاني شدن را تبيين و به گوشه اي از راهكارهاي رمضاني ماندن اشاره كند. با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.
فلسفه رمضاني شدن
آموزه هاي قرآني، به دنبال بيان حقيقتي هستند كه از آن به متاله، خدايي و رباني شدن انسان ياد مي شود؛ زيرا خداوند انسان را براي هدف والاي خلافت الهي آفريده است. (بقره، آيه 30) خداوند در همه فرزندان آدم (ع) اين ظرفيت خدايي و رباني شدن را قرار داده است.
براي رسيدن به اين مقام والا، خداوند فرصت استثنايي در بهشت نخستين بودن را نيز به انسان داد تا به دور از هر گونه مشقت هاي بيروني چون تشنگي، گرسنگي، آفتاب سوزان و عرياني (طه، آيات 118 و 119) در محيطي مناسب، خلافت الهي را به عهده گيرد، ولي به دليل فقدان عزم جدي درگام نخست (طه، آيه 115) بي تقوائي نسبت به ميوه درخت ممنوع پيشه كرد و در اثر وسوسه ابليس،اين دشمن سوگند خورده، از آن ميوه خورد و به شقاوتي كه خداوند از آن بيم داده بود، به هبوطي از آن بهشت گرفتار آمد و دچار رنج و مشقت هاي پيش گفته شد.(طه، آيات 116 تا 120؛ بقره،آيه 30تا 37 و آيات ديگر)
با اين همه خداوند به سبب توبه حضرت آدم (ع) با بهره گيري از كلمات تامات الهي (بقره 37) يعني اهل بيت(ع)، از نفرين و لعن خداوندي به دور ماند و تنها دچار هبوط از آن محيط آسايش شد؛ هرچند كه ابليس به سبب عدم توبه،گرفتار هبوط و لعن شد. (نحل، آيه 98، بقره، آيات 30 تا 38 و آيات ديگر)
خداوند پس از هبوط آدم (ع) راه بازگشت و رسيدن به خدايي و رباني شدن را درشكل جديدي به عنوان هدايت وحياني (بقره، آيه 38، طه، آيه 124) ارائه مي دهد تا انسان در شرايط جديد نيز بتواند مسئوليت اصلي خود را به عهده گيرد و بر كائنات به عنوان خليفه الهي حكومت كند.
آنچه در آموزه هاي وحياني كتب آسماني بويژه قرآن بيان شده راهنمايي فعليت بخشي به اسماء و صفات الهي است كه در انسان سرشته شده است. انسان ها مي توانند با بهره گيري از دو پيامبر باطني (عقل و فطرت)و پـيامبر ظاهري، مسير فعليت بخشي اسماي الهي را از طريق عبوديت و اطاعت بپيمايند و با خدايي شدن، مظهر پروردگاري و ربوبيت خداوند شده و خلافت را به عهده گيرند.
از آن جايي كه مهم ترين بلاي جان آدمي، بي تقوايي است، بسياري از آموزه هاي قرآني با محوريت تقوا سازي بيان شده است. از اين رو تقوا در آيات قرآني از واژگان كليدي است و بسياري از اعمال و مناسك به قصد تحقق يا تقويت تقوا در انسان وارد شده است؛ چنانكه احكام تحريمي و يا مصاديق گناه، بيانگر مواردي است كه انسان را به بي تقوايي مي كشاند و انسان را از فعليت بخشي اسماي الهي در ذات باز مي دارد.
خداوند افزون بر راهكارهاي معمولي و عادي حفظ و تقويت تقوا، راهكارهاي خاصي را نيز معرفي كرده است كه از آن جمله مي توان به دوره كوتاه مدت ماه رمضان اشاره كرد كه در طول هر سال يك ماه برگزار مي شود تا بستري براي تقواگرايي بشر باشد.
در اين دوره هاي كوتاه مدت و فشرده، دشمن بيروني و سوگند خورده يعني ابليس و شياطين هم پيمان وي، در بند مي شوند. شياطين در طول مدت يك ماه رمضان اجازه ندارند تا بشر را در شرايط توفان وسوسه ها قرار دهند. اين گونه است كه هر انساني در شرايطي چون روزهاي طولاني و گرم و توانفرساي تابستان، مي تواند روزه بگيرد بي آن كه فشار مضاعفي را تحمل كند.
در طول اين دوره، فرشتگان به محافظت و حمايت خاص از روزه داران مي پردازند و اين امكان فراهم مي آيد كه تقوا يعني پرهيز از گناهان بلكه حتي مباحات را بياموزند و از مهم ترين عناصر تحريكي بشر يعني خوردن و نوشيدن و لذات جنسي، به دور باشند. لذا هر كسي در بستر مناسب ماه رمضان مي تواند تجربه اي از تقواي الهي را داشته باشد.
خداوند درباره فلسفه رمضاني شدن انسان مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كساني كه پيش از شما بودند مقرر شده بود، شايد كه پرهيزگاري پيشه كنيد. (بقره، آيه 183)
در اين آيه به صراحت هدف از روزه داري در ماه رمضان را دست يابي به تقوا بيان مي كند. تأكيد بر واژه لعل (شايد) و آوردن فعل مضارع (تتقون) براي اين است كه اين روزه داري در ماه رمضان تنها بسترسازي است تا شما تقوا را پيشه خود سازيد و اين تقوايي كه در ماه رمضان از طريق روزه داري به دست مي آوريد در ماه هاي ديگر سال ادامه دهيد.
در اين آيه بيان نشده كه انسان با روزه داري متقي مي شود و اسم و عنوان متقي بر چنين شخصي صادق است؛ زيرا عنوان اسمي متقي زماني صادق است كه شخص هرگز در هيچ مكان و زماني هيچ يك از عوامل تقواشكن را انجام ندهد و همواره خود را در دژ تقوا از گناهان و محرمات و زشتي ها و ناپاكي ها در امان نگه دارد.
اما روزه داري در ماه رمضان اين فرصت استثنايي را به بشر مي دهد كه تقوا پيشه كردن را تمرين كند؛ زيرا شرايط ماه رمضان بسيار استثنايي است. از جمله شرايط مطلوب و مناسبي كه در اين ماه براي تقواسازي وجود دارد، فرمان وحياني الهي براي شناخت مصاديق تقوا و راه رسيدن به آن است كه در اين ماه نازل شده است.
همچنين در اين ماه فرقان (قدرت تشخيص حق و باطل) به انسان ها داده شده است؛ چنانكه در اين ماه با محدودسازي شياطين و ابليس اجازه وسوسه گري به آنان داده نمي شود؛ چنانكه در اين ماه به ويژه شب قدر كه ارزش و منزل آن براي مردم همچنان ناشناخته خواهد ماند، روح و فرشتگان فرود مي آيند و زمينه و بسترهاي كمال يابي بشر را رقم مي زنند.
خداوند در آيه 185 سوره بقره در مقام منزلت ماه رمضان مي فرمايد: «ماه رمضان، همان ماه است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، كتابي كه مردم را راهبر و متضمن دلايل آشكار هدايت و ميزان تشخيص حق از باطل است.
پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد.»در آيات سوره قدر و نيز آيات نخست سوره دخان، مقام و منزلت ماه رمضان و آثار و بركات آن در تقواسازي بشر و رسيدن به هدايت الهي و دست يابي به مقامات انساني و الهي بيان شده است.
از اين آيات و نيز روايات معتبر اين معنا به دست مي آيد كه هدف از رمضاني شدن، آمادگي براي حركت در مسير تقوايي است كه نهايت آن فعليت يابي اسماي الهي و قرار گرفتن در مقام خلافت الهي و مظهريت در ربوبيت در مقام فنا و لقاي الهي است.
تلاشي كه انسان در ماه رمضان با امساك و خودداري از گناهان و حتي مباحات انجام مي دهد، ميوه اي شيرين دارد كه نخستين آثار آن ميوه تقوا است و كامل ترين ميوه آن فنا و لقاي الهي (نجم، آيه 39) و رسيدن به مقام رضوان الله (فجر، آيات 27تا 29؛ توبه، آيه 72) و قاب قوسين او ادني (نجم، آيه 9) مي باشد.
منتهاي رمضاني شدن
چنان كه گفته شد، رمضاني شدن به معناي قرار گرفتن در مسيري است كه از آن به متقي شدن ياد مي شود؛ زيرا انسان به طور طبيعي و فطري به سوي كمال مي رود، ولي موانعي در سر راه انسان قرار مي گيرد كه اجازه نمي دهد تا اين سير طبيعي تحقق يابد و اسماي الهي در انسان فعليت پيدا كند و انسان خدايي (متاله) شود.
از اين رو مساله تقوا به معناي پرهيزگاري و دوري و اجتناب از موانع مطرح مي شود تا آدمي به دور از هرگونه موانع بتواند مقتضي خدايي شدن را فعليت دهد. پس تقوا نقش كليدي در خدايي (متاله) شدن انسان دارد.
با نگاهي به گزارش قرآن درباره هبوط آدم از بهشت آغازين به خوبي اين معنا دانسته مي شود كه تقوا تا چه اندازه در مسير كمال يابي انسان نقش دارد؛ زيرا لاتفعل (انجام ندادن) و پرهيز از برخي از چيزها كه مانع جدي بر سر راه خدايي شدن انسان مي باشد، به انسان كمك مي كند تا خلافت را بي رنجي به دست آورد. رنج انسان تنها خودداري و اجتناب است؛ چرا كه پرهيز از پليدي و رجس، خود به معناي كار افتادن دستگاه كمال گرايي بشر خواهد بود.
هر انساني بايد با پرهيز و اجتناب از محرمات و انجام ندادن و نزديك نشدن به برخي از امور كه بازدارنده و مانع جدي در سر فعليت يابي اسماي الهي در انسان مي باشد، خود را به مقام خلافت برساند.
پس فلسفه رمضاني شدن، متقي شدن است كه خداوند با عنوان لعلكم تتقون در آيه 183 سوره بقره بر آن تاكيد دارد و آن را علت وجوب روزه داري بر انسان ها در همه شرايع دانسته است. اين گونه است كه انسان در مسير عروج به كمالات تنها لازم است خود را از محرمات و مكروهات باز دارد تا اجازه دهد واجبات و مستحبات فعليت يابد؛ زيرا مقام خلافت الهي خود به خود مقتضي احسان، ايثار و كارهاي نيك و صالح است.
به سخن ديگر، براساس آموزه هاي وحياني قرآن، حقيقت هر انساني، پاكي و نيكي است و تنها عوامل بازدارنده بيروني و دروني اجازه نمي دهد تا اين حقيقت بروز و ظهور كند، پس لازم است تا با تقوا و اجتناب از آن موانع، اجازه داده شود تا حقيقت، خودنمايي كند. اين جلوه گري حقيقت باطني هر انساني به معناي فعليت يابي اسما و صفات الهي در شخص و ظهور و بروز آن خواهد بود كه همان معناي ديگر خلافت و ربوبيت انساني است.
راههاي رمضاني ماندن
بنابراين، از نظر آموزه هاي قرآني، رمضاني شدن هر چند مهم و اساسي است ولي نسبت به رمضاني ماندن بسيار كم اهميت است؛ زيرا شرايط رمضاني شدن به سبب محدوديت ها و حبس دشمنان سوگند خورده، بسيار آماده و فراهم تر است و هر كسي در شرايط ماه رمضاني به آساني مي تواند از موانع كمال و فعليت يابي، پرهيز و اجتناب نمايد، اما اين دوره تمريني همانند تمرين در استخر است.
اگر انسان بتواند پس از اين تمرين ها در فضاي مناسب و بسته استخر رمضان، در فضاي متلاطم و توفاني درياي زندگي نيز شناگر ماهري باشد و خود را از توفان وسوسه هاي دروني و بيروني حفظ كند و غرق دنيا و موانع رشدي نشود، آن گاه است كه مي توان به او به عنوان انسان رمضاني درود و آفرين فرستاد.
هر انساني به سبب شرايط بسيار مساعد و مناسب رمضاني مي تواند رمضاني شود و تقواي الهي را تجربه نمايد، اما اگر بتواند خود را در شرايط توفاني وسوسه هاي ابليسي و شياطيني در طول سال حفظ كند، چنين شخصي به عنوان متقي يعني رمضاني شده، همان كسي است كه در مسير متاله شدن به پرواز درآمده است و از روي چكاد شب هاي قدر به آسمان خدايي شدن پريده و در افق هاي بيكران اوج گرفته است.
اگر انسان بتواند با خود در اين ماه عهد ببندد از هر آنچه در ماه رمضان ترك و اجتناب كرده، در طول سال به شكلي ديگر اجتناب كند، اين اميد هست كه رمضاني ماندن را تجربه كند. اگر او تا ديروز حتي از مباحات پرهيز داشته، امروز پس از عيد فطر هم بتواند با نوعي محدوديت اختياري خود را از آن حفظ كند، آن گاه است كه مي بايست جشن اخلاص و تقوا را برگزار كند و از مقام متقين و آثار آن بهره مند گردد.
خداوند ماه رمضان را همانند حالات اضطراري قرار داده است. انسان در حالات اضطراري اين امكان را دارد تا حقيقت توحيد را دريابد و در زماني كه دست از همه اسباب ظاهري بريده، به سبب حقيقي بياويزد و از چنگال توفان بلا و مصيبت برهد.
اما اگر انساني بتواند به اختيار خويش اين اضطرار را در خود حفظ كند و همواره اسباب را در طول اراده و مشيت الهي قرار دهد، آن گاه اين امكان را خواهد داشت كه همواره مستجاب الدعوه باشد و خداوند در همه حالات او را پاسخ دهد.
اگر انسان رمضاني شده، بتواند اين اضطرار و حالت خاص رمضاني شدن را در خود حفظ كند و همواره حتي از مباحات به گونه چشم و دل سير باشد، آن گاه مي توان اميد داشت كه اين شخص در طول سال رمضاني خواهد ماند و عنصر اساسي تقوا در او از حالت فعلي به حالت اسمي درمي آيد.
تفاوت دو حالت فعلي و اسمي در اين است كه انسان از فوتباليست بودن تفريحي به فوتباليست بودن حرفه اي تبديل شود و از حكم و داوري در يك مسأله اي به عنوان حاكم و قاضي داراي پست و منصب درآيد.
اگر كسي حالت (تتقون) را به حالت (متقي) درآورد، آن موقع است كه تمام زندگي اش، اجتناب و پرهيزگاري خواهد بود و هرگز به زشتي و پليدي و گناه و محرمات بلكه حتي مباحات به شكل افراط و اسراف و تبذير و مانند آن نزديك نخواهد شد و در مباحات نيز اعتدال را مراعات مي كند.
خداوند به هر انساني اين امكان را داده تا حقيقت توحيد را در مقام اضطرار دريابد و اين گونه بر او اتمام حجت مي كند، همچنين خداوند به هر انساني اين امكان را بخشيده تا تقوا و لذات و آثار آن را در ماه رمضان به خصوص تجربه كند.
پس با اختيار خود بايد تلاش كنيم كه در حالت اضطرار باشيم و حقيقت توحيد هميشه در ما تجلي كند و به اضطرار، همواره خود را اهل تقوا قرار دهيم. اين همان اضطرار بالاختياري است كه انسان را به مقامات عالي خدايي و رباني شدن مي رساند و منتهاي سير انساني تحقق مي يابد.
بنابراين، روز عيد فطر مي بايست جشن پيمان با حقيقت خلافت و مظهر تمام و كمال خداوندي يعني پيامبر(ص) باشد و از خداوند بخواهيم تا ما را در همان مسير كمالي و صراط مستقيم آن حضرت قرار دهد و از هر آنچه آن حضرت(ص) و خاندان پاكش(ع) از پرهيز و اجتناب داشتند، پرهيز كرده و از هر آنچه ايشان بدان گرايش داشته گرايش داشته باشيم.
اين گونه مي توانيم در مقام مخلصان (به كسر لام» درآئيم تا زمينه براي ورود به مقام صالحان و نيكوكاران فراهم آيد و در نهايت خداوند به عنايت خويش ما را نيز همانند پيامبران و اولياي ايشان در جرگه و مقام مخلصون (به فتح لام) درآورد.
اضطرار بالاختياري كه ما براي خود پس از عيد فطر پديد مي آوريم همان ميوه شيرين يك ماه تمرين در استخر اضطرار غيراختياري و از سر اجبار است. اين گونه است كه در درياي توفاني بر بال تقوا و نيكوكاري سوار شده و تا اوج بي نهايت خدايي شدن مي پريم. باشد با خود اين گونه در عيد فطر عهد بنديم تا همان گونه كه رمضاني شديم، رمضاني بمانيم و خدايي شدن را تجربه كنيم.
تلفن همراه، جایگزین کلید منازل میشود
با استفاده از این برنامه، هنگامی که کاربری به دفتر کار یا منزلش نزدیک میشود، گوشی به صورت بیسیم و با استفاده از بلوتوث میتواند در را باز کند و حتی نیازی به بیرون آوردن آن از جیب نیست.
برنامه ابداعی هماکنون فقط برای ابزار iOS در دسترس است اما شرکت طراح بر روی نسخههای اندروید و بلکبری نیز مطالعه میکنند.
برای تبدیل در معمولی به دری که به این برنامه واکنش نشان دهد، کاربران باید قفلهای جدید را بر روی تمامی درهایی که میخواهند به صورت هوشمند باز کنند، نصب کنند.
بهای برنامه Kwikset Kevo به همراه قفلهای جدید 144 پوند گزارش شده است.
زمانی که یک در برای این برنامه فعال میشود، کاربران میتوانند کلیدهای الکترونیکی (eKey) را به دوستان و خانواده خود بفرستند و به آنها امکان دسترسی موقت یا دائم به این فناوری را بدهند.
به منظور جلوگیری از دسترسی غیرمجاز، برنامه با استفاده از جی پی اس در مییابد که آیا کاربری از پیش در درون ساختمان است یا خیر و هر کاربر منفرد نیز به طور منحصربهفرد شناسایی میشود.
قفلهای جدید با یک کلید فیزیکی تجهیز شدهاند به طوری که کاربران میتوانند در صورتی که باتری گوشی هوشمندشان تمام شود یا تمایل داشته باشند بدون گوشی از منزل خارج شوند . در را با آن باز کنند.
همچنین در بسته Kwikset Kevo برای کودکانی که گوشی هوشمند ندارند یا افرادی که دارای ابزار iOS نیستند، فابهایی (Fob) تعبیه شده است.
مقامات شرکت «سازندگان سختافزار و ارتقاء منزل» و مبتکر این برنامه، معتقدند 79 درصد از افراد بین 18 تا 44 ساله برای دست کم 22 ساعت در روز گوشیهای هوشمندشان را به همراه دارند و دیگر آن که کاربران تمایلی ندارند دسته کلیدشان را هر جایی که میروند، با خود به همراه ببرند.
برنامه Kevo با دو باتری AA عمل میکند که به ادعای شرکت سازنده، میتواند بسته به میزان مصرف، تا یک سال ماندگاری داشته باشد.
با ترکیب تلفنهای همراه موجود و فناوریهای بلوتوث، درهای منزل وارد عصر دیجیتالی میشوند.
ما را گذاشتي تو آمپاس + تصاوير
حصارنا:
ميگويند هنر سينما در هر كشوري رنگ و بوي جامعهي ميزبان را به خود ميگيرد پس مسلم است با توجه به علاقه وافر مردم ما به جذاببيتهاي كلامي، فيلمهاي ايرانيهم روي ديالوگها حساب ويژهاي باز كنند.
فيلم هاي "علي حاتمي"، ناصر تقوايي"، "بهرام بيضايي" و بسياري ديگر از بزرگان سينماي ايران اكثرا آثاري ديالوگ محور هستند و سريالهاي تاريخي "داوود ميرباقري" در تلويزيون هم از همين جمله است.
ما آثار طنز ديالوگ محور هم كم نداشتهايم و ميدانيم كه در طنزهاي كلامي (تكيه كلام) عنصر بسيار مهم و موثري است.

براي يافتن يك تكيه كلام بايد از زبان عامه مردم وام گرفت و آن عنصر را كمي تغيير داد تا دوباره به زبان مردم كوچه و بازار باز گردد و البته چيزي به دايره واژگان فارسي اضافه كند.
از سريال "پايتخت2" به اين سو اين وسعت بخشيدن به دايره لغات فارسي بعد تازهاي پيدا كرد يعني اصطلاحاتي كه متعلق به دايره واژگان دفتري بود لابهلاي جملات كاملا عاميانهي نقي و ارسطو جا گرفت و اين تركيب لغات عاميانه با دفتري، آجيل خوش طعمي شد.
حالا از آن سبك، يك قدم ديگر هم پا پيشتر گذاشته شده و توسط سريالهاي تلويريون حتي لغاتي را در حال ورود به دايره زبانفارسي ميبينيم كه اصلا وجود قبلي نداشته است. مثل : آمپاس
"فيروز" را "هومن برقنورد" بازي ميكند و اين يكي به خاطر تعدد تكيه كلامهايش واقعا نوبر است.
لُغُز، قُمپُز، قيفقُپي، سَفسَطه، شائبهداره، جفت كليههامو ميفروشم و ... تعدادي از اين تكيه كلامها هستند همانطور كه ميبينيد تعدادي از آنها متعلق به رجيستر كلام عامي هستند مثل (لغز، قمپز، قيفقپي) و تعدادي ديگر از آنها كاملا لغات و عباراتي كتابي و دفتري محسوب ميشوند مثل (شائبه، سفسطه و ضرس قاطع) و البته چيزهايي جديد و بيسابقه در زبان فارسي مثل (آمپاس).
بدون اين كه از قبل معني آمپاس را بدانيم با توجه به طريقهي استفاده شدن اين واژه و قرار گرفتن آن داخل جملات، فهميدهايم منظور از اين واژه (تنگنا) است.
البته گفته ميشود آمپاس ريشه گرفته از ( Im+ passe ) انگليسي به معناي بنبست است كه با معناي تنگنا نيز همخواني دارد اما دقيقا معلوم نيست كه اين شباهت اتفاقي است يا حسابشده.
به هر حال زبان، آن هم زبان فارسي چيزي مثل مرداب نيست كه راكت بماند و فقط از لغاتي كه دارد استفاده كند، در حالي كه مفاهيم جديدي در تفكر اجتماعي ما به وجود آمده و احتياج به لغاتي داريم كه بر آنها دلالت كند نه بر معناي مشابهشان .
(آمپاس) تقريبا هم معني (تنگنا)است اما تحقيقا هم معني آن نيست، همانطور كه جوانهاي امروز با واژههايي مثل (خز) را به وجود آوردند كه فقط خودش معني خودش را ميدهد.
امروزه غير از ديالوگهاي روزمرهي بين مردم، در فضاي اينترنت و همينطور پيامكهاي موبايلي هم به تكيهكلامهايي اينچنيني بر ميخوريم و لابد براي بيان بعضي مفاهيم به چنين واژههايي احتياج بوده كه اين واژهها به وجود آمدهاند.
انصافا بايد "هومن برقنورد" را در ابداعات و خلاقيتهاي كلامي پديده دانست.
او غير از اين كه اكتهاي بيروني به اندازهاي دارد و بازي چشم خوبي به اجرا گذاشته، سياليت كلامي فوقالعادهاي هم از خودش نشان ميدهد و با تمام اين ابزار توانسته ريتم قابل قبولي را در صحنههايي كه حضور دارد به وجود بياورد.
آري همواره حق با آنان است(بيمار هيچ حقي ندارد)
آري همواره حق با آنان است(بيمار هيچ حقي ندارد)

سالهاست وقتي وارد مطب ها ،درمانگاهها،و يا بيمارستانهاي كشورمان كه مي شويم ليستي از حقوق و حق پرسنل اين مراكز نسبت به بيماران را مي بينيم كه در آن بيماران محكوم به انواع و اقسام تنبيهات و شلاق ها و حبس هاي كوتاه مدت و دراز مدت مي شوند،انگار نه انگار كه كساني كه به اين مراكز مراجعه مي كنند بيمارند نه مجرم و جاني و فراري ، متاسفانه با اعمال نفوذ هايي كه اين قشر در دولت و مجلس دارند موفق به تصويب يك چنين قانوني ،البته قانون كه نه يك حمايت نامه اي از خود شده اند . مگر نه اينكه كسي كه از نظر جسمي بيمار است تعادل رواني مشخصي ندارد و يا حتي مي توان گفت مريض جسمي مريض روحي نيز هست ،پس هر گونه احتمال بي احترامي و يا حتي ضرب و شتم نيز از چنين مريضي بعيد به نظر نمي رسد.و امكان هر واكنشي نسبت به درد از سوي مريض وجود دارد و تمام پرسنل اين مراكز برحسب و ظيفه شرعي و قسمي كه خورده اند و شغل حرفه ايشان و حقوق و مزايايي كه دريافت مي كنند هيچ حقي نسبت به بيمار ندارند الا تيمار وي . ضمن اينكه اين دوستان هر از گاهي فراموش مي كنند كه خودشان نيز مريض مي شوند و در چنين لحظاتي احتمال اينگونه واكنش ها از آنان نيز مي رود؛ به اميد روزي كه از اين دست حمايت نامه ها نيز به نفع بيماران در چنين مراكزي روئيت شود ./
امضاء
يك انسان خوش بين تر از بقيه
عجیبترین اختراعات قرن بیستم که در جا زدند (+عکس)
گروه وبگردي حصارنا:پیش از ورود شرکتهایی مانند اپل، گوگل و دیگر پیشگامان جهان فناوری، مخنرعان قرن بیستم شیوههای بدیع و عجیبی برای ساخت محصولات کنونی ابداع کرده بودند.
در میان عجیبترین ایدههایی که هیچ گاه ساخته نشد، عینکهای مطالعه همراه با آینه و کلاههای مجهز به رادیو از دهه 1930، یک کاروان قابل بسط که یک لیموزین بزرگ را به شکل جمع و جور نشان میداد و خودرویی که میتوانست عابران پیاده را به خارج از جاده براند تا تصادف نکنند، قرار داشتند.
ابداعات دیگر شامل یک دستگاه خرید بود که سوسیس داغ در آلمان ارائه میکرد و اختراعی که تمام صداهای خارجی را مسدود کرده و به یک ماسک اکسیژن برای اطمینان از خفه نشدن کاربر مجهز بود.
با وجود تفکر رو به جلوی این مخترعان اولیه، بسیاری از ابداعات آنها هیچگاه به تولید انبوه نرسید.
کلاه رادیویی پیشگامانه در آمریکا در سال 1931 از یک کلاه لبه پهن مجهز به یک فرستنده و بلندگو تشکیل شده بود که به کاربر اجازه میداد تا اخبار را در هر جا که هستند گوش کنند.
یک روش بلند پروازانهتر استفاده از فناوری رادیوی بیسیم نسبتا جدید در کالسکه بچه رادیویی 1921 بود.
این دستگاه به یک فرستنده مجهز بود که به والدین اجازه میداد در زمان بیرون بردن کودکشان به اخبار و امور جاری گوش کنند. از این رادیو همچنین میشد برای آرام کردن گریه کودک استفاده کرد.
برای افرادی که مطالعه را به رادیو ترجیح میدادند، یک جفت عینک Hamblin در سال 1936 ابداع شد که مطالعه در زمان خواب را برای افراد آسانتر میکرد.
واژگان کتاب با استفاده از آینهها به چشمان خواننده تابیده میشد تا وی بتواند در حالت دراز کشیده و بدون نیز به بلند کردن گردن خود کتاب بخواند.
بسیاری از دیگر امواج مغزی تاریخی اوایل قرن بیستم شامل تلاش مخترعان در مورد حمل و نقل و کاربردیتر یا مفیدتر کردن آن بود.
یک مخترع فرانسوی به ابداع یک دوچرخه دوگانهسوز پرداخته بود که به کاربر اجازه میداد با استفاده از شناورهای پیازیشکل در ترکیب با چرخ در هر دو محیط زمین و دریا حرکت کند.
طرح دیگر، لباسهای شنای چوبی ارائه شده در سال 1924 بود که به کاربران اجازه میداد تا به شکل ایمن شنا کنند چرا که صفحات چوبی به طور طبیعی شناور بوده و افراد را در سطح آب نگه میداشت.
دیگری، ایده جسورانه گوونتوسا دی اوداین ایتالیایی برای موتورسیکلت تک چرخ که در سال 1931 ارائه شد و به راننده اجازه میداد با سرعت 150 کیلومتر در ساعت حرکت کند.
در سال 1934 یک مهندس فرانسوی به معرفی کاروان قابل گسترش پرداخت که از سه بخش با قابلیت چفت شدن در یکدیگر در زمان یدک کشیده شدن آن برخوردار بود. در زمان مورد نیاز کاربران میتوانستند آن را برای دستیابی به فضای بیشتر بسط دهند.
یک طراحی عجیب دیگر در همان دهه ساخت یکی از نخستین خودروهای بیابانگرد بود. این کامیون که در سال 1936 ابداع شد، به 10 چرخ مجهز بوده و هر لاستیک در زاویه تقریبا متفاوتی قرار داشت. با این کار خودرو میتوانست در تمام زمینها حرکت کرده و از تپههای با شیب 65 درصد بالا و پایین برود
طراحی عجیب خودرویی مجهز به خاکانداز برای جلوگیری از زیر کردن عابران در جاده!
ایمنی حمل و نقل نیز یکی از نگرانی های اصلی بود و در دهه 1920 در پاریس، مخترعان به ابداع خاکاندازی برای اتصال به جلوی خودروها پرداختند. با اینکار در صورت تصادف کردن با عابر، به طور ایمن به داخل یک تور انداخته میشد.
ابداع «جداساز» هاگ گرنسباک در سال 1925 به کاربر کمک میکرد تا تمام صدهای بیرونی را مسدود کرده و وی را در یک محیط آرام قرار میداد. همچنین یک ماسک اکسیژن نیز در کنار این ابداع طراحی شده بود تا کاربر خفه نشود.
در دهه 1940 و پیش از ابداع رادار، یک مخترع فرانسوی به ارائه شیوه بدیعی برای شنود دشمن پرداخت. این دستگاه از بشقاب های بزرگ برای گرفتن و تقویت صداها مورد استفاده بودند که پس از عبور از تونلهای متصل بلندتر میشدند. کاربر میتوانست با قرار گرفتن در وسط و گذاشتن گوشهای خود بر خروجی های تونل این صداها را بشنود.

کاروان گسترده که از سه قطعه برای ارائه جای بیشتر برخوردار بود

ابداع کلاه رادیویی در سال 1931(چپ) و کالسکه کودک رادیویی در سال 1921 (راست)

ابداع دهه 1940 برای شنود دشمن پیش از ابداع رادار

طراحی عجیب یکی از اولین کامیونهای بیابانگرد با 10 چرخ دارای زاویه متفاوت

ابداع جداساز برای ارائه محیط آرام و بدون صدا به همراه ماسک اکسیژن به منظور جلوگیری از خفگی

دستگاه خرید سوسیس آلمانی در سال 1931

فلسفه اذان و اقامه قبل از نماز ؟
گروه وبگردي حصارنا:

یکی از ارکان نماز اذان و اقامه است که از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است در این گزارش به احادیثی در مورد اهمیت اذان و اقامه میپردازیم:
فلسفه اذان و اقامه
فضل بن شاذان درباره حکمت اذان از امام رضا(ع) روایت میکند که فرمود: "اینکه مردم به اذان دستور داده شدهاند، علل و حکمتهای زیادی دارد، از آن جمله اینکه یادآوری برای فراموش کاران و بیداری برای غافلان باشد و کسانی را که وقت نماز را نمیدانند یا مشغول کار دیگری شدهاند، با وقت نماز آشنا گرداند. مؤذن با اذان خود مردم را به عبادت آفریدگار فرامیخواند و آنان را به پرستش خداوند تشویق میکند و با اقرار به توحید، ایمان و اسلام خود را آشکار و اعلان مینماید و برای فراموش کاران، فرارسیدن وقت نماز را اعلام میدارد. مؤذن که به این نام، نامیده شده است بدین جهت است که او با اذان خود، نماز را اعلام میکند.
اینکه اذان با تکبیر(اللَّهُ أَکْبَر) آغاز و با تهلیل (لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ) ختم میشود، بدین جهت است که خداوند عزّوجلّ خواسته است که آغاز و انجام، با نام و یاد او باشد و اسم خدا در تکبیر، در اول فصل و در تهلیل، در آخر فصل است.
اینکه هر فصل از اذان، دوبار قرار داده شده بدین جهت است که در گوش شنوندگان تکرار شود و تأکید به عمل آید تا اگر کسی از بار اول غفلت کرد، از بار دوم غفلت نورزد و دیگر اینکه نماز، دو رکعت، دو رکعت است و لذا فصول اذان هم دوبار، دوبار قرار داده شده است.
تکبیر در اول اذان چهار بار قرار داده شده وعلّتش این است که اذان به طور ناگهانی آغاز میشود و قبل از آن، کلامی نیست که شنونده را آگاه و متنبه گرداند. پس بار اول تکبیر، شنوندگان را برای شنیدن فصلهای بعدی آماده میسازد.
بعد از تکبیر، شهادتین قرار داده شده زیرا اولین مرحله ایمان، توحید و اقرار به وحدانیت خداوند و دومین مرحله آن اقرار به رسالت پیامبر(ص) است و اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و شناخت آن دو، مقرون به همدیگر است و چون اصل ایمان، شهادتین است، شهادتین هم هرکدام دوبار قرار داده شده، چنانکه در سایر حقوق نیز دو شاهد در نظر گرفته شده است. پس هنگامی که بنده به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر او اعتراف کرد، به همه ایمان اقرار کرده است چون اصل و اساس ایمان، اقرار به خدا و پیامبرش است.
بعد از شهادتین هم فراخوانی به نماز قرار داده شده است، زیرا اصل تشریع اذان برای نماز است و وسط اذان هم برای دعوت به نماز دعوت به رستگاری و انجام بهترین عمل در نظر گرفته شده است و ختم سخن (اذان) هم با اسم خداوند است همانگونه که ابتدای آن با اسم خداوند بود."
احادیثی در مورد اذان و اقامه
اسماعیل جعفی روایت میکند که امام باقر(ع) فرمود: "اذان و اقامه، 35 حرف است. پس یکی یکی با دست مبارکش آنها را شمرد، اذان، 18 حرف و اقامه 17 حرف."
امام باقر(ع) در حدیثی فرمودند: "چون رسول خد(اص) در معراج، شبانه به آسمان برده شد و به بیت المعمور رسید و وقت نماز فرارسید، جبرئیل اذان و اقامه گفت. سپس پیامبر خدا(ص) جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران، پشت سر آن حضرت، برای نماز صف بستند."
رسول خدا(ص) فرمود: "کسی که در شهری از شهرهای مسلمانان، یک سال اذان بگوید، بهشت برای او واجب میشود."
روایت شده است: "هنگامی که فرشتگان صدای اذان اهل زمین را میشنوند، میگویند: این صداهای امت محمد(ص) برای وحدانیت خداوند است. پس از خداوند برای امت محمد(ص) استغفار میجویند تا از آن نماز فارغ شوند.
امام صادق(ع) فرمود: "وقتی اذان و اقامه گفتی، دو صف از فرشتگان، پشت سر تو نماز میگزارند و اگر تنها اقامه گفتی، یک صف از فرشتگان پشت سر تونماز میخوانند.
امام صادق(ع) فرمود: "وقتی نوزاد متولد شود، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود."
نیز روایت شده "کسی که اذان را بشنود و بگوید آنچه را مؤذن میگوید، روزی او افزون میشود."
آداب و احکام اذان و اقامه
برای کامل شدن ثواب و امتثال درست اوامر خداوند، مراعات امور ذیل در اذان و اقامه مستحب است: توجه و رو کردن به قبله در حین اذان و اقامه، در حال قیام باشد، طهارت داشتن در اذان، اما در اقامه، طهارت شرط صحت آن است مگر اینکه اقامه را به قصد رجا بجا آورد، سخن نگفتن در حین اذان و اقامه مخصوصاً بین اقامه و نماز، استقرار و آرامش بدن در حال اقامه گفتن، ظاهر کردن الف و های کلمه "اللَّه" در هر فصلی از اذان که مشتمل بر آن میباشد، امّا اقامه را باید با سرعت و پشت سر هم بجا آورد، گذاشتن انگشت در گوشها در حال اذان، کشیدن و بلند کردن صدا در اذان و پایین کردن صدا در اقامه به درجهای کمتر از اذان، فاصله انداختن بین اذان و اقامه.
برای کسی که اذان - اذان اِعلام یا اذان نماز - یا اقامه را میشنود، مستحب است هر فصلی را که میشنود بازگو و تکرار کند ولی وقتی که در اقامه "قد قامت الصلاة" را میشنود بگوید:"لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ".
مستحب است کسی که برای "اذان اِعلام" تعیین میگردد، عادل باشد، صدای بلند داشته باشد، بینا باشد، از اوقات نماز، درست آگاهی داشته باشد و اینکه در بلندی مانند مناره اذان بگوید، یا از بلندگوهای امروزی استفاده کند یا اینکه بر جایی بلند رود و صدایش را بلند کند.
امام صادق(ع) در احادیثی میفرمایند: "وقتی برای نماز اقامه گفتی، سخن دیگر نگو زیرا اگر سخن گفتی، اقامه را باید اعاده نمایی."
"زن اگر اذان قبیله را بشنود، اذان و اقامه بر او نیست و گفتن شهادتین برای او کفایت میکند ولی اگر اذان و اقامه بگوید بهتر است."
محمّد بن مسلم میگوید: به امام صادق(ع)فرمودند: شخصی در حال نشسته اذان میگوید؟ فرمود: "بله اشکال ندارد ولی اقامه نگوید مگر اینکه ایستاده باشد."
بوسه مادر گيلاني بر پيشاني رئيس جمهور
حصارنا به گزارش باشگاه خبرنگاران:در ميان عكسهاي منتشر شده ديدارهاي رئيس جمهور در سفرهاي استاني يكي از عكسها بسيار جالب توجه است.
اين
عكس كه در جريان سفر احمدي نژاد به استان گيلان به ثبت رسيده تصوير يك
مادر گيلاني را در حال بوسيدن پيشاني رئيس جمهور و گفتن خسته نباشيد به وي
را نشان ميدهد.



سفره افطار در روستاي سراب











لايحهای كه شاه ايران را با سگ آمريكايی برابر میكرد
گزارش/ به بهانه سالروز تصويب لايحه کاپيتولاسيون در 3 مرداد 1343؛
حصارنا:در سوم مرداد سال 1343 ، نمایندگان دست نشانده مجلس سنا
ایران لایحه کاپیتولاسیون را به تصویب رساندند. به موجب این قانون،
مستشاران آمریکایی از مصونیت قضایی برخوردار می شدند و محاکم قضایی ایران
حق احضار و بازخواست از آمریکایی ها را به سبب جرایمی که مرتکب می شدند،
نداشتند.
بیترديد تصویب این لایحه جلوهای دیگر از خیانت های
محمد رضا پهلوی به وطن و مردم ایران بود. اکنون که دهه ها از آن زمان می
گذرد و ایرانیان به برکت انقلاب اسلامی، استقلال و عزت ملی را با تمام وجود
احساس می کنند، بر آن شدیم تا پس از نگاهی اجمالی به پیشینه و زمینه های
پیدایش حق قضاوت کنسولی(کاپیتولاسیون) به بررسی نقش لایحه کاپیتولاسیون در
جریان اعتراضات ضد رژیم شاه و نیز نقش روحانیت در حفظ استقلال کشور
بپردازیم.
تعریف و پیشینه
کاپيتولاسيون معاهدهاي است که به موجب آن
هرگاه يکي از اتباع کشوري وارد کشور ديگري شود، آن شخص تحت حوزه قضايي کشور خود
بوده و اعمال قضاوت از طريق کنسولهاي محلي صورت ميپذيرد. اين معاهدات عموما بين
کشورهاي اروپايي از يک سو و کشورهاي آسيايي و آفريقايي از سوي ديگر منعقد شده است.
توجیه اين امر از سوي کشورهاي اروپايي اين است که چون موسسات و سازمانهاي آنها در
کشورهاي هدف، دقيقا مورد حمايت واقع نميشود، چنين تمهيداتي ضروري است.
نخستین پیمان در دنیا که درباره موقعیت و وضعیت شهروندان
خارجی بود، در ۲۰ مارس ۱۶۰۴ بین پادشاه فرانسه هنری چهارم و احمد اول سلطان عثمانی بسته
شد. این قرارداد دوستانه دارای چند فصل، یا به زبان لاتین، کاپیتول، بوده
است. اصلی ترین مفاد این قرارداد ناظر بر تامین امنیت زائران مسیحی اورشلیم از سوی دولت عثمانی بود.
ريشه کاپيتولاسيون در ايران به عهدنامه ترکمنچاي برميگردد، البته پيش از آن در دوران صفويه، فرانسويها از حق کاپيتولاسيون بهرهمند بودند؛ ولي به دليل اجراي شرايط برابر براي دو کشور،اين قانون در آن زمان تاثيرات منفي زيادي برجاي نگذاشت: «مقررات کاپيتولاسيون.... در سال 1827 به موجب عهدنامه ترکمنچاي از طرف دولت روسيه تزاري به ايران تحميل شد و پس از آن انگلستان و ساير کشورهاي اروپايي هم اين امتياز را براي خود قائل شدند».
منشأ رژيم کاپيتولاسيوني در ايران را به طور قطع بايد معاهده ترکمانچاي مورخ 10 فوريه ۱۸۲۸ دانست.

با سقوط زنديه و روي كار آمدن شاهان بي كفايت قاجار ضعف دولت ايران آشكار شد، روسيه تزاري در تعقيب سياست توسعهطلبانه خويش شروع به دست اندازي به خاک ايران ، خصوصاً ايالات شمالي کرد. دوره اول جنگهاي ايران و روس به شکست نظامي ايران منتهي شد و موجب انعقاد عهدنامه صلح گلستان در سال ۱۸۱۳ شد . دولت ايران که در موضع ضعف و ناتواني قرار داشت در صدد جلب حمايت فرانسه برآمد لکن عهدنامه صلح تيلسيت بين ناپلئون و تزار روس، اميدهاي ايران را در جهت حمايت فرانسه در مواقع ضروري به يأس مبدل ساخت. دوره دوم جنگهاي ايران و روس شروع و اين بار نيز به شکست دولت و نظاميان ايران انجاميد و منجر به انعقاد عهدنامه 1828 ترکمانچاي شد. به موجب اين قرارداد، قسمتهاي مهمي از ايالات شمالي ايران به روسيه تزاري واگذار گرديد. در بندهاي ديگر اين عهدنامه حق قضاوت کنسولي براي اولين بار به صورت يکجانبه به يک مملکت مستقل تحميل شد. فصول 7 و 8 اين معاهده نامه به طور صريح به موضوع اعطاي حق قضاوت کنسولي (کاپيتولاسيون) به دولت روسيه مربوط مي شود که به لحاظ اهميت موضوع عين فصول در ذيل مي آيد.

فصل 7: تمام امور متنازع فيه و مرافعاتي که بين اتباع روس به وقوع مي رسد موافق قوانين و رسوم دولت روسيه، فقط به رسيدگي و حکم سفير و دعاوي حاصله مابين اتباع روس حل و فصل مي شود و همچنين است اختلافات و دعاوي حاصله مابين اتباع روس و اتباع مملکت ديگر در صورتي که طرفين به حکومت مشاراليه تراضي نمايند، اختلافات و مرافعاتي که مابين اتباع ايران و اتباع روسيه به ظهور مي رسد مراجعه به محاکم ايران شده، رسيدگي و صدور حکم آن بايد در حضور مترجم سفارت يا کنسولگري به عمل آمده به اين قبيل دعاوي که بروفق قانون ختم شده است، مجدداً رسيدگي نمي شود. اگر تجديد نظر لزوماً اقتضاء نمود بايد به استحضار وزير مختار يا "شارژ دافر" يا کنسول روس در حضور مترجم سفارت يا کنسولگري در يکي از دفترهاي اعليحضرت شاهنشاه ايران که در تبريز يا تهران منعقد است تجديد رسيدگي به عمل آمده حکم داده شود.
پيامدهاي کاپيتولاسيون در ايران
مطابق كاپيتولاسيون، اتباع كشورهاي اروپايي، بخصوص اتباع روس و انگليس، در ايران مرتكب هر جرمي ميشدند، در مقابل قانون مصونيت داشتند. در تهران، منطقه زرگنده مستقيما زير پرچم روسيه قرار داشت و افراد ميتوانستند به آنجا پناهنده شوند. نقطه ديگري كه حتي وسيعتر از حوزه تحت سلطه روسيه بود، زير چتر انگليس قرار داشت. اين نقاط، درواقع تحت حاكميت دولت ايران نبودند. جان، مال و حيثيت مردم ايران مصونيت نداشت؛ چراكه دولتهاي مذكور هركس را كه ميخواستند و منافعشان اقتضا ميكرد، ميكشتند. و اقدامات كاپيتولاسيون بهطور علني و به صورت قرارداد رسمي ميان كشورهاي بيگانه با دولت ايران اجرا ميشد.
حمايت کنسولهاي خارجي از منافع اتباع خود در رژيم کاپيتولاسيون بسيار وسيع و قدرت اجرايي آن نيز قابل ملاحظه بود. کنسولهاي خارجي به تدريج حمايت خود را از اتباع دولت خود به اتباع داخلي نيز سرايت دادند . ابتدا مترجم کنسول و کارمندان و خدمه اي که تبعه داخلي بودند، سپس بعضي از اتباع ديگر داخلي به دليل هم مذهب بودن، يا طرف معامله بودن، يا انجام ساير امور کنسولي مورد حمايت کنسول واقع شده و بهره مند ميشدند. بعضي موارد نيز در مقابل پرداخت پول و يا به هرکس از اتباع داخلي که تقاضا ميکردند با شرايط سهل و آسان نامه مي دادند، بدون اين که رضايت و موافقت دولت محل مأموريت کسب شود. اين امر باعث شد تا رجال سياسي به سوي بيگانگان سوق داده شوند و بعضي علناً تابعيت کشور خارجي را بپذيرند تا از مزاياي بيشتري برخوردار باشند.
عدم اقتدار حکومت مرکزي باعث مي شود که بين کنسولگريهاي کشورهاي مختلف در کشور درگيري و اختلافات پيش آيد. يکي از مداخلات ديگر که بر اثر قانون کاپيتولاسيون جزء وظايف روسها شناخته شد و خود را در آن مختار مي دانستند "رسيدگي به امور تبعه روس و رسيدگي به امور اشخاص تحت الحمايه اداره قونسولي و ... بود" بنابراين با توجه به مداخلات روز افزون نمايندگان سياسي و کنسولي به اين نتيجه مي رسيم که حکومت واقعي ايران در دست سفرا و نمايندگان عاليرتبه کشورهاي خارجي بود.
انزاجار ایرانیان از رژیم کاپیتولاسیون
در پي ظهور نهضتهاي اسلامي در صد
سال گذشته - به ويژه نهضت عدالتخواهي (مشروطه) - به تدريج زمزمههاي
اعتراض و مخالفت با رژيم كاپيتولاسيون و خشم و نفرت ملت ايران از
دخالت بيگانگان در اداره امور كشور در ايران اوج گرفت كه در مواردي منجر
به درگيري مردم با اتباع بيگانه - مانند يورش به سفارت روسيه در تهران
و كشته شدن گريبايدوف وزير مختار دولت روسيه - گرديد.

هرچند اين مخالفتها و
اعتراضات به جايي نميرسيد و دولتهاي استعماري مقتدر و متجاوز به نارضايتيهاي
عمومي مردم بهايي نميدادند. چنانکه از پذيرش هيأت ايراني كه در سال 1300
خورشيدي براي انعكاس مراتب انزجار مردم از استقرار رژيم كاپيتولاسيون به
كنفرانس صلح "ورساي" رفته بود، خودداري كرده و حاضر به شنيدن
گزارش آنان نشدند.
بیداری مردم مسلمان ايران در پی نهضتهاي اسلامي و اوج گرفتن روحیه آزاديخواهی و استقلالطلبي و خشم و نفرت ملت ایران از دخالت بیگانگان و امتيازات قضائي، پايه هايرژيم کاپیتولاسیون در ایران را متزلزل نمود و در کنار آن فروپاشي رژيم تزاري و پيروزي انقلاب اكتبر 1917شوروي در برچيده شدن رژيم كاپيتولاسيون در ايران سهم بهسزايي داشت. دولت سوسياليستي شوروي در بيانية سال 1297 خورشيدي (14 ژانوية 1918 م) به طور يكجانبه كاپيتولاسيون را به عنوان نهاد استعماري لغو کرده و اعلام نمود كه سياست رژيم امپرياليستي روسية تزاري نسبت به ملت ايران را مردود ميشمارد و كلية معاهدات، مقاولات و قراردادهايي كه دولت امپراطوري سابق با دولت ايران منعقد نموده و بر پاية آن حقوق ملت ايران را تضييع كرده است را از درجة اعتبار ساقط ميداند. اين موضع دولت شوروي، پايههاي كاپيتولاسيون را به شدت لرزاند و به ملت ايران جرأت و جسارت زيادتري بخشيد تا با جديت و قاطعيت خواستار الغاي كاپيتولاسيون شوند و ديگر دولتها را براي الغاي آن زير فشار قرار دهند.
هر چند متأسفانه دولتمردان خود باخته آن روز ايران پس از گذشت حدود هشت سال از الغاي كاپيتولاسيون توسط دولت شوروي، و در شرايطي که تقريباً بساط رژيم كاپيتولاسيون در جهان برچيده شده بود، نه تنها آن را جدي نگرفتند بلكه بر آن بودند كه براي توجيه برقراري رژيم كاپيتولاسيون در ايران توسط امريكا، انگليس و ديگر دولتهاي اروپايي، بار ديگر معاهدة ننگين تركمنچاي را با دولت شوروي تجديد كنند.

سرانجام در ارديبهشت 1306 ش. وزارت
خارجه ايران در اعلاميهاي لغو كاپيتولاسيون در ايران را اعلام كرد. اين اعلاميه
يك سال پس از تاجگذاري رضاشاه انتشار يافت و يك سال پس از انتشار، كليه عهدنامهها
و قراردادهايي كه دردوران قاجار، امتيازاتي را براي دولتهاي خارجي درنظر گرفته
بود، باطل اعلام شد. هرچند در همان زمان ابلاغيههايي از طرف وزارت امور
خارجه جديد به بعضي سفارتخانههاي اروپايي، از جمله انگلستان، آلمان، هلند،
سوئيس و فرانسه، سوئد، دانمارك و ساير كشورهاي مقتدر آن روز اروپا ارسال شد و در
آنها حقوق ويژه و مزاياي سياسي و اقتصادي و قضايي كشورهاي متبوع آنها محترم شمرده
شد. اين نامهها و موافقتهايي كه با درخواست وزيران مختار بعضي كشورهاي اروپايي
براي حفظ اعتبار و آزاديهاي قضايي اتباعشان در ايران ميشد، نشان ميداد كه هدف
رضاخان از اعلام لغو كاپيتولاسيون، صرفاً تبليغ وجهه ضداستعماري براي خود در ايران
آن روز، به مدد مطبوعات و رسانههاي گروهي بود.
الغاي كاپيتولاسيون به فرمان رضاشاه كه با اهداف خاص و جهت بهرهبرداري داخلي صورت گرفت سالها بهعنوان يكي از بزرگترين دستاوردهاي سلسله پهلوي مورد تعريف و تمجيد واقع شد و حتي به جهت الغاي آن جشن گرفته و شادي نيز مي نمودند. اما واقعيت اين بود آنچه كه از 1307ش. توسط رضاخان به عنوان اعلام لغو كاپيتولاسيون آغاز شد، هرگز مشخصات مبارزه سالم و صادقانه عليه اين پديده ظالمانه استعماري را در بر نداشت. به ويژه آن كه در دوران فرزند وي يعني محمدرضا، گامهاي بلندتري با هدف احياء اين پديده شوم در ايران برداشته شد.
افشاگری های حضرت امام در رابطه با عوام فریبی رضاه شاه در لغو كاپيتولاسيون
در دوره رضا شاه و در تاريخ 19 ارديبهشت 1306، وزارت خارجه ايران در اعلاميهاي لغو کاپيتولاسيون را در ايران اعلام کرد. امام(ره) درباره عوام فريبي رضا خان در قضيه لغو کاپيتولاسيون فرمودند: در زمان رضا شاه وقتي که «کاپيتولاسيون» به اصطلاح خودشان لغو شد- آن هم لغويتش حرف بود اما حالا لغو شد- چه بساطي درست کردند در تبليغات که بله ديگر «اعليحضرت» به آن جا رسيدند که لغو کردند کاپيتولاسيون را و چه کردند و فلان! مدتها روزنامهها و راديو و بساط، جشن اين را گرفتند که اعليحضرت رضا شاه کاپيتولاسيون را لغو کرد! يک وقت آن طور هياهو کردند و جشن گرفتند. آن روزي که اعليحضرت محمدرضا شاه، خلف صدق اعليحضرت رضا شاه! آمد کاپيتولاسيون را براي اينها درست کرد، باز همين نزاع بلند شد که چه خدمت بزرگي! چه خدمت بزرگي کردند! اين بيچاره مطبوعات، خوب اسير سازمان امنيت بودند، بايد بنويسند. آنها ديکته کنند اينها بنويسند که چه خدمت بزرگي! ديگر از اين خدمت بزرگ تر نميشد که «اعليحضرت» کردند! چه کردند؟ آني که او لغو کرد، ايشان اثبات کردند!
احياي مجدد کاپيتولاسيون در ايران
با درگير شدن آمريکا در جنگ دوم جهاني، نيروهاي اين کشور در اروپا و آسيا مستقر شدند و حضور قابل توجهي در خارج آمريکا پيدا کردند. براي مستشاران نظامي آمريکا که در استخدام دولت ايران بودند يک قرارداد دفاعي دو جانبه امضا شد. پنج ماه بعد دولت آمريکا در خصوص وضعيت حقوقي نيروهاي خود مذاکراتي را با مقامات ايران آغاز کردند. چون مقامات آمريکايي از سابقه کاپيتولاسيون در ايران آگاه بودند تمايل داشتند که موضوع کاپيتولاسيون را بدون سر و صدا و با کمترين هزينه و در حقيقت با موافقت شخص شاه به انجام برسانند.

از طرفي به علت ناتواني محمدرضا پهلوي دراجراي برنامه اصلاحات ارضي، دولت جان . اف کندي مجبور شد تا چهره مورد نظر آمريکا يعني علي اميني را به نخست وزيري منصوب کند دکتر علي اميني يک مأموريت اصلي بر عهده داشت، آن هم اجراي اصلاحات ارضي بود . لايحه اصلاحات ارضي در بيستم دي ماه ۱۳۴۰ به تصويب هيئت دولت رسيد. دولت آمريکا پس از دو ماه که از تصويب اصلاحات ارضي گذشته بود طرح درخواست اعطاي مصونيت مستشاران نظامي خود را مطرح کرد. آنان مي پنداشتند چون دولت اميني با فشار مستقيم آمريکاييان روي کارآمده است لذا به سرعت با درخواست آنها موافقت خواهد کرد. ولي اين سياستمدار کهنه کار و شاهزاده قاجاري که به خوبي از سابقه کاپيتولاسيون آگاه بود همواره در مقابل درخواست آمريکا طفره رفت تا سرانجام جاي خود را در سال ۱۳۴۱ به اسداله علم داد.

دولت اسداله علم نيز موقعيت طرح و اجراي طرح آمريکايي کاپيتولاسيون را به دست نياورد تا در 17 اسفند ۱۳۴۲ جاي خود را به دولت حسنعلي منصور سپرد. در تيرماه ۱۳۴۳ محمدرضا شاه به آمريکا رفت و مورد استقبال گرم مقامات آمريکايي قرار گرفت. در مسائلي که مورد بحث و تبادل نظر طرفين قرار گرفت اعطاي کمک هاي نظامي آمريکا، منوط به وضع مقررات قضايي و مصونيت نظاميان آمريکا شد. پس از بازگشت شاه از آمريکا ، لايحه مزبور در مجلس سنا طرح شد. در سوم مرداد 1343 مجلس سنا جلسه فوق العاده اي تشکيل داد تا به بررسي چند لايحه بپردازد. اين جلسه تا نيمه شب ادامه پيدا کرد و بعد از طرح لوايح مختلف، مقارن نيمه شب، لايحه کاپيتولاسيون که متن آن بدين قرار بود مطرح شد :

مادة واحده : با توجه به لايحه شماره ۱۸-۲۲۹۱-۲۱۵۷-۱۱۲۵/۱۳۴۲ ش. دولت و ضمائم آن در تاريخ 21/11/42 به مجلس سنا تقديم شده به دولت اجازه داده مي شود که رئيس و اعظاي هيئتهاي مستشاري نظامي ايالات متحده آمريکا در ايران که به موجب موافقت نامه مربوط در استخدام دولت شاهنشاهي باشند از مصونيتهايي که شامل کارمندان اداري و فني موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وين که در تاريخ هيجدهم آوريل ۱۹۶۱م. (29 فروردين 1340) به امضا رسيده است برخوردار نمايد.

واکنش امام خميني (ره ) در برابر کاپيتولاسيون
بدون شک موضعگيري امام خميني (ره) در برابر مصوبه مجلس (کاپيتولاسيون) و در پي آن تبعيد ايشان، نقطه عطفي در تاريخ معاصر ايران مي باشد. رژيم شاهنشاهي که از سخنرانيها و افشاگريهاي معظم له مي هراسيد، نماينده اي به شهرستان قم اعزام کرد و اين پيام را براي امام فرستاد: « ... آمريکا به منظور کسب وجهه در ميان مردم ايران با تمام قدرت فعاليت ميکند پول مي ريزد و از نظر قدرت در موقعيتي است که هرگونه حمله به آن ، به مراتب خطرناک تر از حمله به شخص اول مملکت است. آيتالله خميني اگر بنا دارند نطقي ايراد کنند بايد خيلي مواظب باشند که به دولت آمريکا برخوردي نداشته باشد که خيلي خطرناک است و با عکسالعمل تند و شديد آنان مواجه خواهد شد ديگر هرچه بگويند حتي حمله به شاه چندان مهم نيست.
به رغم پيام مؤکدي که براي امام خميني (ره) ارسال شد ايشان نطقي تاريخي در چهارم آبان 1343 ايراد کردند که به بخشي از آن مي پردازيم:

"انا لله و انا اليه راجعون. من تاثرات قلبي خودم را نميتوانم اظهار کنم، قلب من در فشار است، اين چند روزي که مسائل اخير ايران را شنيدهام خوابم کم شده، ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تاثرات قلبي روزشماري ميکنم که چه وقت مرگ پيش بيايد. ايران ديگر عيد ندارد، عيد ايران را عزا کردهاند... اي سرداران اسلام به داد اسلام برسيد، اي علماي نجف به داد اسلام برسيد، اي علماي قم به داد اسلام برسيد، رفت اسلام. اي ملل اسلام! اي سران ملل اسلام! اي روساي جمهور ملل اسلامي! اي شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسيد. ما زير چکمه آمريکا برويم چون ملت ضعيفي هستيم! چون دلار نداريم!....
"اگر يک خادم آمريکايي، اگر يک آشپز آمريکايي، مرجع تقليد شما را وسط بازار ترور کند... دادگاههاي ايران حق محاکمه ندارند... اگر شاه ايران يک سگ آمريکايي را زير بگيرد بازخواست خواهد شد...".
امام علاوه بر اين سخنراني، اعلاميهاي منتشر و بار ديگر به افشاي خيانت شاه، دولت و مجلس پرداختند. امام در اين اعلاميه کاپيتولاسيون را «سند بردگي ملت ايران»، «اقرار به مستعمره بودن ايران» و «ننگين ترين و موهن ترين تصويب نامه غلط و دولتهاي بي حيثيت» ناميدند.
افشاگريها و سخنرانيهاي امام خميني باعث شد رژيم ستمشاهي که از آمريکا و ايادي آن دستور ميگرفت، ايشان را از ايران تبعيد نمايد. «من به جرم دفاع از استقلال وطنم تبعيد ميشوم» اين نخستين جملهاي است که امام در حال تبعيد به ترکيه و در هواپيما خطاب به يکي از ماموران همراه خود فرمودند. با وجود تبعيد امام خميني مبارزات در غياب ايشان ادامه يافت تا سرانجام موجب براندازي رژيم سلطنتي و پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي شد.
همراهی سایر مراجع و علما با امام خمینی در محکومیت کاپیتولاسیون
آيت الله مرعشي نجفي در همان روز سخنراني
امام (4 آبان) همزمان با ايشان اعلاميه تندي را در محکوميت کاپيتولاسيون صادر
کردند: تصويبات غير مشروعه يعني مصونيت مستشاران امريکايي بسيار مايه تاسف
است...آخر در کجاي دنيا سابقه دارد که براي رقيت و بردگي يک مشت ملت محروم همچون
قانون وحشيانهاي را وضع کنند. در صورتي که فعلا تمام دول عقب افتاده هم براي
احراز استقلال و کسب آزادي خود از قيد استعمار قيام نموده و از نعمت حريت برخوردار
ميباشند... . من يقين دارم که عقلاي ايران به وضع رجال ايران خنديده و اين نوع
تصويبات را رجوع به قهقرا و ارتجاع سياه تفسير خواهند کرد. زيرا مصونيت که براي
آنها تصويب شده بر ضد قوانين بينالملل و دور از شرافت و انسانيت و غيرت
است...آقايان و وکلاي بيموکل که در خانه ملت گرد آمدهايد آيا شماها براي دفاعي از
حقوق مسلمين و حفظ استقلال ملت و مملکت جمع نشدهايد يا براي اينکه با دست خود سند
اسارت و بردگي يک مشت ملت شريف ايران را امضا کنيد...
حماقت بزرگ آمریکایی ها
بعد از تصويب کاپيتولاسيون در مجلس شوراي ملی در تاريخ 21 مهر ماه 1343، آمريکا ميدان فعاليت را وسيعتر يافت؛ تشکيلات سازمان سيا فعالتر شد و بسياري از نيروهاي اطلاعاتي خود را از قبرس روانه ايران کرد. جيمزبيل در کتاب «عقاب و شير» تصويب اين لايحه را از بدترين و اشتباه آميزترين کارهايي ميداند که آمريکاييها مرتکب شدند:
"کاپيتولاسيون اشتباه مرگ باري است که منافع آمريکا را دچار مشکل خواهد نمود. اين عمل ناشيانه و زشت، نشانهاي از رفتار خشن و احمقانه امپرياليسم است، ولي با اين همه، ما آن قدر فشار آورديم تا به اجرا درآمد.... برخلاف قرارداد کاپيتولاسيون که بيشتر در برگيرنده نظامياني بود که در فراسوي درياها خدمت ميکردند؛ در تنظيم نوع ايراني آن به طور استثنايي به ايالات متحده آمريکا اجازه داده شده بود تا در تمام موارد و در مورد تمام کارمندان (حتي غيرنظامي) تنها از حوزه قضايي خود استفاده کنند، ولو اينکه افراد مسئول در آمريکا نخواهند اين کار را انجام دهند.... اين شکل از قرارداد که بين ايران و آمريکا منعقد شده بود به استثناي مواردي از آن در آلمان غربي، در هيچ يک از کشورهاي ديگر سابقه نداشت و خصوصا به لحاظ کاربرد،بسيار گسترده مينمود، زيرا هرگونه نظارت قانوني ايرانيان را بر گروههاي آمريکايي مستقر در ايران که دائما نيز روبه فزوني بود،بياثر و خنثي ميکرد و اين ميتوانست به خويشان و بستگان آنها نيز بسط يابد.
فرجام کاپيتولاسيون
امريكا و رژيم پهلوي بر اين باور بودند كه با دور نمودن حضرت امام از ايران «از سوء رفتار پيرمردي كه چوب لاي چرخهايشان ميگذاشت» رهايي يافته و ميتوانند موج ضد امريكايي را در ايران كاهش دهند و خطر شورش تودههاي ستمديده بر ضد امريكا را از ميان ببرند.غافل از آن كه تبعيد امام به بيداري و آگاهي انقلابي مردم ايران در قبال خيانت هاي رژيم پهلوي و اربابانش کمک نمود . به دنبال تبعيد امام گروه هاي مذهبي اعلاميه ايشان در مخالفت با كاپيتولاسيون را در سراسر تهران و شهرهاي بزرگ پخش كردند و پس از آن هيأتهاي مؤتلفه اسلامي تصميم گرفت شخصيتهاي مؤثر در تصويب لايحه كاپيتولاسيون و تبعيد امام را ترور كند. از اين رو حسنعلي منصور نخست وزير انتخاب و در روز اول بهمن 1343 به هنگام رفتن به مجلس شوراي ملي توسط محمد بخارايي هدف قرار گرفت و كشته شد.
تحولات بعدي نهضت اسلامي بنيان رژيم پهلوي و سلطه آمريکا در ايران را برافکند ؛ با پيروزي انقلاب اسلامي و در سالروز تبعيد امام سفارت آمريكا كه به «لانة جاسوسي» شيطان بزرگ مرسوم گرديده به تصرف ملت مسلمان ايران درآمد و براي هميشه به سلطه و سيادت امريكا و بيگانگان در ايران پايان داد .

بدين شکل يكي از بدترين و بدنامترين اشكال كاپيتولاسيون در تاريخ معاصر ايران، سرانجام مبدأ بروز تحول عظيمي چون انقلاب اسلامي شد ؛ امريكا با تصويب لايحه كاپيتولاسيون در ايران به صورت نامشروع و اهانت آميز حق ملت ايران راپایمال کرد اما چندسال بعد موجوديت و تمامي منافع نامشروع آمریکا در ايران از دست شیطان بزرگ رفت. لايحه كاپيتولاسيون سرانجام سه ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با تصويب شوراي انقلاب و دولت موقت، رسماً لغو گرديد. در بيانيه وزارت خارجه چنين آمده بود: « به پيشنهاد هيأت وزيران دولت موقت جمهوري اسلامي ايران و تصويب شوراي انقلاب اسلامي، قانون و مصوب 21 مهرماه 1343 راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامي امريكا در ايران از مصونيتها و معافيتهاي قرارداد وين (كاپيتولاسيون) از تاريخ 23/2/58 لغو شد.
گفتگو با جانبازی که 2000 ترکش در بدن دارد
حصارنا به گزارش مجله شبانه خبرنگاران:«اين تکه هاي آهن ديگر جزو پوست و استخوانم شده. با اين که سال هاست از جنگ و مجروح شدنم مي گذرد اما هنوز ترکش هاي بمب خوشه اي با من همراه است. ۳۰ سالي مي شود که من با اين ترکش ها زندگي مي کنم. همه جاي بدنم، از سر گرفته تا نوک انگشت پاهايم ترکش خورده اما پاهايم سهم شان بيشتر است به طوري که وقتي پياده روي مي کنم اين ترکش ها از پوستم بيرون مي زند، من به اين زندگي عادت کرده ام». اين تنها بخشي از صحبت هاي عليرضا برخورداري است.
او جانبازي است که بيشترين ترکش را در بدنش دارد. او رکورددار استقامت در برابر ترکش هاست. گفت و گوي هفته نامه سرنخ را با وي مي خوانيد:

وقتي نام مأمور تعاون مي آيد همه تصور مي کنند مي خواهيم از تعاوني هايي بگوييم که کارشان عرضه اجناس مختلف است. اما در جبهه تعاون معناي ديگري داشت. مأمور تعاون شدن کار هر کسي نبود اين کار از کارهايي بود که دل و جرأت زيادي مي خواست. «مأمور تعاون کارش جمعآوري اجساد و کمک به مجروحان بود. در اين ميان اگر رزمنده اي شهيد يا جانباز مي شد بچه هاي تعاون دست به کار مي شدند، پيکر شهيد را به همراه وسايل شخصي اش به عقب مي فرستاديم و هم چنين مجروح ها را به بيمارستان منتقل مي کرديم.
اما سخت ترين قسمت کارمان زماني بود که بايد خبر شهادت يا مجروح شدن رزمنده اي را به خانواده اش مي داديم، با اين که خيلي از خانواده ها عکس العملي نشان نمي دادند و اين را از قبل براي فرزندشان پيش بيني کرده بودند اما همين سکوت غمبارشان ناراحت مان مي کرد». مأمور تعاون هنگام بمباران و درگيري ها در خط مقدم ها حاضر مي شد. به همين خاطر بيشتر از بقيه خطر تهديدش مي کرد.
«با اين که تنها ۱۰ ماه مأمور تعاون بودم، ۴ بار مجروح شدم». مأموران تعاون بايد براي نجات جان مجروحان و جمع آوري اجساد شهيدان جلوي احساسات خود را مي گرفتند تا بتوانند در مواقع بحراني درست تصميم بگيرند، حالا اگر با قضيه احساساتي برخورد مي شد اين امکان وجود داشت که فرصت از دست برود و جان يک مجروح به خطر بيفتد يا پيکر يک شهيد به دست خانواده اش نرسد. «خودم را پردل و جرأت نشان مي دادم و ظاهرم را طوري حفظ مي کردم که فرمانده مان احساس کند مناسب اين کارم».
اما در اولين مأموريت، آقاي برخورداري با صحنه اي روبه رو شد که اصلاً انتظارش را نمي کشيد. «به جبهه گيلانغرب اعزام شديم خط شکسته شده بود و نيروهاي مان تلفات زيادي داده بودند. کار، بسيار سخت شده بود و ما بايد زير آتش خمپاره و توپ بچه ها را نجات مي داديم. اولين مجروحي که به کمکش رفتم کسي بود که از بچگي با او بزرگ شده بودم. وضعيتش خيلي وخيم بود تا سرش را در آغوش گرفتم شهيد شد، با شهادت جلال، دنيا روي سرم آوار شد، نتوانستم جلوي اشک هايم را بگيرم، زدم زير گريه و فرياد کشيدم.
آن روز، بازي را باختم و نتوانستم به کسي کمک کنم. تصور مي کردم فرمانده مرا به قسمت ديگري بفرستد اما وقتي فهميد جلال را از قبل مي شناختم از تصميمش منصرف شد».
در جبهه گيلانغرب مأمور تعاون دچار يک مجروحيت شديد شد. با اين که تا آن روز ۳ بار طعم گلولههاي سربي را چشيده بود اما اين بار قضيه با دفعات قبلي خيلي فرق مي کرد. هيچ کس تصورش را نمي کرد که اين جانباز بتواند از اين مجروحيت شديد جان سالم به در ببرد.
«مرداد ۶۲ بود درست دو روز بعد از عمليات والفجر ۳ . در منطقه گيلانغرب بودم که بمباران شروع شد. هنگام بمباران در آمبولانس نشسته بودم که ناگهان گلوله بمب خوشه اي امانم نداد و درست به وسط کاپوت خودرو اصابت کرد. چشمم سياهي رفت. تصور کردم ديگر کارم تمام شده، تمام بدنم از شدت گرما مي سوخت. احساس مي کردم هنوز درون خودروام و ميان آتش گرفتار شده ام. خيلي خوش شانس بودم که موج انفجار مرا از آمبولانس به بيرون پرتاب کرده بود، هنوز آتش دشمن بر سرمان مي ريخت. چشمم به شياري افتاد که احساس کردم پناهگاه خوبي است.
به هر سختي اي که بود خودم را کشان کشان به شيار رساندم. همين که مي خواستم نفسي تازه کنم ناگهان براي بار دوم بمبي در يک قدمي ام منفجر شد. ديگر هيچ چيز نفهميدم». آقاي برخورداري تنها در عرض چند دقيقه ۲ بار با بمب خوشه اي مجروح شده بود. زخم و جراحات او به قدري شديد بود که هويتش قابل شناسايي نبود تا جايي که حتي دوستان و هم رزمان آقاي برخورداري او را نشناختند. «براي يک لحظه چشمانم را باز کردم، آن قدر تشنه بودم که احساس مي کردم گلويم از خشکي ترک خورده. خونريزي زياد صورتم مانع مي شد تا بتوانم چيزي را ببينم. اما به زحمت چشمانم را تا مي توانستم باز نگه داشتم.
متوجه شدم با تعداد زيادي مجروح، پشت يک وانت هستم. وانتي که به سرعت در حال حرکت بود. همه زخمي ها از هوش رفته بودند. ديگر نايي نداشتم و به سختي زير لب چند بار گفتم «آب» و از هوش رفتم.
بمباران ساعت ها ادامه داشت و آقاي برخورداري پشت وانت هر چند دقيقه يک بار به هوش مي آمد و به اطرافش نگاه مي کرد. «وانت تنها بايد يک مسافت دو کيلومتري را طي مي کرد تا به بيمارستان برسد.
صداي انفجارها خاموش نمي شد. باورتان نمي شود با اين که مدام از هوش مي رفتم اغراق نکرده ام اگر بگويم در اين فاصله کم، بيش از ۷۰ بمب در اطراف اين وانت منفجر شد». بالاخره وانت به بيمارستان نزديک شد وانتي که هيچ جاي سالمي نداشت و زير تير و ترکش ها، آبکش شده بود. «رژيم بعث، منطقه گيلانغرب را به خاک و خون کشيده بود. جهنمي به پا شده بود که قابل تصور نيست. باران بمب از آسمان مي باريد، با صداي فريادها به هوش آمدم. ديگر به بيمارستان رسيده بوديم.
در بيمارستان جاي سوزن انداختن نبود تا چشم کار مي کرد مجروح و زخمي ديده مي شد. حتي محوطه بيمارستان هم پر از مجروح شده بود و پزشکان و پرستاران مدام به اين طرف و آن طرف مي دويدند تا بتوانند جان زخمي ها را نجات بدهند. با ديدن وانت، بهياران به طرف ما آمدند تا به دادمان برسند. اما تا دست شان به بدنم خورد از شدت درد از هوش رفتم. نمي دانستم کجا هستم فقط براي چند لحظه احساس کردم تمام بدنم دارد يخ مي بندد، خيلي سردم بود.
چشمانم را باز کردم و خود را ميان اجساد ديدم، ماهيچه هاي صورتم پر از ترکش شده بود نمي توانستم حرف بزنم تنها دست راستم کمي توان داشت. دستم را به زحمت بالا بردم، به اين اميد که کسي متوجه شود، تا آن موقع اصلاً تصور نمي کردم که در سردخانه باشم».
آن روز دائم اجساد شهدا را به سردخانه مي آوردند، به طوري که در سردخانه مرتب باز و بسته مي شد و به تعداد شهدا افزوده مي شد. البته آقاي برخورداري خوش شانس بود که يکي از پرستاران متوجه دست هاي او شد و فرياد زد «او زنده است». «با فرياد پرستار من نجات پيدا کردم».
بعد از اين که آقاي برخورداري از سردخانه به بيمارستان منتقل شد، او را با يک آمبولانس به اسلام آباد غرب بردند. چندين بار زير تيغ جراحان رفت. پزشکان با اين که اميدشان براي زنده ماندن اين رزمنده بسيار کم بود، اما تمام تلاش شان را کردند تا بتوانند جلوي خونريزي را بگيرند. «وقتي چشمانم را باز کردم خودم را روي تخت بيمارستان ديدم. ديگر نايي نداشتم. بدنم سوراخ سوراخ شده بود و به جاي خون از بدنم کف بيرون مي آمد.
همه به اين اميد بودند تا بدنم مقاومت کند و بتواند اين همه زخم و جراحت را ترميم کند». حال آقاي برخورداري آنقدر وخيم بود که پزشکان جرأت نمي کردند ترکش ها را از بدن او خارج کنند. آقاي برخورداري در مورد بمب خوشه اي ميگويد: «بمب خوشه اي وقتي به زمين اصابت مي کند ۶۰۰ تکه مي شود. هر کدام از اين تکه ها به هزار تکه ديگر تبديل مي شود.
در عرض چند دقيقه، دو بار بمب خوشه اي در يک قدمي ام منفجر شد، اين بمب ها جاي سالم در بدنم باقي نگذاشت». با تمام اين تفاسير، آقاي برخورداري توانست بمب خوشه اي را شکست بدهد. «بعد از ۶ ماه زخم هايم خوب شد. اما پزشکم گفت حداقل دو هزار ترکش در بدنم هست که بايد تا آخر عمر با آن ها سر کنم».
ترکش ها از سر تا نوک پاي آقاي برخورداري را سوراخ کرده. جايي از بدنش نيست که ترکش وجود نداشته باشد. «تا به حال چندين بار عمل جراحي کرده ام اما هيچ کدامشان جوابگو نيست. چرا که اگر پزشکان بخواهند ترکش ها را از بدنم بيرون بياورند بايد تمام بدنم را تکه تکه کنند. البته بعضي از اين ترکش ها در جمجمه ام جا خوش کرده اند. حساب اين ترکش ها که مشخص است، تا آخر عمرم بايد با آن ها زندگي کنم».
البته شيميايي شدن آقاي برخورداري کار را سخت تر کرده و انجام عمل جراحي در اين شرايط ريسک بالايي براي اين جانباز به حساب مي آيد.
حجم ترکش ها در پاهاي آقاي برخورداري بيشتر است، به طوري که پياده روي و نشستن برايش دردآور است. «روزي نيست که ترکش ها از گوشت و پوستم بيرون نزند. اين اتفاق زماني رخ مي دهد که پياده روي کرده باشم. با کمي راه رفتن، ترکش هايي که در پاهايم جا خوش کرده اند بيرون مي آيد. گفتنش آسان است.
اما اين ترکش هاي ريز مانند تيغ، گوشت را پاره مي کنند و از بدن بيرون مي زند. بعد از خارج شدن ترکش درد شروع مي شود. دردي که امانم را بريده. باورتان نمي شود بعضي وقت ها ۵ قرص آرامبخش را با هم مي خورم ولي دردم آرام نمي شود». حالا آقاي برخورداري ۳۰ سالي مي شود که به خاطر وجود ترکش ها در بدنش، قادر به نشستن روي ۲ زانو و ۴ زانو نيست و بايد حتما بخوابد. «سر و صداي بسيار براي من آزار دهنده است.
مدام يا بايد روي صندلي بنشينم يا دراز بکشم. اين کار کلافه ام مي کند. در اين مدت همسرم ديگر براي خودش پزشک شده و ديگر لازم نيست براي بيرون آوردن ترکش ها نزد پزشک بروم». همسر فداکار آقاي برخورداري چند سالي مي شود که کارش شده بيرون آوردن ترکش هايي که به پوست رسيده. «همسرم اين کار را با موچين يا انبرهاي مخصوص پزشکي انجام مي دهد و بعد زخم را پانسمان مي کند».
آرزوي احمدينژاد چيست؟
حصارنا:"محمود احمدينژاد" در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار دولت باشگاه خبرنگاران
با بيان اين که دنيا تماما پر از كارهاي شايسته و ناشايسته است، گفت: هر
کس در اين دنيا بتواند خود را به مقام عالي انسانيت برساند پيروز خواهد
بود.
وي افزود: کساني که در دنيا گريبانگير شايعه و حاشيه شوند مطمئنا نزول خواهند کرد و بازنده ميشوند.
احمدينژاد
تاکيد کرد: اميدوارم بنده و همکارانم در طول اين هشت سال خدمت خود به ملت
ايران، توانسته باشيم گامي براي پيشرفت مردم برداريم.
رئيسجمهور در
پاسخ به اين سوال که آرزوي شما براي ملتها چيست؟ گفت: براي تمام ملتها
آرزوي سعادت و عزت دارم و اميدوارم حکومت جهاني برپا شود و همه فاصلهها از
بين برود.
برگزاري جشن با شكوه نيمه شعبان در سالن شهداي حصارخروان+ تصاوير
به مناسبت ميلاد يگانه منجي عالم بشريت حضرت مهدي(عج) مراسم جشني در سالن شهداي حصارخروان توسط دهياري و شوراي اسلامي حصارخروان و با حضور مردم گرانقدر حصارخروان و حومه برگزار شد.
در اين مراسم از زحمات شوراهاي فعلي و سابق حصارخروان و همچنين پرسنل دهياري و خانواده هاي شهدا و ايثارگران تقدير و تشكر شد.




برگزاري جشن نيمه شعبان در معابر عمومي حصارخروان+تصاوير
نكته ي قابل توجه بارش باران در هنگام برگزاري جشن و استقبال بيش از حد حاضرين در كوچه حسينيه بود.




توقف پروژه احداث مترو هشتگرد به محمدیه روی کاغذ

پروژه احداث مترو بین هشتگرد و محمدیه قزوین هنوز به جایی نرسیده است و بنظر میرسد این پروژه بر روی کاغذها متوقف شده است.
به گزارش حصارنا به نقل ازپایگاه خبری حمل و نقل، قزوین در یکی از مسیرهای اصلی ارتباطی مرکز کشور به غرب قرار دارد که جاده اصلی به سمت غرب از آن میگذرد.
مسیر تهران به قزوین از جادههایی است که روزانه با انبوهی از مسافر به ویژه دانشجویان و تجار روبهرو است. این مسیر بهدلیل تردد زیاد از مسیرهای پرترافیک محسوب میشود و به دلایل گفته شده اهمیت خاصی دارد اما تاکنون مورد توجه جدی قرار نگرفته است.
از دیگر مسائل جاده قزوین ناهمواربودن این جاده به ویژه در مسیر آبیک به سمت محمدیه است.با توجه به وضع نامناسب این جاده، چهار بانده کردن جاده آبیک –قزوین در شهریور سال گذشته آغاز شد که این پروژه تا اسفند ۹۱ تنها ۱۳ درصد پیشرفت فیزیکی داشت و همچنان در دست اجراست. به گفته مسئولان استان قزوین قرار است با اجرای این پروژه مینیبوسداران و سواریها با خیال آسوده در این مسیر حرکت کنند.مسافران نیز با امنیت بیشتر، در اسرع وقت و با آرامش به مقصد برسند اما هنوز این اتفاق به منصه ظهور نپیوسته است.
پیشنهاد احداث مترو
با توجه به پرتردد بودن جاده تهران- قزوین وهمچنین مشکلاتی که این جاده دارد یکی از راههای برطرف شدن مشکل ترافیک این مسیر، احداث مترو است که از طرح موضوع آن ۸سال میگذرد.
پیشنهاد طرح احداث متروی قزوین از سوی
«علی محمدزمانی» عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی قزوین در سال ۸۴ با اولین سفر هیات دولت به این استان عنوان شد که به گفته وی در آن زمان این پیشنهاد پذیرفته نشد.
این عضو اتاق بازرگانی قزوین در گفتوگو با تهران امروز دلایل نپذیرفتن این پیشنهاد را در آن زمان، نداشتن توجیه اقتصادی محکم و تخصص نداشتن دولت در این زمینه عنوان کرد و گفت: در آن زمان کارشناسان دولتی با این دلیل که برای ما احداث مترو به این استان امکان ندارد، این پیشنهاد را رد کردند.
با توجه به رد این طرح توسط هیات دولت، اعضای اتاق با پیگیریهای مکررموفق شدند در سفر دوم دولت به استان، مطالعات آن را به تصویب برسانند. مطالعات طرح توجیه فنی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی اجرای سیستم ریلی بین شهری قزوین و شهر جدید هشتگرد در آبان ۸۸ در شورای برنامهریزی و توسعه استان به تصویب رسید و از آن زمان به شورای عالی ترافیک کشور ارسال شده است.
محمدزمانی از دلایل محکم برای تایید طرح را اختصاص توجیه ۱۴ گانه در باره احداث مترو به قزوین و ارائه آن به هیات دولت عنوان میکند که این اتفاق در اواخر سال ۸۹ انجام شد. با توجه به احداث متروی هشتگرد، موضوع ادامه آن به قزوین در دستور کار وزارت مسکن قرار گرفت. از اواخر سال ۹۰ مطالعات احداث متروی شهر جدید هشتگرد به شهرک محمدیه قزوین بهصورت جدی در دستور کار وزارت مسکن قرار گرفت.
دیماه سال ۹۰ «علی نیکزاد» در بازدید از پروژههای مسکن مهر استان قزوین زیرسازی خط متروی هشتگرد را درحال پیشرفت اعلام کرد و برای شروع روسازی آن نبود
بودجه مناسب را از موانع دانست و برای تامین هزینه آن، دریافت زمین از طریق تهاتر را از راهکارهای مناسب اعلام کرد.
وزیر مسکن در این بازدید وعده داد با احداث متروی کرج واستقبال مردم ازاین طرح، ادامه این پروژه تا هشتگرد وسپس محمدیه نیز در دستور کار قرارگرفت.
مزایای مترو محمدیه
با وجود مشکلات مطرح شده در جاده تهران – قزوین، احداث متروی محمدیه مزایای بسیاری دارد.
عضو اتاق بازرگانی استان قزوین از مزایای متروی محمدیه به تهران امروز گفت: این طرح توجیه اقتصادی دارد. نخست اینکه در کمترین زمان ممکن به سوددهی ۲۵ درصدی خواهد رسید. دوم زمان رسیدن به قزوین به کمتر از ۴۰ دقیقه خواهد رسید و همه مسافران غرب کشور که از وسیله نقلیه عمومی استفاده میکنند از مشتریان آن خواهند بود و موجب درآمدزایی برای شهرداری میشوند. طول خط مترو در این طرح ۷۴ کیلومتر و عرض ریل به کار گرفته شده است نیز ۱۴۳۵میلی متر است. ۷ ایستگاه نیز برای آن در نظر گرفته شده است. در مطالعات این طرح، مترو از هشتگرد تا شهرک صنعتی کاسپین در نظر گرفته شده است و از آن پس قطار شهری قزوین آغاز میشود. مترو پس از شهرک صنعتی کاسپین با طی مسافت ۴۶ کیلومتری از شهرک محمدیه به شهر صنعتی البرز، شهر اقبالیه و سرانجام به غرب شهر قزوین ادامه پیدا میکند.
همچنین براساس طرح مطالعاتی، ادامه مترو کرج به مجموعه شهری قزوین دیده شده است که این مسئله طرح تردد شهر قزوین به شهرهای اطراف را نیز تسهیل میکند. وی افزود: بدون شک اجرای این طرح که شهرهای صنعتی البرز و کاسپین قزوین را تا هشتگرد و ادامه آن به پایتخت در بر میگیرد میتواند در رشد اقتصادی و ارتباطی منطقه چشمگیر باشد.
هشتگرد- محمدیه، جایگزین هشتگرد- قزوین شد
طرح اتصال متروی هشتگرد به محمدیه یکی از پروژههای مهم، ملی و کشوری است که طبق مصوبه ریاستجمهوری باید اجرا شود که ما هم پیگیر آن هستیم. محمدزمانی با بیان مطلب فوق به تهران امروز گفت: پیگیریهای ما تا سفر سوم دولت ادامه داشت و این طرح برای اجرا به تصویب رسید اما با کم لطفی برخی مسئولان روبه رو شد. زیرا برخی از مسئولان تصور میکردند این طرح آنقدر دشوار و پیچیده است که از اجرای آن ناتوان خواهند بود به همین خاطر پیشنهاد دادند که مسیر کوتاهتر شود، در نتیجه مقصد از قزوین به محمدیه تغییر یافت که این مسیر هم کماکان بلاتکلیف مانده است.
با وجود اینکه در ابتدای تصویب طرح مترو محمدیه، ۲۰ میلیارد تومان اعتباربرای آن تصویب شد اما هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. رئیس خانه صنعت و معدن قزوین در ادامه به موانع اجرای طرح مترو محمدیه اشاره کرد و گفت: در ابتدا کسی باور نمیکرد چنین طرحی عملی شود به همین خاطر علاقهای به اجرای آن نشان نمیداد و بعد از آن هم کمبود اعتبار یکی از دلایل اصلی بلاتکلیف ماندن این پروژه شد.
این در حالی است که با اجرای سیستم ریلی بین شهری قزوین و شهرجدید هشتگرد به طول ۷۰کیلومتر سالانه ۵۵ میلیون سفر انجام خواهد گرفت.همچنین با احداث این خط ریلی بسیاری از دانشجویان نیازی به اجاره مسکن نخواهند داشت و از طریق این خط خواهند توانست در ۴۰دقیقه به مقصد برسند.
آغاز ریل گذاری
ازاردیبهشت سال گذشته ریل گذاری خط متروی هشتگرد آغاز شد. «احمد غلامی» مدیرعامل شهر جدید هشتگرد اعلام کرد متروی هشتگرد قرار است تا پایان دولت دهم به بهرهبرداری برسد. نماینده قزوین حجتالاسلام و المسلمین «سیدمحمد حسن ابوترابی فرد» هم عنوان کرد: کار مطالعات ادامه مترو هشتگرد به محمدیه قزوین در دستور کار وزارت مسکن است که باید با جدیت قدمهایی برداشته شود. ما نیز در مجلس پیگیریهای لازم را خواهیم کرد. به گفته وی امتداد قطار شهری هشتگرد به قزوین یکی از نیازهای منطقه است که نقش مهمی را در توسعه منطقه و افزایش رضایت مردم ایفا میکند.
چین مثل همیشه آماده سرمایهگذاری
با توجه به اینکه طرح متروی محمدیه همچنان بلاتکلیف مانده است و کسی حاضر به اجرای ساخت آن نیست، چندی پیش مدیر ساخت و توسعه راههای اداره کل راه و شهرسازی استان قزوین از اعلام آمادگی چین برای سرمایهگذاری این طرح خبر داد. «جعفر قزوینیان» در گفتوگو با ایسنا اعلام کرد که چینیها در نشست اخیر خود با مسئولان اجرایی طرح مترو محمدیه به هشتگرد در اتاق بازرگانی قزوین آمادگی خود را برای سرمایهگذاری در پروژه مترو و اجرای آن به مقامات کشورمان اعلام کردهاند.
به گفته وی مطالعات اولیه این طرح از اوایل امسال آغاز شده است و تا سه ماه دیگر به پایان میرسد. تحقیق در مورد عملیات ریل گذاری، تعداد ایستگاهها و نوع لوکوموتیو در مطالعات اولیه مورد بررسی قرار میگیرد.
این در حالی است که محمد زمانی در این زمینه به تهرانامروز گفت: ما از همان ابتدا موضوع منابع مالی را مطرح کردیم و دعوت از سرمایهگذار خارجی را خودمان پیشنهاد دادیم که متاسفانه توجهی به آن نشد.
آتش سوزي در باغستان حـــصــــار
از عزيزان خواهشمنديم در صورت مراجعه به باغستان براي تفريح از روشن گذاشتن آتش و رها كردن زباله ها جدا خودداري كنند.
تصاوير و فيلم اين آتش سوزي در زير موجود است



چین برای سرمایه گذاری در طرح مترو محمدیه به هشتگرد اعلام آمادگی کرد

مدیر ساخت و توسعه راه های اداره کل راه و شهرسازی استان قزوین گفت:چینی ها برای سرمایه گذاری و اجرای طرح مترو محمدیه به هشتگرد اعلام آمادگی کرده اند .
به گزارش حصارنا به نقل از ایرنا، جعفر قزوینیان اظهار داشت: چینی ها در نشست اخیر خود با مسوولان اجرایی طرح مترو محمدیه به هشتگرد در اتاق بازرگانی قزوین، آمادگی خود را برای سرمایه گذاری و اجرای این طرح به مقامات کشورمان اعلام کرده اند.
وی با اشاره به اینکه مطالعات اولیه این طرح از اوایل امسال آغاز و تا سه ماه دیگر به پایان می رسد، افزود: مطالعات عملیات ریل گذاری، تعداد ایستگاه ها و نوع لکوموتیو در مطالعات اولیه مورد بررسی قرار می گیرد.
وی ادامه داد: طول خط مترو در این طرح ۷۴ کیلومتر و عرض ریل نیز یک هزار و ۴۳۵ میلی متر بوده و هفت ایستگاه نیز برای آن در نظر گرفته شده است.
قزوینیان ادامه داد: در مطالعات این طرح، مترو از هشتگرد تا شهرک صنعتی کاسپین در نظر گرفته شده و از آن پس قطار شهری قزوین آغاز می شود.
این مسوول با اشاره به اینکه مترو پس از شهرک صنعتی کاسپین با طی مسافت ۴۶ کیلومتری از شهرک محمدیه به شهر صنعتی البرز، شهر اقبالیه و سرانجام به غرب شهر قزوین ادامه پیدا می کند، یادآور شد: براساس طرح مطالعاتی، ادامه مترو کرج به مجموعه شهری قزوین دیده شده که این مساله طرح تردد شهر قزوین به شهرهای اطراف را نیز تسهیل تر می کند.
قزوینیان راه را محور اصلی در امر توسعه برشمرد و افزود: بدون شک اجرای این طرح که شهرهای صنعتی البرز و کاسپین قزوین را تا هشتگرد و ادامه آن به پایتخت را در بر می گیرد می تواند در رشد اقتصادی و ارتباطی منطقه چشمگیر باشد.
تركيب اعضاي شوراهاي تمام شهرها و روستاهاي مهم استان قزوين
آشنائي با منتخبان مردم استان براي شوراهاي اسلامي شهرها و روستاهاي مهم اطراف مي تواند مفيد باشد. به همين منظور، فهرست تقريباً جامعي از تمام منتخبان مردم براي عضويت در شوراهاي اسلامي شهرها و روستاهاي مهم استان تهيه گرديده است.
ذكر اين نكته مهم است كه براي صحت اين فهرست، تمامي اسامي منتخبان و تعداد آراي آنها از گزارش رسمي فرمانداريها هر شهرستان تهيه شده است. براي كاهش حجم گزارش از درج منتخبان روستاهاي كوچك و نيز تعداد آراي روستاها، جلوگيري شده است.
10 مکان عظیم رهاشده در دنیا /عکس
حصارنا به نقل از باشگاه خبرنگاران:
ساختمان های عظیم با پشتکار انسانها و هزینه های بسیار سنگین ساخته می شوند ولی گاهی اوقات نیز همین ساختمان ها به مخلی متروکه تبدیل شده و خیلی زود از بین می روند. در دنیا ساختمان و مکان هایی هستند که سالها برای ساخت آن زمان لازم است اما رها شده و در حال تخریب هستند.
** شهر پاراپیت

** شهر باستانی کارکو

یکی از شهرهای باستانی ایتالیا که نزدیک به 540 سال قبل از میلاد در بالای تپه هایی ساخته شد اما در تمام دوران درگیر با بلاهای طبیعی بسیار زیادی بوده است تا اینکه در سال 1963 این شهر تحت یک زلزله قوی بسیار تخریب شد و از آن زمان دیگر هیچ سکونتی دراین منطقه وجود ندارد. این شهر هنوز هم خانه های خود را حفظ کرده است ولی به محل استقرار ارواح ایتالیا شهرت پیدا کرده است. بسیاری از بناهای تاریخی این منطقه در بی اهمیتی در حال از بین رفتن هستند.
** شهر کولمانسکاپ

آفریقا همیشه به خاطر معدن های بی شمار الماس معروف بوده است اما گاهی اوقات همین معدن ها باعث رشد و کاهش ناگهانی جمعیت می شوند. " کولمانسکاپ" یکی از این شهرهایی است که در نامیبیا بر روی یک معدن الماس ساخته شد ولی در سال 1954 با تمام شدن آن به طور ناگهانی شهری با همه امکاناتش رها شد. این روزها این شهر در میان صحرا تسلیم کوه های شن روان شده است و خانه ها مملو از شن هستند.
** بزرگترین هتل دنیا

کره شمالی در دهه 1980 تصمیم گرفت برای جذب توریست دست به کاری عجیب بزند و آن هم ساخت بزرگترین هتل دنیا بود. این طرح در سال 1987 آغاز شد ولی در سال 1992 بسیاری از مشکلات خارجی و افزایش میزان بودجه این پروژه باعث شد تا میزان زیادی از ساخت آن باقی بماند. این پروژه در همان میانه های راه باقی ماند و هیچوقت نیز ادامه پیدا نکرد. این روزها همچنان این ساختمان به عنوان بزرگترین هتل دنیا شناخته میشود با این تفاوت که کسی وارد آن نخواهد شد.
**ساختمان امور مالی

ونزوئلا در اوایل سال 1990 تصمیمی گرفت تا یکی از بزرگترین ساختمان های دنیا را بسازد از این رو شروع به ساخت آسمان خراشی در منطقه اقتصادی این کشور کرد اما در سال 1993 با وقوع بحران های مالی این ساختمان برای همیشه بی ثمر باقی ماند و این روزها با 45 طبقه ای که از آن ساخته شده است به عنوان 18 امین ساختمان بلندآمریکای جنوبی شناخته می شود. جالب است در این روزها که این کشور مشکلی ندارد هم همچنان تصمیم به ساحت ان نگرفته اند.
** بزرگترین مرکز خرید دنیا

سال 2005 چین در مراسمی عظیم بزرگترین مرکز خرید دنیا را افتتاح کرد. این مرکز خرید در جنوب چین قرار دارد و مساحت ان نزدیک به 7 میلیون متر مربع است. در این مرکز 2350 مغازه به همراه جنگل مصنوعی، شهربازی داخلی و ... بسیاری امکانات دیگر است اما در واقع یک صحرای تمام عیار است. از آن سال تاکنون هیچکس از این مرکز استقبال نکرده است به طوری که تنها چند مغازه در آن عملا کار می کنند. تمام خرج ها این روزها در حال خراب شدن هستند و در دل تاریخ خاک می خورند.
** دهکده فضایی

یکی از جالب ترین جاذبه های گردشگری تایوان در اوایل دهه 2000 بازگشایی شد. این منطقه که خانه های ویلایی به سبک سفینه های فضایی داشت به دهکده فضایی شهرت یافت اما داستان ها مختلفی که درمورد آن بیان شد باعث از بین رفتن تمام تلاش ها برای ساختش بود. بسیاری این منطقه را نفرین شده می دانستند به طوری که در همان سال های اولیه جندین مرگ با دلایل عجیب در این منطقه رخ داد به همین علت کم کم مردم از زفتن به این دهکده پرهیز کردند. این موضوع باعث شد یکی از جاذبه های گردشگری تایوان به طور کلی تخریب شود.
** جزایر هاشیما

یکی از مرموزترین نقاط دنیا در دریای ژاپن قرار دارد. در سال 1880 در میان دریا ذغال سنگ بدست آمد پس کارخانه میتسوبیشی شروع به استخراج این معدن کرد و برای راحتی کارکنانش جزیره هاشیما را ساخت. در همان سال ها این منطقه برای همیشه وارد تاریخ شد چرا که با تراکم جمعیت 5 هزار نفری متراکم ترین نقطه دنیا از نظر جمعیت شناخته شد. در سال 1974 زغال سنگ به پایان رسید ولی میتسوبیشی به افراد جزیره گفت که باید به ژاپن بازگردند به همین علت آن ها خیلی سریع تمام نطقه را خالی کردند. این خروج به قدری سریع بود که حتی عده ای فنجان چای خود را روی میز جای گذاشتند. این روزها این جزیره بسیار مرموز شده است چرا که هیچکس نباید حتی پای خود را در آن بگذارد.
** یزرگترین شهربازی آسیا

در اوایل دهه 1990 پروژه ای با شعار بزرگترین شهربازی آسیا شروع به کار کرد که با سرعت بسیار زیادی نیز رشد حود را ادامه داد اما در سال 1998 این منطقه به علت اختلافات دولت با صاحبان زمین اطراف شهربازی پروژه متوقف شد. در سال 2008 نیز بار دیگر تلاش هایی برای ساخت آن انجام شد که بی نتیجه ماند. این روزها این پارک رها شده است ولی بچه گاهی وارد آن می شوند همچنین تمام مسئولیت اتفاقاتی که برای افراد در پارک رخ دهد به عهده خود آنهاست.
** مجسمه های علمی تخیلی

در اواخر دهه1960 دولت یوگوسلاوی تصمیم گرفت با کمک بزرگترین طراحان کشورش مجسمه های علمی تخیلی خاصی را در منطقه جنگ زده کشور بسازد. آن ها بهترین طراحان را از سرتاسر کشور جمع کردند و پس از چند سال مجسمه های کاملا بهره برداری شد. این منطقه به یکی از مهمترین نقاط گردشگری یوگسلاوی تبدیل شده بود تا اینکه ناگهان همه چیز متحول شده و کاملا مجسمه ها فراموش شدند. در آخرین باری که از آن ها یاد شد کارشناسان می گفتند مجسمه ها هنوز سرپا و سرحال هستند اما کسی ان ها را نمی شناسد و تنها در گوشه ای افتاده اند.
زيباييهاي دنيا در قاب دوربين

















در این رستوران ها در یک قدمی مرگ هستید
می توانید در یک هواپیمای پارک شده در زمین شام بخورید در یک میز رفته به آسمان هم می توانید، این فرصت در رستوران اسکای برای شما فراهم شده است که در این رستوران از یک میز و 12 تا 16 صندلی تشکیل شده است؛ همه وسایل پذیرایی روی میز چیده و بعد شما و میز و صندلی ها به آسمان می روید و با جرثقیل که حمل می شوید در فاصله 50 متری از زمین شام تان را نوش جان می کنید.

این رستوران در کنار هتلی در فنلاند واقع شده است و هر ساله یا از اول ساخته می شود و یا این که مورد بازسازی و تعمیر قرار می گیرد.
زیرا با هر بار آب شدن یخ ها در بهار وتابستان آسیب زیادی به آن وارد می شود.
دمای داخل این رستوران که در داخل یخ است بین 5 تا 10 درجه زیر صفر است و غذای گرم معروف ترین آن « خوراک ماهی های قطبی » است در این رستوران طبخ می شود.

گفتنی است کسانی که اهل ماجرا جویی هستند به این رستوران پا بگذراند در غیر این صورت ریسک مجروح شدن را نپذیرید.
سنگ و گدازه هایی از داخل این کوه به خاموش بیرون پر تاب می شود اما شگفت انگیز بودن این رستوران به متفاوت بودن آن است اگر دلش را دارید تجربه کنید.
خواندنيترين خواندنيها
حصارنا:
همه ما ميدانيم که سياره زمين از 102 عنصر تشکيل شده است اما، آيا ميدانيد: که همگي 102 عنصر کره زمين در بدن انسان موجود ميباشد.
آيا ميدانيد: دانشمندان هم از تاريکي ميترسند و يکي از اين دانشمندان توماس اديسون است.
آيا ميدانيد: در سراسر جهان تنها، طول عمر مردم سوئد و ژاپن از ديگر ملل جهان بيشتر است.
آيا ميدانيد: که نوشابههاي زرد رنگ بسيار زيان بارتر از نوشابههاي سياهاند.
با
توجه به رشد سريع جمعيت جهان، اما آيا ميدانيد: رشد تعداد ماشينها در
جهان 3 برابر جمعيت انسانها است. اکثر ما در طول زندگي گامي با سردردهاي
معمولي رو به رو شدهايم اما آيا ميدانيد: بيشتر سردردهاي معمولي ناشي از
کم نوشيدن آب است.
آيا ميدانيد: کم کاربرد ترين کلمه انگليسي حروف Q است.
آيا ميدانيد: گربه و سگ 5 گروه خوني و انسان 4 نوع گروه خوني دارد.
عنکبوت با توجه به جثه کوچکش اما داراي قابليتهاي ويژهاي است اما آيا ميدانيد: نوعي عنکبوت ميتواند 300 برابر وزنش را بلند کند.
با
شنيدن نام عقرب، اغلب ما خطرناک و سمي بودن آن را در ذهن تداعي ميکنيم
اما آيا ميدانيد: عقربها دو نوع دشمن دارند، يک نوع سار و ديگري مگس است.
آِيا ميدانيد که يک قطره آب به تنهايي داراي 100 ميليارد اتم است.
اکثر ا در طول زندگي روزمره از آدامس استفاده ميکنيم اما آيا ميدانيد: آدامس، توسط يک فرمانده جنگي اختراع شد.
ما
ميدانيم که در سراسر دنيا، زبان و گويشهاي مختلفي وجود دارد اما آيا
ميدانيد مردم فليپين به بيش از 1000 لهجه سخن ميگويند. آيا ميدانيد
تعداد چينيهايي که انگليسي ميدانند از آمريکاييهايي که انگليسي ميدانند
بيشتر است.
سريعترين شكارچي جهان / تصاوير
حصارنا به نقل از باشگاه خبرنگاران:
اين تصاوير در فاصله اي كمتر از يك ثانيه تصوير برداري شده و براي عكسبرداري از آن از دوربيني كاملا حرفه اي استفاده شده است.







"حسن روحانی" کيست؟
حصارنا به نقل از باشگاه خبرنگارن:با توجه به پايان يافتن يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و خلق حماسه
سياسي توسط مردم بر آن شديم تا با ارائه دانشنامهاي هفتمين رئيس جمهور
کشور را بيشتر بشناسيم.
"حجتالاسلام و المسلمين حسن روحانی" روز 21 آبان 1327 در شهر سرخه (استان سمنان) به دنيا آمد.
وي
تحصیلات دروس ابتدایی را در سرخه و تحصیلات دروس دینی را از سال ۱۳۳۹،
ابتدا در حوزه علمیه صادقیه (سمنان) آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۴۰ وارد حوزه
علمیه قم شد. وي همزمان در سال ۱۳۴۸ به دانشگاه تهران راه یافت و در سال
۱۳۵۱ دانشنامه لیسانس خود را در مقطع کارشناسی در رشته حقوق قضایی اخذ کرد.

وي تحصيلات حوزوي خود، خارج فقه و اصول را با اساتیدی چون آیات عظام "سید محمد محقق داماد" (ره)، "شیخ مرتضی حائری" (ره) و "سید محمدرضا گلپایگانی" (ره) و سطح عالی با اساتیدی چون آیات عظام "سلطانی" (ره)، "فاضل لنکرانی" (ره) و "شیخ محمد شاهآبادی" (ره) گذرانده است.
وي با ادامه تحصیل در انگليس، مدرک کارشناسی ارشد (M.Phil) در رشته حقوق عمومی و دانشنامه دکتری (Ph.D) در رشته حقوق اساسی را از دانشگاه کلدونیان گلاسکو دریافت کرد. روحانی دارای مرتبه علمی استاد پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک میباشد. وی با کسب پروانه وکالت از کانون وکلای دادگستری مرکز در سال ۱۳۸۶، وکیل پایه یک دادگستری شد.
روحاني از شانزده سالگی کار سخنرانی و منبر را آغاز کرد و از قضای روزگار، در اولین سفر تبلیغی خود در تویسرکان، توسط شهربانی دستگیر و بازداشت شد. روحانی به رغم اخذ مدرک لیسانسِ حقوق از دانشگاه تهران، از فعالیت در دادگستری و قضاوت سربرتافت و همچنان به کار تبلیغ و منبر ادامه داد و بهزودی از سخنوران پرآوازه شد؛ به گونهای که در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ یکی از مشهورترین سخنرانان کشور در مجامع دینی و سیاسی شناخته میشد.
به دلیل وسعت اطلاعات دینی و تسلط وی به اطلاعات علمی و اجتماعی روز، همواره سخنرانیهایش از لحاظ عنوان و محتوا بسیار نو و جذاب و در عین حال انقلابی و پرشور و برای نسل جوان و تحصیلکرده کشور بسیار مفید و ارزشمند بود.

پس از رحلت غریبانه آیتالله حاج "سیدمصطفی خمینی" در اول آبان ۱۳۵۶، "حجتالاسلام و المسلمين روحانی" در مجلس بزرگداشتی که از سوی جمعی از روحانیون و شخصیتهای مبارز در مسجد ارک تهران برگزار شد، به دعوت "آیتالله مرتضی مطهری" سخنرانی کرد و برای نخستین بار در این سخنرانی پیشنهاد کرد که همگان، از عنوان و لقب "امام" برای "آیتالله العظمی خمینی" استفاده کنند و خود نیز در همان مجلس از "آیتالله خمینی" با عنوان "امامخمینی" یاد کرد.
با پیروزی انقلاب، "حسن روحانی" در اولین اقدام در سال ۱۳۵۸، به ساماندهی ارتش آشفته و پادگانهای از هم پاشیده پرداخت.
وی در سال ۱۳۵۹ به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و در پنج دوره قانونگذاری به مدت بیست سال (از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۹) فعالیت نمود. او نایب رئیس اول مجلس (در دورههای چهارم و پنجم) و رئیس کمیسیونهای دفاع (دورههای اول و دوم) و سیاست خارجی (دورههای چهارم و پنجم) بود. عضویت و ریاست شورای سرپرستی "سازمان صدا و سیما" از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۲ نیز از دیگر مسئولیتهای وی در دوران پس از انقلاب بوده است.
وي بعد از پایان جنگ، به همراه تعدادی از فرماندهان سپاه و ارتش، نشان درجه دو فتح و در مراسم دیگری در سالروز "آزادسازی خرمشهر"، به همراه جمعی دیگر از فرماندهان و مسؤولان پشتیبانی جنگ، نشان درجه یک نصر را از "آیتالله خامنهای" "فرمانده کل قوا"، دریافت کرد.
"حجتالاسلام والمسلمين حسن روحاني" پس از بازنگری "قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران" و تشکیل نهاد شورای عالی امنیت ملی، سمت نمایندگی "آیتالله خامنهای" را در این شورا تاکنون در اختیار داشته و به مدت ۱۶ سال (از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴) در دورههای ریاستجمهوری "اکبر هاشمی رفسنجانی" و "سید محمد خاتمی" دبیر "شورای عالی امنیت ملی" بوده است.
وی همچنین به مدت ۱۳ سال (از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ و از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴) "مشاور امنیت ملی رئیس جمهور" وقت بوده است.

وي از سال ۱۳۷۰ به عضویت "مجمع تشخیص مصلحت نظام" منصوب و تاکنون در این سمت فعالیت دارد. وی ریاست کمیسیون سیاسی-امنیتی-دفاعی این مجمع را نیز برعهده دارد.
"حجت الاسلام والمسلمين حسن روحانی" در انتخابات میاندورهای سومین دوره "مجلس خبرگان رهبری" در ۲۹ بهمن ۱۳۷۸، از حوزه انتخابیه استان سمنان به نمایندگی مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد.
در سال ۱۳۸۵ نیز به عنوان نماینده استان تهران به عضویت دوره چهارم این مجلس برگزیده شد.
سمتهای وی در "مجلس خبرگان"، "ریاست کمیسیون سیاسی - اجتماعی" این مجلس (از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ و از ۱۳۹۲ تاکنون) و عضویت هیأت رئیسه و ریاست دفتر دبیرخانه این مجلس در تهران (از ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷) بوده است.
از آثار منتشر شده "حجتالاسلام والمسلمين حسن روحانی" میتوان به کتب "امنیت ملی و دیپلماسی هستهای" (۱۳۹۰)، "امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران" (۱۳۸۹)، "اندیشههای سیاسی اسلام"؛ جلد اول: "مبانی نظری" (۱۳۸۸)، "اندیشههای سیاسی اسلام"؛ جلد دوم: "سیاست خارجی" (۱۳۸۸)، "اندیشههای سیاسی اسلام"؛ جلد سوم: "مسائل فرهنگی و اجتماعی" (۱۳۸۸)، "خاطرات دکتر حسن روحانی"؛ جلد اول: "انقلاب اسلامی" (۱۳۸۷)، "روایت تدبیر و امید" (۱۳۹۱)، "مقدمهای بر تاریخ امامان شیعه" (۱۳۹۱) ،"سن اهلیت و مسئولیت قانونی" (۱۳۹۱)، "آشنایی با کشورهای اسلامی" (۱۳۸۷)، "انقلاب اسلامی"؛ "ریشهها و چالشها" (۱۳۷۶)، "مبانی تفکر سیاسی امام خمینی" (ره) (۱۳۷۸) و "نقش حوزههای علمیه در تحولات اخلاقی و سیاسی جامعه" (۱۳۹۰) اشاره کرد.
کتاب "امنیت ملی و دیپلماسی هستهای" که شرح عملکرد و نیز خاطرات دوران تصدی حسن روحانی به عنوان مسئول "پرونده هستهای ایران" و در مقام دبیری "شورای عالی امنیت ملی" است، چگونگی تصمیمگیری در ساختار سیاسی ایران، نقش نهادهای عالیرتبه در پرونده هستهای و تمام مراحل مذاکرات با اروپاییها را با ذکر مستندات روایت میکند. این خاطرات، جزئیات خواندنی و مهمی را شامل میشود که قضاوت درباره عملکرد این گروه و تصمیمهایی که مقامات و رهبران بلندپایه ایران طی آن گرفتهاند را ممکن میسازد. استقبال از این کتاب منجر به چاپ مکرر آن در مدت کوتاهی شده و در زمستان ۱۳۹۱ برای بار پنجم تجدید چاپ شده است.

حسن روحانی، در روز ۲۲ فروردین ۹۲، با شعار «دولت تدبیر و امید» در میان هوادارانش رسماً اعلام کاندیداتوری کرد و در ۳۱ اردیبهشت ۹۲، به همراه ۷ نامزد دیگر برای انتخابات ریاست جمهوری تأیید صلاحیت شدند.
سرانجام در تاريخ 25 خرداد 1392 "حجتالاسلام و المسلمين حسن روحانی" با اخذ 18 میلیون و 613 هزار و 329 رای راي به عنوان هفتمین رئيس جمهور منتخب مردم جمهوري اسلامي ايران براي مدت 4 سال انتخاب شد.
نتايج نهايي انتخابات حصارخروان همراه تعداد آرا
| رتبه | نام و نام خانوادگي | تعداد آراي مأخوذه |
| 1 | خانم سميه خيرلي | 833 |
| 2 | آقاي علي شيرمحمدي(عزيزالله) | 736 |
| 3 | آقاي حسين كريمي | 733 |
| 4 | خانم خاتون مافي | 642 |
| 5 | آقاي علي رضائيان | 429 |
| 6 | آقاي سيدعلي موسوي | 424 |
| 7 | آقاي محمد ملكي حصاري | 360 |
| 8 | آقاي سيد حميد سيدحسيني | 352 |
| 9 | آقاي عليرضا بابائي | 351 |
| 10 | آقاي قاسم شيرمحمدي | 283 |
| 11 | خانم آذر شيرمحمدي | 174 |
| 12 | آقاي رحيم صالحي | 90 |
درسی مهم برای زندگیت
کودکی 10 ساله درسی به دنیا داد که شاید یک مرد کامل نتواند آن را به انسانی دیگر بدهد.
حصارنا: در روزگاری که بستنی 500 تومان بود ، پسری 10 ساله وارد یک کافی شاپ شد،
خدمتکار برای سفارش گرفتن سراغش رفت، پسر پرسید، بستنی با شکلات چقدر است؟
خدمتکار گفت: 500 تومان
پسر دستش را در جیبش کرد و بعد از شمارش پول هایش پرسید: بستنی خالی چند است؟
خدمتکار
با توجه به اینکه تمام میزها پر شده بود و عده ای منتظر خالی شدن میزها
بودند با کلی ناراحتی و تکیه انداختن، گفت: 400 تومان
پسر دوباره پول خردهایش را شمرد . گفت: یکی برای من بیاورید.
خدمتکار
بستنی را آورد و صورت الحساب را نیز کنار بستنی روی میز گذاشت، پسر نیز
بستنی اش را کامل خورد و پولش را به صندوق دار داد و رفت.
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز آمد گریه اش گرفت، پسر بچه روی میز کنار بشقاب 100 تومان برای او انعام گذاشته بود!
یعنی او با پول خود می توانست بستنی با شکلات بخورد ولی برای اینکه به خدمتکار زحمت کش انعامی داده باشد بستنی خالي خورد...!










