نماهنگ بسیار تاثیر گذار مدافع حرم

نماهنگ بسیار تاثیر گذاری مدافع حرم که بعد از دوبار پخش شدن از شبکه خبر واکنش شبکه ضد شیعه و صهیونیستی"من و تو" را برانگیخت!

 

برای دانلود کلیک کنید 

تلاوت خارق العاده یک کارگر ساختمانی که قاریان سرشناس را به حیرت آورد + فیلم

برای دانلود کلیک کنید

در این مسجد، نباید نماز خواند!

در این مسجد، نباید نماز خواند!


هرگز در آن مسجد نماز مگزار. مسجدی که از روز نخست بر پرهیزگاری بنیان شده، شایسته‌تر است که در آنجا نماز کنی. در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند، زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد.


قرآن

آیه 108 سوره توبه:

لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا غڑ لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَیٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ غڑ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا غڑ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ.

هرگز در آن مسجد نماز مگزار. مسجدی که از روز نخست بر پرهیزگاری بنیان شده، شایسته‌تر است که در آنجا نماز کنی. در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند، زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد.

* مسجدی که از آغاز بر پایه‌ی تقوا، بنا نهاده شد، مسجد «قُبا» است که هنگام هجرت به مدینه ساخته شد. (تفسیر نورالثقلین)

* فخر رازی می‌گوید: وقتی سابقه‌ی تقوا، مایه‌ی ارزش یک مسجد است، سبقت انسان به ایمان و تقوا، بیشتر ارزش دارد و علی (علیه‌السلام) که از روز اول مۆمن بود، برتر از کسانی است که پس از سال‌ها شرک، مسلمان شدند. (تفسیر کبیر فخر رازی)

* در مسجدی که پایگاه مخالفانِ نظام اسلامی است، به نماز نایستیم. (لاتقم فیه ابداً)

* عبادت از سیاست جدا نیست. حتی با نماز نباید باطلی را تقویت کرد. (لا تقم فیه ابداً) (تایید کفر و نفاق و تفرقه، حرام است)

* رهبر، الگوی دیگران است. پیامبر نباید وارد مسجد ضرار شود تا دیگران هم وارد نشوند؛ لذا خطابِ آیه به پیامبر است. (لا تقم فیه)

* رهبر جامعه باید در موضع‌گیری، پیشگام باشد. (لا تقم فیه)

مسجد، زمینه‌ی پاکی از پلیدی‌های جسمی و روحی است. نماز و مسجد، وسیله‌ی تهذیب و پاکی است.

* اگر مردم را از رفتن به مراکز فساد باز می‌داریم، باید مکان‌های سالم و مفیدی را جایگزین و به آن راهنمایی کنیم. (لاتقم، تقوم)

* ارزش هر چیز وابسته به اهداف و انگیزه‌ها و نیّات بنیان‌گزاران آن دارد. (اُسس علی التقوی)

* مسجد، زمینه‌ی پاکی از پلیدی‌های جسمی و روحی است. (فیه رجال یحبّون ان یتطهرّوا)

* هم‌نشینی با صالحان، ارزش است. (فیه رجال ...)

* ارزش مکان‌ها، بسته به افرادی است که به آنجا رفت و آمد می‌کنند. ارزش یک مسجد به نمازگزارانِ آن است، نه گنبد و گلدسته‌ی آن. (لمسجدٌ ... احقّ ان تقوم، فیه رجال یحبون ان یتطهروا)

* نماز و مسجد، وسیله‌ی تهذیب و پاکی است. (مسجد فیه ... یتطهّروا)

* علاقه به کمال و پاکی، خود یک کمال است. (یحبّون ان یتطهّروا)

* پاکان، محبوب خدایند. (یحب المتطهّرین)

باشگاه خبرنگاران


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: mo_1443

برگرفته از گروه: قرآن

با یکی از علائم ظهور آشنا شوید!!


با یکی از علائم ظهور آشنا شوید!!

سفیانی

امام زین العابدین(علیه‌السلام) فرمودند: خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کننده‌اى یک سفیانى وجود دارد.


از مباحث مهدویت دو موضوع را انتخاب کردیم که در این مقاله به بررسی آن می پردازیم:

فواید علایم ظهور چیست؟

در رابطه با اینکه ظهور علایم یاد شده، چه فایده هایى دارد، مى توان در سه فایده خلاصه کرد:

اول اینکه: این علامات مى توانند جنبه تشریفاتى داشته باشند که خداى متعال به وسیله اینها تجلیلى از مقام آن حضرت نماید، چنانکه از تولد خاتم الانبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) به علاماتى تجلیل نمود. پس ظهور این علامات، بر عظمت آن حضرت و اهمیت مقاصد و منویات او دلالت دارد.

دوم اینکه: اعلام خطر و جنگ به دشمنان است، یعنى به وسیله این امور، دشمنان آن حضرت را قبل از شروع به جنگ، تهدید و ارعاب مى کند، و شاید همین امور هم از اسباب رعب و وحشتى باشد که در احادیث وارده شده که آن حضرت به وسیله رعب و وحشت نصرت و یارى مى شود و به هر سمتى حرکت کند، به اندازه دو ماه راه پیشاپیش او رعب حرکت مى کند.

سوم اینکه: مژده و بشارت به منتظرین و طالبان وصال است، تا هم تسکین خاطر پیدا نمایند و هم آماده خدمتگزارى شوند، ترسى که از دشمنان داشتند از خود زایل، و قوت قلبى حاصل کنند.

 

سفیانى کیست؟

یکى از علایم ظهور امام مهدى (عجل الله فرجه) که وقوعش حتمى و قطعى شمرده شده است، خروج سفیانى است.

اخبار و روایاتى که بر وجود و خصوصیات او دلالت دارند، بدین ترتیب مى باشند:

حتمى بودن خروج او: امام صادق (علیه السلام) فرموده است: (پیش از قیام قائم (علیه السلام) پنج علامت حتمى مى باشد: یمانى، سفیانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زکیه، و فرو رفتن سرزمین بیدا).(1)

نام و نسب او: امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمود: (فرزند خورنده جگرها، از وادى یابس خارج مى شود... اسمش عثمان و پدرش عنبسه و از اولاد ابو سفیان است).(2)

امام زین العابدین (علیه السلام) نقل شده، خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کننده اى یک سفیانى وجود دارد

و امام زین العابدین (علیه السلام) فرموده است: (سپس سفیانى ملعون از وادى یابس بیرون مى آید، وى از فرزندان عنبسه بن ابى سفیان است).(3)

 

خصوصیات فردى او:

امام باقر (علیه السلام) در این رابطه مى فرماید: (سفیانى، سرخ رویى سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیده است..)(4)

عقیده او:

از برخى روایات استفاده مى شود که سفیانی مسیحى و یا از ساخته هاى مسیحیت است. مانند روایتى که شیخ طوسى نقل کرده است که: (سفیانى از شهرهاى روم روى مى آورد براى انتقام و در گردنش صلیب است..)(5) البته این روایت که از معصوم نقل نشده نمى تواند مورد اعتماد باشد.

و از برخى روایات چنین استفاده مى شود که وى مسلمان منحرفى است که کینه حضرت على (علیه السلام) را به دل دارد. چنانکه امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: (گویا سفیانى را مى بینم که در میدان کوفه شما جایگاه خود را گسترده، و منادى او فریاد مى زند؛ هر کس سر شیعه على بن ابى طالب را بیاورد، هزار درهم مزد خواهد گرفت. همسایه بر همسایه مى جهد و گردنش را مى زند و هزار درهم را مى گیرد. آگاه باشید که در آن روز حکومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود) .(6)

آخرالزمان

زمان خروج او:

امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: (امر سفیانى از مسائل حتمى است، و خروجش در ماه رجب مى باشد).(7)

و نیز مى فرماید: (خروج سفیانى و یمانى و خراسانى در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد).(8)

مکان خروج او: امیرالمۆمنین(علیه السلام) مى فرماید: (سپس پسر جگرخوار (هند، همسر ابو سفیان) از وادى یابس خروج کند، تا به منبر دمشق نشیند).(9)

و امام هادى(علیه السلام) در ضمن حدیثى چنین فرموده است: (خراسانى و سفیانى خروج خواهند کرد، این از مشرق و آن دیگرى از مغرب).(10)

 

مدت حکومتش:

امام صادق (علیه السلام) فرمود: (سفیانى از علایم حتمى است، خروج او در ماه رجب خواهد بود، و از آغاز خروجش تا پایان آن جمعا 15 ماه است که در 6 ماه آن جنگ و پیکار مى کند، و چون شهرهاى پنجگانه (دمشق، حمص، فلسطین، اردن، حلب) را تصرف کرد، 9 ماه فرمانروایى مى کند، و یک روز هم بر آن افزوده نمى شود).(11)

از برخى روایات استفاده مى شود که سفیانی مسیحى و یا از ساخته هاى مسیحیت است. مانند روایتى که شیخ طوسى نقل کرده است که: (سفیانى از شهرهاى روم روى مى آورد براى انتقام و در گردنش صلیب است..)

محل مرگ او:

حضرت امیرالمۆمنین(علیه السلام) در ذیل آیه شریفه ى: (ولو ترى اذ فزعوا فلا فوت) مى فرماید (کمى پیش از قیام قائم ما؛ مهدى (علیه السلام)، سفیانى خروج مى کند، پس به اندازه دوران حاملگى یک زن که 9 ماه باشد حکومت مى کند، لشکریان او به مدینه وارد مى شوند، تا اینکه به (بیدا) مى رسند، خداوند آنها را در زمین فرو مى برد).(12)

به فرض صحت روایت مذکور و مانند آن، تمامى اخبارى که از فرو رفتن لشکرى در صحراى بیدا خبر مى دهند، و مورد قبول شیعه و سنى است، همگى مربوط به سفیانى و برنامه ها و کارهاى او مى شود.

این بود مهمترین خصوصیاتى که در کتب حدیث، پیرامون سفیانى ذکر شده است.

 

سخن آخر این‌که:

ذکر این نکته شایسته است که در پاره اى از روایات استفاده مى شود که امکان دارد سفیانى منحصر به یک فرد نبوده، بلکه اشاره به صفات و برنامه هاى مشخصى باشد، که در طول تاریخ افراد زیادى مظهر آن بوده اند.

از جمله، در روایتى از امام زین العابدین(علیه السلام) نقل شده، خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کننده اى یک سفیانى وجود دارد.(13)

 

 پی نوشتها:

1) کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق، ص 650.

(2) همان ماخذ، ص 651.

(3) کتاب الغیبه، شیخ طوسى ص 270.

(4) غیبت نعمانى، باب 18، ص 435.

(5) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 278.

(6) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 273.

(7) غیت نعمانى، باب 18، ص 426.

(8) همان ماخذ، باب 14، ص 369.

(9) همان مأخذ، باب 18، ص 434.

(10) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 232.

(11) غیبت نعمانى، باب 18، ص 426.

(12) تاریخ غیبت کبرى، سید محمد صدر، ص 648.

(13) بحار الانوار، ج 52، ص 182.

آمنه اسفندیاری   

بخش مهدویت تبیان


منابع:

یكصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان ـ علیرضا رجالى تهرانى

سایت تعلیمات اسلامی واشنگتن

بحار الانوار، ج 52

غیت نعمانى، باب 18

کتاب الغیبه، شیخ طوسى

کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق

کشف عجیب در مسجد سهله


دبیرخانه مسجد سهله از کشف ۱۲ کندوی عسل در محراب امام مهدی(عج) در مسجد سهله خبر داد.
عقیق: مضر المدنی، دبیرخانه مسجد سهله اعلام کرد: در مکان محراب امام مهدی(عج) 12 کندوی عسل پیدا شده است که نشان دهنده اعجاز الهی است.

وی افزود: کندوهای عسل در سجده گاه امام دوازدهم قرار گرفته است که بسیار تعجب آور است.

مضر المدنی تصریح کرد: مهندسان و کارگران هنگام کار با این کندوهای عسل روبه روشدند و از اینکه به چه شکل با این ظرافت در آنجا زنبورها کندو درست کرده اند، تعجب کردند.


المدنی خاطر نشان کرد: با توسعه حفاری در این مکان متوجه شدند که این کندوها به هم پیوسته هستند و پر از عسل بوده است.

رهیر محبوبه، یکی از کارگران گفت: از جهت طبیعی این امر پدیده ای عجیب و غریب به شمار می رود، زیرا این مکان، برای لانه گزینی زنبور مساعد نبوده است ولی این امر اتفاق افتاده است و تعداد کندوها به تعداد امامان معصوم(ع) است. وی از کارشناسان خواست تا روی این مسئله بی نظیر تحقیق کنند.

لوی الجبوری، مسئول اطلاع رسانی مسجد سهله گفت: پس از کشف کندوهای عسل می خواهیم تا این کنودها را برداشته و در صندوق چوبی نگهداری کنند.

کدام ذکرها را نباید ترک کرد؟


کدام ذکرها را نباید ترک کرد؟


تنها عبادت و دستوری که خداوند رسما تاکید کرده که مبادا از آن غفلت کنید، ذکر است.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، از ویژگی‌ها و خصوصیات انسان مومن دائم الذکر بودن اوست آن هم نه تنها به زبان که در حین ذکر زبانی تفکر در این کلمات دارد و همواره خدا را در کنار خود و همراه خود می‌داند، لذا مراقب رفتار، کردار و گفتار خویش است.

واقعا ما به عنوان یک مسلمان روزانه چقدر در حین کار و فعالیت یا اصلا در خلوت خود ذکر می‌گوییم؟ چقدر سرگرمی ما ذکر گفتن و یاد خدا حتی در حال استراحت و یا در حین انجام کار روزمره است؟ با این که همه می‌دانیم خیر و اثرات مثبت فراوانی در آن وجود دارد.

پیامبر خدا(ص) در حدیث زیبایی فرمودند: "هر لحظه‏‌ای که بر فرزند آدم بگذرد و او در آن لحظه به یاد خدا نباشد، در روز رستاخیز برای آن لحظه افسوس می‌خورد1".

امام صادق(ع) نیز در این باره در حدیث قدسی از خداوند متعال فرمودند: " ای پسر آدم! در درون خود به یاد من باش، تا من نیز در جانم به یاد تو باشم؛ ای پسر آدم! در خلوت به یاد من باش تا در خلوت به یاد تو باشم؛ ای پسر آدم! در میان جمع مرا یاد کن، تا تو را در میان جمعی بهتر از جمع تو یاد کنم2".

امام صادق(ع) با تذکر به مومنانی که از ذکر یاد خدا غافل می‌شوند فرمودند: "گاه فردی از شیعیان ما کار خود را با بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم آغاز نمی‌کند و بدان سبب خدای او را به گرفتاری و امری ناخوشایند مبتلا می‌کند، تا او را به ذکر سپاس و ستایش خداوند تبارک و تعالی متنبه سازد3".

آن حضرت همچنین می‌فرمایند: "ذکر تسبیح فاطمه زهراء علیهاالسلام از جمله همان ذکر کثیر است که خداوند عز و جل فرموده است(و خدا را بسیار یاد کنید)4".

پیامبر اسلام(ص) نیز در باب اهمیت ذکر "سبحان الله" فرمودند: "هر که صد مرتبه سُبحانَ‏ اللَّه‏ بگوید، بهتر است از راندن صد شتر (که با خود به حج برد تا آنها را از برای خدا قربانی کن)5".

منابع احادیث:

1- کنز العمّال: 1819 منتخب میزان الحکمة: 214

2- بحار الأنوار: 93 / 158 / 31 منتخب میزان الحکمة: 214

3- نورالثقلین: 1 / 7 / 20 منتخب میزان الحکمة: 282

4- الکافی: 2 / 500 / 4 منتخب میزان الحکمة: 214

5- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی.

عکس/کشف یک باغ وسط بیابان کربلا



عکس/نامه پیامبر با دستخط علی(ع)


در این تصویر ماکتی از نامه پیامبر اکرم (ص) به منذر بن ساوی عبدی در بحرین مشاهده می‌شود که یکی از پادشاهان منطقه روم بوده است که پیامبر نامه برای ایشان نوشته شده است که برخی می‌گویند خط آن متعقل به مولا امام علی (ع) است.
 در این تابلو به خط عربی کنونی توضیح داده شده که این نامه‌ای از پیامبر اکرم (ص) به منذر است که ایشان و قومش را دعوت به اسلام می‌کند که اگر دعوت پیامبر را بپذیرند هدایت می‌شوندکه ظاهرا دعوت اسلام را نپذیرفتند اما صدای اسلام به همه جا رسید.

موضع گيريهاى سياسى امام هشتم عليه‏السلام (1)

موضع گيريهاى سياسى امام هشتم عليه‏السلام (1)

سيد جواد حسينى

امام هشتم، على بن موسى الرضا عليه‏السلام همانند ديگر امامان معصوم عليهم‏السلام دارنده تمام كمالات و فضائل اخلاق انسانى در مرتبه اعلى بود. در فضيلت او همين بس كه دشمن سرسخت و قاتل جان او درباره آن حضرت چنين گفت: «يَابْنَ اَبى ضَحّاك هذا خَيْرُ اَهْل الْاَرض وَ اَعْلَمُهُمْ وَ اَعْبَدُهُمْ فَلا تُخْبِرْ اَحَدا بِما شاهَدْتَهُ مِنْه؛(1) اى پسر ضحّاك! اين شخص بهترين، داناترين و عابدترين انسان روى زمين است. پس آنچه [از فضائل و مناقب و صفات والاى او] مشاهده كردى نزد كسى فاش نكن.»

و درباره اوصاف اخلاقى او، ابراهيم بن عباس چنين گفت:

«هرگز نديدم امام رضا عليه‏السلام به كسى يك كلمه جفا كند، و نديدم كه سخن شخصى را قطع كند تا سخن او به آخر مى‏رسيد، و نديدم كه حاجتمندى را در حد امكان، رد نمايد.

او هرگز پاهايش را كنار افرادى كه در حضورش بودند دراز نمى‏كرد و هرگز در حضور افراد تكيه نمى‏داد... و هرگز او را نديدم كه آب دهانش را بيرون بيندازد، و هرگز او را نديدم كه با صداى بلند خنده كند؛ بلكه خنده‏اش تبسم و لبخند بود. وقتى كه خلوت مى‏كرد و كنار سفره مى‏نشست، همه خدمتكاران و غلامان، حتّى دربانهاى اسطبلها را كنار سفره مى‏نشاند.»(2)

آنچه در پيش رو داريد، گامى است در بيان موضعگيريهاى امام هشتم در مقابل خلفاى زمان خويش؛ بالاخص مأمون عباسى. اميد كه ره توشه‏اى باشد براى كسانى كه مى‏خواهند در مسير زندگى، پيرو امامت و ولايت باشند.

الف. دوران هارون

بعد از شهادت امام موسى بن جعفر عليهماالسلام در سال 183 ه . ق در زندان بغداد، امامت به فرزندش على بن موسى الرضا عليهماالسلام رسيد، اين دوره همزمان با دوران هارون بود. حضرت از همان آغاز صريحا در ميان شيعيان امامت خويش را اعلام كرد و فرمود هارون در مقابل من هيچ كارى نمى‏تواند انجام بدهد، و هيچ زيانى هم نمى‏تواند به من برساند. اين مطلب را از بيانهاى مختلف آن حضرت مى‏توان استفاده كرد:

1. صفوان بن يحيى مى‏گويد: چون ابوابراهيم، موسى بن جعفر عليهماالسلام درگذشت و على بن موسى الرضا عليهماالسلام امر امامت و خلافت خود را آشكار ساخت، به حضرت عرض شد: شما امر بزرگ و خطيرى را اظهار مى‏داريد و ما از اين ستمگر (هارون الرشيد) بر شما مى‏ترسيم.

حضرت فرمود: «هرچه مى‏خواهد تلاش كند. او بر من راهى ندارد.»(3)

2. از محمد بن سنان نقل شده است كه: به ابى الحسن على بن موسى عليه‏السلام در ايام خلافت هارون، عرض كردم: شما امر امامت خود را آشكار ساخته، به جاى پدر نشسته‏ايد؛ در حالى كه هنوز از شمشير هارون خون مى‏چكد! حضرت فرمودند: گفتار پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به من نيرو و جرأت بخشيده كه فرمود: اگر ابو جهل توانست مويى از سر من كم كند، بدانيد من پيامبر نيستم. و من به شما مى‏گويم: «اگر هارون مويى از سر من كم كند، بدانيد من امام نيستم.»(4)

3. اباصلت هروى مى‏گويد: روزى حضرت رضا عليه‏السلام در خانه خود بود، قاصد هارون به حضور آن حضرت آمد و گفت: «هم اكنون هارون شما را خواسته است، دعوت او را اجابت كن.»

حضرت برخاست و به من فرمود: اى ابا صلت! در اين وقت هارون مرا نخواسته جز اينكه آسيب عظيمى به من برسد.

«فَوَاللّه‏ لا يُمْكِنُهُ اَنْ يَعْمَلَ بى شَيْئا اَكْرَهُهُ، لِكلماتٍ وَقَعَتْ اِلىَّ مِنْ جَدّى رَسُولِ اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ؛ پس به خدا سوگند، در قدرت او نيست كه كارى انجام دهد كه خوشايند من نباشد [و نمى‏تواند آسيبى به من برساند] بخاطر كلماتى كه از جدّم رسول خدا به من رسيده است.»

ابا صلت مى‏گويد: همراه حضرت، نزد هارون رفتيم، وقتى كه نگاه امام رضا عليه‏السلام به هارون افتاد، حضرت دعا را خواند و هارون به او نگريست و گفت: «اى ابو الحسن، دستور داده‏ايم، صد هزار درهم در اختيار تو قرار دهند، تا نيازمنديهاى خانواده ات را با آن، تأمين كنى.»

پس هنگامى كه امام از نزد هارون بيرون آمد، هارون از پشت سر به امام نگاه كرد و گفت: «اَرَدْتُ وَاَرادَاللّه‏ وَ ما اَرادَ اللّه‏ُ خَيْرٌ؛(5) من [چيزى] را اراده كردم و خدا [چيز ديگر] را اراده كرد و آنچه خدا اراده كرد خير بود.»

البته هر چند هارون حضرت را تحت نظر داشت و گاه تصميم زيان و ضرر نيز عليه آن حضرت داشت؛ ولى به دلايلى كه بيان مى‏شود، بناى كلّى هارون اين بود كه آسيبى به حضرت نرساند. برخى از اين دلايل عبارتند از:

يكم. شكست در شهادت موسى بن جعفر عليهماالسلام : هارون از جنايات قبلى خود و سخت گيريهاى شديدى كه عليه امام هفتم اعمال كرد و سر انجام او را به شهادت رساند، نتيجه مثبتى نگرفت؛ چنان كه خود هارون در پاسخ «يحيى بن خالد برمكى» كه خبر داد پس از موسى‏بن جعفر اينك پسرش جاى او نشسته و ادعاى امامت مى‏كند چنين گفت: آنچه با پدرش كرديم نتيجه نگرفتيم، مى‏خواهى يكبار شمشير را بردارم و همه علويين را بكشم؟(6)

همچنين نقل شده است كه: هارون وقتى از «رقّه» عازم مكه شد، عيسى بن جعفر به او گفت: بياد آور سوگندى را كه خورده‏اى، كه هر كس بعد از موسى بن جعفر عليه‏السلام ادعاى امامت كند، گردنش را بزنى. اكنون پسر او (على بن موسى) چنين ادعائى دارد.

هارون گفت: «وَماتَرى؟ تُريدُ اَنْ اَقْتُلَهُمْ كُلَّهُمْ؟؛(7) چه فكر مى‏كنى؟ آيا مى‏خواهى همه آنها را بكشم؟»

دوم. نگرانى از عواقب قتل موسى بن جعفر عليه‏السلام : علت ديگر كاهش فشار از طرف هارون به امام هشتم، نگرانى وى از عواقب قتل موسى بن جعفر عليهماالسلام بود؛ زيرا گرچه هارون تلاش فراوانى به منظور كتمان اين جنايت به عمل آورد، اما سر انجام جريان فاش شد و موجب نفرت و انزجار مردم از او گرديد، از اين رو هارون كوشش مى‏كرد خود را از اين جنايت تبرئه كند.(8)

شاهد اين امر اين است كه هارون به عموى خود «سليمان بن ابى جعفر» كه جنازه آن حضرت را از دست حمالان گرفته با احترام به خاك سپرد، پيغام فرستاد كه: «خدا سندى بن شاهك را لعنت كند، او اين كار را بدون اجازه من انجام داده است.»(9)

فعاليتهاى فرهنگى

حضرت در اين دوران كه آزادى نسبى داشت، نه تنها امامت خويش را اعلام كرد، بلكه فعاليتهاى فرهنگى و علمى وسيعى را آغاز نمود و شاگردان زيادى را تربيت كرد. امام به شاگردان خويش دستور مى‏داد كه روايات را تدوين و نگهدارى كنند.

از جمله، به على بن اسباط فرمود: آياتى كه تفسير مى‏شود، يادداشت كن.(10)

در اين عصر هفتاد و هفت تن از شاگردان حضرت، تأليف حديثى دارند كه در مجموع 207 كتاب تصنيف كرده‏اند. در ميان اينها مى‏توان از حسين بن سعيد اهوازى، 30 اثر؛ صفوان بن يحيى، 16 اثر؛ محمد بن عمر واقدى، 28 اثر ؛ موسى بن قاسم، 15 اثر نام برد.(11)

علاوه بر كتابهاى خود حضرت مانند صحيفة الرضا عليه‏السلام ، كتاب الاهلبليجة كه حاوى براهين و مطالب بلندى در علم كلام است و... .

راويانى كه در اين عصر از حضرت روايت نقل كرده‏اند، طبق رجال شيخ طوسى، 138 تن مى‏باشند.(12)

قابل يادآورى است كه بخشى از اين فعاليت به دوران امين نيز وصل شده و ادامه داشته است.

ب. دوران امين

هارون در دوران خلافت خود، «محمد امين» را كه مادرش زبيده بود به وليعهدى خود برگزيد و از مردم براى او بيعت گرفت. «عبداللّه‏ مامون» را نيز كه از مادر ايرانى بود وليعهد دوم خود قرار داد.

در سال 193 ه . ق، به هارون گزارش رسيد كه شورش در شهرهاى خراسان بالا گرفته و فرماندهان ارتش، با همه بى رحمى و درندگى، از خاموش ساختن فرياد مردم عاجز مانده‏اند.

هارون پس از مشاوره با وزيران خود، صلاح را در آن ديد كه شخصا به آن سامان سفر كند و قدرت خلافت را يكجا براى سركوبى نهضتهاى خراسان به كار گيرد. وى پسرش محمد امين را در بغداد گذاشت و مأمون را كه والى خراسان بود همراه خود به خراسان برد.

هارون توانست اوضاع آشفته خراسان را تا حدودى آرام كند، ولى نتوانست دوباره به بغداد، مركز خلافت برگردد؛ چرا كه او در سوّم جمادى الاخرى سال 193 هـ.ق در طوس درگذشت و دو وليعهد را در صحنه رقابت سياسى و قدرت تنها گذاشت.(13)

شبى كه هارون درگذشت، مردم با محمد امين در بغداد بيعت كردند. از خلافت امين بيش از 18 روز نگذشته بود كه در صدد برآمد مأمون را از ولايتعهدى خلع كند، و آن را به فرزندش «موسى» واگذار كند.

در دوران حكومت امين، در سالهايى كه بين مرگ هارون و حكومت مأمون فاصله شد، برخوردى ميان امام و مأموران حكومت عباسى در تاريخ به چشم نمى‏خورد؛ البته نه به اين جهت كه در انديشه عباسيان نسبت به اهل بيت تغييرى حاصل شده باشد، بلكه به اين جهت كه آنها گرفتار اختلاف داخلى و مناقشات امين و مأمون بودند، از اينرو فرصتى براى آزار و اذيت علويان عموما و حضرت رضا عليه‏السلام خصوصا نيافتند.

به اين جهت مى‏توان گفت: سالهاى بين 193 ـ 198، سالهاى آزادى نسبى براى آن حضرت بوده است و فرصت خوبى براى ادامه فعاليتهاى فرهنگى و توسعه آن و تربيت شاگردان پيش آمده است.

ج . دوران حساس مأمون

جهت درك عمق سياستهاى امام هشتم عليه‏السلام در زمان مأمون بايد نكاتى را درباره ابعاد شخصيتى مأمون بيان كنيم:

1. تربيت ويژه: مأمون را پدرش به «جعفر بن يحيى برمكى» سپرد تا او را در دامان خود بپروراند و مربى وى «فضل بن سهل» بود كه به «ذوالرياستين» شهرت داشت و بعد هم وزير مأمون گرديد.

2. آبديدگى و سخت كوشى: زندگى مأمون سراسر سختى و رنج و كوشش و فعاليت و خالى از رفاه و آسايش بوده است. او مادرش را كه كنيزى بود بنام «مَراجِلْ» در كودكى از دست داد و در جوانى نيز از طرف هارون مأمور شد كه در خراسان و مرزها مشغول سركوب قيامها و شورشها باشد؛ از اين رو هميشه درگير جنگ و نزاعها بود، برعكس برادرش امين كه با ناز و نعمت و خوشگذرانى و غرق در لذّتها پرورش يافته بود.

3. تلاش براى كسب موقعيت: مأمون چون مادرش كنيز بود، اصالت چندانى براى خود احساس نمى‏كرد، از طرف ديگر عباسيان فاقد پايگاه مردمى بودند، به همين دليل آستين همت را بالا زد و براى آينده خود به برنامه ريزى پرداخت و اين باعث رشد شخصيتى او گرديد.

4. درس عبرت از اشتباهات امين: او از اشتباهات امين نيز پند و عبرت گرفت. بعنوان نمونه «فضل» با مشاهده امين كه خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون مى‏گفت كه تو پارسايى و ديندارى و رفتار نيكو از خود بروز بده.

5. آگاهى نسبت به زمان: او خليفه‏اى زيرك، درس خوانده، آگاه به فقه، و در علوم و فنون مختلف تبحر داشت و بر امثال خويش، و حتى بر تمام عباسيان برترى يافته بود، تا آنجا كه معروف شد كه در ميان عباسيان كسى دانشمندتر از مأمون وجود نداشته است.

ابن نديم درباره او مى‏گويد: آگاه‏تر از همه خلفا نسبت به فقه و كلام بود. سيوطى، چنين مى‏گويد: «به لحاظ دور انديشى، اراده، بردبارى، دانش، زيركى، هيبت، شجاعت و فتوّت، بهترين مرد بنى عباس بود، هر چند همه اين صفات را اعتقادش به مخلوق بودن قرآن لكه دار كرده بود.»

پدرش نيز به برترى وى نسبت به برادرش امين شهادت داده و گفته بود: «تصميم گرفته‏ام ولايتعهدى را به دست كسى بسپارم كه رفتارش را بيشتر مى‏پسندم، خط مشيش را مى‏ستايم، و به حسن سياستش اطمينان دارم و از ضعف و سستى اش آسوده خاطرم. و او كسى جز «عبداللّه‏» نمى‏باشد. اما بنى عباس به پيروى از هواى نفس خويش، محمد را مى‏طلبند، چه او يكپارچه به دنبال خواهشهاى نفسانى است.(14)

6. فسق و گناه: در عين حال، مأمون سخت مكّار و شيطان صفت و اهل فسق و فجور بود.

همنشينى او با قاضى يحيى بن اكثم كه مرد فاجرى بود، نشانه فسق اوست.

مجموع آنچه گفته شد، از مأمون چهره‏اى زيرك، آگاه به زمان، آشنا با تمام استعدادهاى موجود براى پيشبرد قدرت، عوام فريب و شيطان صفت ساخت. او تلاش مى‏كرد با طرحهاى حساب شده، قداست و عظمت امام هشتم عليه‏السلام را درهم بشكند. يكى از نقشه‏هاى شوم وى طرح ولايتعهدى بود كه در آن اهداف مختلفى را دنبال مى‏كرد.

در بخش بعدى اين مقاله به مسئله ولايتعهدى خواهيم پرداخت.

ادامه دارد....

1. عيون اخبار الرضا عليه‏السلام ، ج2، ص 182.

2. همان، ص184، روايت 7 و ر.ك: منتخب ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، سيد حميد حسينى، قم، دارالحديث، 1380، چاپ دوم، ص5، روايت 53.

3. صدوق، عيون اخبار الرضا (تهران، دارالكتب الاسلاميه) ج1، ص326 ؛ مجلسى، بحار الانوار، دار احياء التراث، ج 49، ص115 و 113.

4. بحار الانوار، ج49، ص114 ؛ عيون (همان) ج 2، ص167

5. همان، ص116.

6. عيون (همان) ج 2، ص226؛ على بن عيسى الاربلى، كشف الغمه، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه . ق، ج3، ص105.

7. همان (عيون) ج2، ص226؛ بحار الانوار، ج49، ص113.

8. سيره پيشوايان، ص468.

9. همان، ص469؛ بحار الانوار، ج48، ص227؛ عيون (همان)، ج 1، ص100.

10. تدوين السنة الشريفه، ص176؛ محجة العلماء، ص253.

11. سير حديث در اسلام، ص236 و 263.

12. شيخ طوسى، رجال شيخ (قم، منشورات الرضى) ص366 و 397.

13. سيد على محقق، زندگانى پيشواى هشتم، امام على بن موسى الرضا عليه‏السلام (قم، انتشارات نسل جوان) ص 58 ـ 59؛ مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان، (قم، مؤسسه امام صادق عليه‏السلام ، 1374)، ص 471، با تغيير و تلخيص.

14. سيره پيشوايان، همان، ص474 و 475؛ مرتضى الحسينى، زندگى سياسى هشتمين امام، ترجمه سيد خليل خليليان، ص97 و 100.

تصاویری ناب از حرم شاه خراسان


  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا
  • تصاویر قدیمی از حرم امام رضا

پيام تسليت حصارنا به مناسبت رحلت پيامبر(ص) و شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)

رحلت جانگداز رسول اکرم ( ص ) ،

شهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی ( ع )

و شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا ( ع ) را به تمام مسلمانان

جهان به خصوص شیعیان تسلیت عرض می نماییم .


قبرستان بقیع خراب می‌شود؟


قبرستان بقیع خراب می‌شود؟


عربستان چند سالی است طرح توسعه‌ی مسجدالنبی در مدینه و مسجدالحرام در مکه را آغاز کرده و بسیاری از آثار تاریخ اسلام نیز در این سال‌ها قربانی این طرح شده و از بین رفته‌اند و حالا هیچ یادمانی از آن‌ها پیدا نمی‌شود.

حیاط مسجدالحرام قرار است بزرگ‌تر شود تا زائران بیشتری در آن جای گیرند، کعبه میان تعداد بیشتری آسمان‌خراش که معلوم نیست با چه ماهیتی به‌شکل قارچ‌گونه در حال رشدند، گم خواهد شد و احتمالا هر آنچه از دوره‌ی پیامبر (ص) باقی مانده، تخریب خواهد شد؛ ولی با همه‌ی این‌ها، اعتقاد عده‌ای هنوز بر این است که طرح توسعه‌ی مسجدالحرام و مسجدالنبی جا دارد تا زائران را شگفت‌زده یا دچار احساس غربت و ناراحتی کند؛ اما با این همه، یک نگرانی همچنان وجود دارد و آن، احتمال تخریب قبرستان بقیع است.

حجت‌الاسلام روزبه برکت رضایی که هشت سال مدیر پایگاه اطلاع‌رسانی حج زیر نظر بعثه‌ی مقام معظم رهبری بوده و در این سال‌ها چندبار به‌عنوان خبرنگار روحانی به عربستان سفر کرده و هر سال شاهد تحولات و تغییرات مکه و مدینه بوده، با حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از حال و هوای این تغییرات و نگرانی‌های موجود سخن گفت.

وی اظهار کرد: تغییرات و تعمیرات در مسجدالحرام شهر مکه ادامه دارد؛ اما فعلا در داخل مسجد سازه‌ای تخریب نشده است. هنوز تغییرات برای زائران شگفتی همراه ندارد و شاید یکی دو سال دیگر، زائران با مکانی وسیع در مسجدالحرام مواجه شوند و آثار این ساخت‌وسازها جلوه کند.

البته او به تغییراتی در طبقه‌ی دوم مسجدالحرام و همچنین اضافه کردن سازه‌ی طبقاتی برای طواف زائران با ویلچر که موقت است، اشاره و بیان کرد: البته این تغییرات هنوز احساس ناخوشایندی به زائر نمی‌دهد و برای ما که از سال‌ها قبل به مکه می‌رفتیم این تحولات باعث فراموشی گذشته نمی‌شود.

برکت رضایی گفت: در سال‌های 62 تا 64 تغییرات عظیمی در مسجدالحرام انجام شد، مسجد کوچک‌تر بود، ولی هنوز شاهد آن تحولی که انتظار داریم، نیستیم. البته آقایان نگرانی‌هایی را احساس می‌کنند مثلا این‌که برخی از آثار تاریخی باقی‌مانده مانند محل تولد حضرت رسول (ص) تخریب شود.

به اعتقاد او، تغییرات در مسجدالنبی مدینه ممکن است در زائر احساس غربت ایجاد کند و این همان موضوعی است که مدیر پایگاه اطلاع‌رسانی حج آن را سبب نگرانی علما و مسوولان حج ایرانی دانست و در ادامه گفت: برای توسعه‌ی مسجدالنبی، تعداد زیادی هتل تخریب شده، امسال هم تعدادی از هتل‌ها زائران را نپذیرفتند، چون قرار است تخریب شوند. مشکل ما این است که بقیه‌ی آثار تاریخی مدینه در طرح توسعه‌ی مسجدالنبی هم خراب شود.

وی اظهار کرد: نگرانی ما درباره‌ی تخریب قبرستان بقیع است، همان‌طور که ماکت طرح توسعه‌ی مسجدالنبی نشان می‌دهد.

او درباره‌ی سازه‌ی جدیدی که برای طواف در مسجدالحرام ساخته شده است بیان کرد: هنوز شبستان‌های قدیمی قابل استفاده است‌، این سازه‌ی فلزی جدید فعلا برای زائران با ویلچر ساخته شده است.

برکت رضایی در پاسخ به این پرسش که اگر این سازه به شبستان‌های قدیمی اضافه شده است پس چرا جمعیت زائران کم شد؟ گفت: سازه‌ی جدید، دو طبقه است که طبقه‌ی پایین در حج امسال قابل استفاده نبود و برای عمره آماده می‌شود. پیش‌بینی این است که تا سه سال دیگر، تعمیرات و ساخت‌وسازها ادامه یابد برای همین این سازه را اضافه کردند تا تخریب‌ها انجام شود.

او درباره‌ی اخباری که از تخریب بخش‌هایی از این سازه‌ی جدید منتشر شده بود توضیح داد: این اتفاق بعد از حج تمتع رخ داد و بخشی از آن که در حال تعمیر بود ریخت؛ ولی تعمیر شد و اکنون مشکلی وجود ندارد.

مدیر پایگاه اطلاع‌رسانی حج درباره‌ی این‌که در گذشته، عربستان برای تخریب و توسعه، نظر بعثه‌های کشورهای اسلامی اعزام‌کننده زائر را جویا می‌شد، ولی ظاهرا این روند تغییر کرده و عربستان برای تخریب‌ها دیگر نظرسنجی نمی‌کند گفت: شنیده‌ام مرکز مطالعات در عربستان برای هر تغییری در مساجد، برنامه‌ریزی و سپس طرح را تصویب می‌کند، قاعدتا این مرکز با بعثه‌های دیگر کشورها در ارتباط است و طبیعتا می‌تواند نظر آن‌ها را بپذیرد. درباره‌ی توسعه‌ی مسجدالحرام، کسی مخالفت نمی‌کند، چون مسأله‌ای وجود ندارد و ساخت سازه هم مشکلی ندارد و افزایش جمعیت زائران این توسعه را می‌طلبد.

وی ادامه داد: انتقاد ما به ساخت این سازه‌ها برای پوشش جمعیت بیشتر زائران نیست، انتقاد ما به برج‌ها و آسمان‌خراش‌هایی است که در اطراف مسجدالحرام در حال ساخت است. این‌ها مشکل هستند که دقیقا مجاور مسجد ساخته شده‌اند و حتی 100 متر هم فاصله ندارند. حتی از «برج‌البیت» یک ورودی هم به مسجدالحرام ساخته‌اند و محل اقامت خاندان پادشاه است.

برکت رضایی در ادامه‌ی این بحث، به کاهش جمعیت زائران در حج امسال به‌خاطر طرح توسعه‌ی مسجدالحرام و مسجدالنبی اشاره و اضافه کرد: جمعیت زائران در حج امسال به‌شکل محسوسی کم بود، به‌طوری که هر سال در مسیر دسترسی هتل‌ها تا پایانه‌ی اتوبوس‌های مسجدالحرام، شاهد بودیم بسیاری از زائران روی زمین می‌خوابند؛ ولی امسال کسی در این منطقه نبود، ترافیک هم کم بود. جریمه‌ای هم که عربستان برای سفر بدون مجوز تعیین کرده بود، در کنار آن کاهش 20 درصد از سهمیه‌ی هر کشور روی این موضوع تأثیر زیادی گذاشت و دیگر نگرانی درباره‌ی ازدحام جمعیت آن هم در شرایطی که به حیاط مسجدالحرام سازه‌ای اضافه شده و تعمیرات در حال ادامه بود، وجود نداشت.

مدیر پایگاه اطلاع‌رسانی حج معتقد است که عربستان به‌طور کلی در آزمون کم کردن جمعیت زائران موفق عمل کرده است.

حال و هوای کربلا در اربعین حسینی/تصاویر

حال و هوای کربلا در اربعین حسینی/تصاویر






اولین زائر قبرامام حسین(ع)

در منابع معتبر شیعی، در مورد روز بیستم صفر به دو اعتبار توجه شده است؛ نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند و دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا(ص) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را زیارت کند.
حصارنا:

اعتبار اربعین امام حسین(ع) از قدیم الایام میان شیعیان شناخته شده بوده و هست‌. شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ از روایات‌ فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عبادت است‌، در مورد روز بیستم صفر نوشته است:  روز 20 صفر  ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین(ع) یعنی کاروان ‌اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند و روزی است که «جابر بن عبدالله بن ‌حرام انصاری»‌، صحابی رسول خدا(ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین(ع) بشتابد و او نخستین کسی است از مردم که قبر آن ‌حضرت را زیارت کرد.

ورود اهل بیت(ع) به مدینه
 
سفر طولانی اهل بیت(ع) که از مدینه (در شب 28 رجب سال 60 هجری) آغاز شده بود سرانجام به مدینه ختم شد. اهل بیت امام حسین(ع) که پس از واقعه کربلا به عنوان اسیر به شام اعزام شده بودند، سرانجام به دستور یزید راهی مدینه شدند و در بیستم ماه صفر سال 61 هجری به مدینه بازگشتند.
 
امام سجاد (ع) قبل از ورود به مدینه «بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت(ع) و شهادت  امام حسین(ع) را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین (ع) و شهدای کربلا خواند: «یا اهل یثرب لا مقام لکم به/  قتل الحسین فادمعی مدرار الجسم منه بکربلا مضر / والراس منه علی القناة یدار»؛ « ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند،  جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام را اعلام کرد. سپس گفت: هم اکنون علی بن حسین(ع) با عمه­ها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیده­اند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.

مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام سجاد(ع) در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد. آن حضرت، سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اسرا را اعلام نمود.
 
در بخشی  از سخنان امام سجاد (ع) آمده است: کدام دلى است که در این مصیبت نسوزد؟ و کدام چشمى است که نگرید؟ اى مردم مى‏دانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بى‏آنکه جرمى داشته و یا کار ناپسندى انجام داده و یا تغییرى در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. اى مردم کدام قلبى است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلى است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمى است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشى است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟
 
هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند. به خدا چنانچه پیامبر(ص) به جاى سفارشى که درباره ما کرده بود، فرمان مى‏داد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمى‏کردند. انا للّه و انا الیه راجعون، این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روى آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خداى مى‏خواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام‏گیرنده است.»
 
امام سجاد (ع) در مدینه با روشی خاص فعالیت‏های خود را علیه حکومت وقت ادامه داد. ایشان با کناره‏گیری از حرکتهای تند و مسلحانه موجود، به مبارزه‏ای آرام و اثربخش در قالب زنده نگه ‏داشتن یاد و خاطره قیام عاشورا با گریه و یادآوری مصائب کربلا، تبیین معارف اسلامی در قالب دعا و نیایش، بیان فضایل اهل‏بیت پیامبر(ص) و تداوم امامت و رهبری شیعیان راستین، دست زد.  صحیفه سجادیه و «رساله حقوق » و «رساله زهد» آن حضرت یادگاری از تعالیم تربیتی و اخلاقی او است و روشی دیگر از مبارزه وی با نظامِ فاسد و مفاسد عصر خویش را نشان می‏دهد.
 
امام زین العابدین(ع) که تا 34 سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش می کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. هرگاه آب می نوشید به یاد پدر بود  بر مصایب امام حسین(ع)گریه می کرد و اشک می ریخت. در روایتی آن حضرت به عنوان یکی از «بکائون»( بسیار گریه کنندگان) ذکر شده است. امام صادق (ع) فرمود: بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم(ع) ، یعقوب(ع) ، یوسف(ع)، حضرت فاطمه(س) و علی بن حسین(ع).
 
امام سجاد (ع) در هر شرایطی نام و یاد شهدای کربلا به ویژه پدر گرامی شان اباعبدالله الحسین(ع) را زنده نگه می داشتند و بر مظلومیت ایشان می گریستند؛ هر گاه غذایی برای حضرت می آوردند، گریه می کرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: آقا می ترسم هلاک شوید. حضرت فرمود: من شکوه و غم واندوه خویش را نزد خدا می برم و از خدا می دانم چیزی را که شما از جانب او نمی دانید.هر گاه کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را یاد می کنم بی اختیار بغض گلویم را می گیرد و اشکم جاری می گردد.
 
ایشان می فرمود: یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت، خداوند یکى از پسرانش را از نظر او غایب کرد و از حزن و اندوه دوری آن پسر موى سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیارى گریه نابینا شد، و حال آن که پسرش در دنیا زنده بود، و لکن من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیتش، کشته و سر بریده دیدم، پس چگونه حزن من به پایان رسد و گریه‏ام کم شود؟
 
حضرت زینب(س) نیز در مدینه اقداماتی را در تبلیغ اهداف و پیام امام حسین (ع) و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا انجام داد که موجب ترس و وحشت حکومت یزید گردید. حضرت زینب(س) پس از ورود به مدینه و استقبال جمع زیادی از گروه‌های عزادار از وی «به طرف مسجد پیامبر(ص) حرکت کرد و در مقابل درب ورودی روضه نبوی در حالى که دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به پیامبر(ص) گفت: «یا جَدَّاه إِنّی ناعِیةٌ إِلَیْکَ أخِی الْحُسَیْنَ» ای جد بزرگوار،من خبر مرگ برادرم حسین(ع) را براى تو آورده‏ام.
 
زینب پیوسته گریه مى‏کرد و اشک و آهش تمامى نداشت و هر بار که به برادرزاده‏اش على بن الحسین (ع) مى‏نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى‏شد. سخن زینب(س) گویی آتش قیامی بود که علیه امویان شعله می‏گرفت. ام‌کلثوم نیز هنگام ورود به مدینه اشعاری در رثای امام حسین(ع) سروده است.
 
حضور حضرت زینب(س) در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه؛ «سعید بن عمرو» احساس خطر کند. از این رو نامه‏ای به   یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت حضرت زینب(س) آگاه نمود. بلافاصله از سوی یزید دستوری دائر بر اخراج آن حضرت از شهر رسید؛ امّا حضرت زینب(س) به موضع‏گیری پرداخت و گفت: خدا می‏داند چه بر سر ما آمده است، یزید مردان برگزیده ما را به شهادت رسانید و ما را بر فراز محمل شتران به این سوی و آن سوی کشانید.

به خدا قسم ما از این شهر خارج نمی‏شویم هر چند که خون­هایمان ریخته شود. اما سرانجام با حضور زنان بنی‏هاشم و اصرار آنها حضرت زینب (س) ناچار دومین هجرت خود را آغاز نمود.  برخی روایات دلالت بر حضور او در مصر و ادامه زندگی در این شهر تا پایان عمر (سال 62 ه ق) دارند. برخی روایات نیز مقصد او را شام معین کرده و حتی مرقد آن حضرت را در دمشق، محلی که اینک به این نام مشهور است، می‏دانند.
 
زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین
 
مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: 1ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17رکعت نماز واجب +11 نماز شب+ 23نوافل‌) 2ـ زیارت اربعین 3ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز. این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین(ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.
 
در مورد مهمترین وقایع بیستم صفر در منابع معتبر بیشتر به دو رویداد یعنی خروج کاروان اسرا از شام به سمت مدینه و دوم زیارت جابربن عبدالله انصاری از حرم امام حسین(ع) تأکید شده است و در مورد اینکه در این روز اهل بیت امام حسین(ع)، به کربلا بازگشتند، تردید جدی وجود دارد.
 
همچنین بر اساس تأکید برخی از محققان، کسی که به همراه جابر در این روز به کربلا آمده، فردی است به نام «عطیه بن سعد بن جناده عوفی کوفی» که به اشتباه  در اذهان، او را غلام جابر عنوان کرده اند؛ در حالیکه او یکی از بزرگترین دانشمندان و مفسران اسلامی و از شاگردان عبدالله بن عباس می‌باشد و تفسیری در پنج مجلّد بر قرآن مجید نوشته و از راویان حدیث محسوب می‌شود.
 
شیعیان بر اساس تأکیدات ائمه معصومین(ع) بر زیارت حرم امام حسین(ع) در روز اربعین، هر ساله در این ایام به سوی کربلا حرکت کرده و حتی پیاده و پای برهنه به زیارت اباعبدالله الحسین(ع) می شتابند  و در این روز میلیون‎ها شیعه عراقی و غیرعراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می‎شوند.
 
از اعمال روز اربعین که در مفاتیح الجنان به طور مفصل بدان اشاره شده است؛ خواندن «زیارت اربعین امام حسین(ع)»  و پس از آن خواندن دو رکعت نماز است.

چرا قبر حر خارج از کربلاست؟+عکس



حر بن يزيد رياحي، نخستين كسي بود كه راه را بر سفيران كربلا بست، ولي در پايان كار به اوج عزت و شرافت، يعني شهادت در راه حسين(عليه السلام)، دست يافت و خود را براي هميشه در صف آزاد مردان و احرار قرار داد و قبر و نامش را در تاريخ جاودانه كرد.

  پیکر
آن آزاد مرد را قبيله اش، بن رياح، از ميدان جنگ خارج كرد و در روستايي در 7 كيلومتري شمال غربي كربلا به خاك سپرد. همان جا كه امروزه به سبب وجود قبر او به « روستاي حرّ » معروف است. آستان مبارك آن شهيد در 370 ق به دستور عضدالدوله ديلمي ساخته شد. در 914 ق شاه اسماعيل صفوي، كه خود به زيارت اين آستان مشرف شده بود، به تجديد بناي آن پرداخت. اين بنا يك بناي ساده در ميان صحرا است كه به صورت يك چهار ديواري آجري و قلعه اي مستحكم به دستور مادر آقاخان محلاتي ساخته شده است. اين مزار صحن و گنبدي با كاشي آبي و ضريح نقره اي دارد. ناصر الدين شاه، كه آن جا را زيارت كرد، در آن دوران از خرابي و وضع نامطلوب و نگه داري بد آن بقعه به مدحت پاشا، حاكم كربلا، گلايه كرده و براي تعمير و نگه داري بهتر آن سفارش هايي كرده بود.

بنا بر اين گزارش، در 1330 ق تعميراتي در آن آستان انجام گرفت و ايواني در آن تعبيه شد. كتيبه بالاي اين ايوان نشان دهنده باني و تعمير كننده آن است: « قد عمر هذا المكان بهمة آقا حسين خان شجاع السلطان همداني دام ظله الفاني سنه 1330 ق ». در قسمت شرقي صحن، حجره هايي در دو طبقه جهت سكونت زائران ساخته شده و هنرمندان ايراني در 1396 ق، حرم را آينه كاري كردند.

 حکایت شاه اسمعیل و تازگی زخم

در كتاب‌ «تنقيح‌ المَقال‌» مامَقاني‌ نقل‌ مي كند از حائري‌ از سيّد نعمة‌ الله‌ جزائري‌ در كتاب‌ «أنوار نعمانيّه‌» كه‌ او ميگويد: جماعتي‌ از مردمان‌ معتمد و موثّق‌ براي‌ من‌ نقل‌ كردند كه‌ چون‌ شاه‌ إسمعيل‌ بغداد را به‌ تصرّف‌ خود درآورد براي‌ زيارت‌ قبر حضرت‌ سيّد الشهداء عليه‌ السّلام‌ به‌ كربلا آمد و چون‌ از بعضي‌ از مردم‌ شنيده‌ بود كه‌ به‌ حرّبن‌ يزيد رياحي‌ طعن‌ مي زنند، به‌ سمت‌ قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش‌ كنند. چون‌ قبر حرّ را نبش‌ كردند، ديدند كه‌ به‌ همان‌ هيئت‌ و كيفيّتي‌ كه‌ كشته‌ شده‌ است‌ خوابيده‌ است‌، و بر سر او دستمالي‌ ديدند كه‌ با آن‌ سر حرّ بسته‌ شده‌ بود.

 شاه‌ اسماعيل‌ در كتب‌ تاريخي خوانده‌ بود كه‌ در واقعه‌ كربلا كه‌ سر حرّ مورد اصابت‌ قرار گرفت‌ و حضرت سيد الشهدا عليه السلام دستمال‌ خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان‌ دستمال‌ دفن‌ شده‌ است‌، براي‌ باز كردن‌ و برداشتن‌ دستمال‌ تصميم‌ گرفت‌. چون‌ آن‌ دستمال‌ را باز كردند خون‌ از سر حرّ جاري‌ شد بطوريكه‌ از آن‌ خون‌ قبر پُر شد و چون‌ دستمال‌ را بستند خون‌ باز ايستاد و چون‌ دوباره‌ باز كردند خون‌ جاري‌ شد. و هر چه‌ كردند كه‌ بتوانند آن‌ خون‌ را به‌ غير از همان‌ دستمال‌ بندبياورند و از جريانش‌ جلوگيري‌ كنند ميسّر نشد. و از اينجا دانستند كه‌ اين‌ قضيّه‌ موهبت‌ الهي‌ است‌ كه‌ نصيب‌ حرّ شده‌ است‌. شاه‌ إسمعيل‌ دستور داد قبّه‌اي‌ بر مزار او بنا كردند و خادمي‌ را بر آن‌ گماشت‌ تا آن‌ بقعه‌ را خدمت‌ كند.

عکس/نمای بیرونی صحن حضرت عباس(ع)؛بیش ازیک قرن پیش


آیا این کودک دجال است؟+عکس


به گزارش حصارنا به نقل از باشگاه خبرنگاران تصویر این کودک تازه متولد شده، طی دو روز گذشته به طور گسترده در فضای مجازی جهان عرب منتشر شده و کاربرانی که به انتشار این تصویر کمک می کنند، مدعی شده اند که او "دجال" است که در آخرالزمان متولد خواهد شد.

نوزاد یک چشم

 

نظر آیت‌الله مکارم‌شیرازی درباره نگاه به مو و بدن زنان مسلمان بدحجاب

آیت‌الله مکارم‌شیرازی در پاسخ به استفتایی نظر خود را درباره نگاه به مو و بدن زنان مسلمان بد حجاب اعلام کرد. به گزارش ایسنا، متن پرسش و پاسخ این مرجع تقلید به آن، به شرح زیر است: «پرسش: با توجه به اینکه برخی از زنان و دختران مسلمان حد پوشش واجب را رعایت نمی‌کنند، آیا نگاه به قسمت‌هایی که نمی‌پوشانند جایز است؟ پاسخ: چنانچه به نهی از منکر دیگران توجه نمی‌کنند با دو شرط می‌توان به آنها نگاه کرد: نخست این که به قصد لذّت نباشد و دیگر اینکه خوف وقوع در گناه نرود؛ ولی به هر حال نگاه نکردن جز در موارد ضرورت أولی است.»

اهانت‌بی‌شرمانه‌به‌قرآن‌درسرزمین‌وحی/عکس


دستگاه‌ های دولتی رژيم آل سعود با انداختن نسخه‌ هایی از کلام وحی در مجاری فاضلاب استان "طائف" این کشور، قرآن کریم را مورد اهانت قرار دادند.
شیعه آنلاین: اخبار رسيده از عربستان سعودي حاکي از آن است که يک بار ديگر قرآن کريم در سرزمين وهابيت مظلوم واقع شده و مورد هتک حرمت قرار گرفت.
 
گفته مي شود دستگاه‌ های دولتی رژيم آل سعود با انداختن نسخه‌ هایی از کلام وحی در مجاری فاضلاب استان "طائف" این کشور، قرآن کریم را مورد اهانت قرار دادند.
 
 
 
در همين راستا یک مقام مسئول در کميته موسوم به "امر به معروف و نهی از منکر" عربستان گفت: یکی از دانش ‌آموزان منطقه، در بازگشت به منزل این قرآن ‌ها را مشاهده کرده و پدرش را در جریان قرار داد، او نیز مسأله را به گشت‌های امنیتی ابلاغ کرد.
 
قابل ذکر است، انگیزه این اقدام هنوز مشخص نشده، اما به نظر می رسد در کشوری که سرمداران آن مدعی هستند که کشورشان مهد قرآن کریم است، اینگونه اقدامات ضد ارزشی، می تواند ناشی از فرهنگ سازی نادرست باشد.
 
توهین به قرآن در عربستان تازگی ندارد و پیش ‌تر نیز مسئولان زندان سیاسی «الحائر» این کشور به نسخه‌ هایی از کلام وحی اهانت کردند که تظاهرات شهروندان سعودی را در پی داشت.
 
شايان ذکر است، تصویر این هتک حرمت به سرعت در فضای مجازي و سايت هاي اجتماعي منتشر شد و با خشم و انتقاد شديد کاربران اینترنتی مواجه شد و بسیاری آنان سیاست های افراطی و وهابي آل سعود را علت اینگونه اقدامات دانستند.

ماه صفر و اصحاب پيامبر در جنگ «صفين»


ماه صفر، نه تنها ماه حزن اهل بيت (س)، بلکه ماه اندوه اصحاب نيز هست. از وقايع مهم اين ماه، جدای از رحلت حضرت ختمی مرتبت (ع) و حضرت امام مجتبی (ع)، اوج گيری جنگ صفين و شهادت جمعی از بهترين یاران حضرت امير مومنان (ع) است. مقاله حاضر فهرستی اجمالی از اصحاب پیامبر (ص) را که در صفین در رکاب امیر مومنان(ع) بودند و بعضاً به شهادت رسیدند را معرفی می کند.


تعداد کثیر اصحاب پيامبر در صفين
در نبرد صفین تعدادی از برجستگان اصحاب پیامبر حضور داشتند یعقوبی گوید: 70 نفر از رزمندگان جنگ بدر و 700 نفر از آنان که در بیعت رضوان با نبی گرامی اسلام بیعت کرده بودند و از دیگر مهاجران و انصار 400 نفر در رکاب امیرمؤمنان علی (ع) بودند، در حالی که تعداد اصحاب پیامبر در لشگر معاویه از عدد انگشتان دست تجاوز نمی کرد، آن هم از نو مسلمانانی بودند که بعد از فتح مکه مسلمان شده بودند!

نقل کرده اند که معاویه به انصار گفت چرا از من طلبکارید؟ ! «فوالله لقد کنتم قلیلا معی کثیرا مع علی» بخدا قسم اندکی از شما با من بودید ولی اکثر شما با علی (ع) بودید

عبدالرحمن بن حجاج (از یاران امام کاظم «ع ») گوید: روزی در مجلس ابان بن تغلب (از خواص یاران امام باقر «ع ») و امام صادق (ع) بودم، جوانی از او پرسید چند نفر از اصحاب پیامبر در رکاب امام علی (ع) بودند؟ ابان به او گفت: گویا تو می خواهی فضیلت و عظمت علی (ع) را با اصحاب پیامبر بشناسی؟

جوان گفت: همین طور است .

ابان گفت: «والله ما عرفنا فضلهم الا باتباعهم ایاه; به خدا قسم ارزش اصحاب پیامبر را جز با پیروی از مولا علی (ع) نمی شناسیم .

 از شخصیت های برجسته اصحاب پیامبر (ص) که با امام علی (ع) بودند، برخی از آنان عبارتند از: امام حسن، امام حسین، عمار بن یاسر، سهل بن حنیف، قیس بن سعد، عدی بن حاتم، هاشم بن عتبة، عبدالله بن بدیل، عبدالله بن عباس، اویس قرنی، ابوالهیثم مالک بن التیهان، عبدالله بن جعفر، خزیمة بن ثابت، سلیمان بن صرد خزاعی، عمرو بن حمق خزاعی و . . .

و البته بودند برخی بی بصیرت از اصحاب پیامبر که ریزش کردند و به حمایت از امیرمؤمنان علی (ع) وارد میدان نشدند، ولی به جای آنها نیروهای مخلصی «رویش » کردند تا پای جان از امام حمایت کردند و در رکاب حضرت بودند، همانند مالک اشتر، حجر بن عدی، اصبغ بن نباته، صعصعة بن صوحان و . . .

در این مقاله نگاهی گذرا به برخی از رزم آوران فداکار این اردوگاه داریم . بر آن نیستیم تا زندگینامه این شیرمردان را تقدیم کنیم، بلکه در پی ترسیم گوشه ای از جلوه و فضیلت و مناقب و کمالات این انسانهای نمونه هستیم

 
ابو الهیثم مالک بن تیهان

از اصحاب پیامبر اسلام (ص) و گروه انصار و نقیبان 12 گانه، و از یاران علی علیه السلام و شهداء جنگ صفین است.


به نقل اکثر مورخین، معروفترین نام او، «مالک» نام پدرش: «تیهان»، که با چند نسب به «قضاعه» می رسد. هرچند که نظر مخالفی هم در نسب او هست و می گوید او از قبیله «اوس» می باشد. (طبقات ابن سعد) ولی بعضی نام پدرش را «مالک» و «تیهان» را، لقب «ابوالهیثم» می دانند و او به «ابن تیهان» نیز مشهور است.

همچنین بیشتر منابع، او را از « قبیله اوس»، از تیره بنی زعورا، از «عبدالاشهل» گفته و برخی دیگر: او را از قبیله «بلی بن مالک» و هم پیمان «بنی عبدالاشهل» می دانند. نام مادرش: لیلی (ام مالک)، که دختر «عتیک» بود. برادرش: عبید و به نقلی دیگر «عتیک»، که از انصار پیامبر (ص) و در جنگهای بدر و احد شرکت کرده و در جنگ احد، شهید شد.
 

ابوالهیثم، قبل از اسلام، یعنی در دوره جاهلیت، از شرک و بت پرستی دوری می کرد و همیشه قائل به توحید و یکتاپرستی بود و با «اسعد بن زراره»، جزو اولین کسانی از انصار بودند که در مکه به پیغمبر (ص) ایمان آورده و جزو هشت نفری بودند که قبل از قوم خود، در مکه آنحضرت را ملاقات کرد و مسلمان شده و به مدینه برگشت و اسلام خود را آشکار کرد.

پیامبر خدا، میان او و «عثمان بن مظعون»، عقد برادری بست، (بعد از هجرت) «ابوالهیثم» در گروه آن دسته از انصاری بود که در هر دو «بیعت عقبه» شرکت و با پیغمبر خدا، دست یاری داد.
بیشتر سیره نویسان، بر اینکه او جزو نقیبان (نمایندگان) دوازده گانه بوده و در بین بیعت کنندگان از انصار که برای نشر اسلام، انتخاب شده بود، اتفاق نظر دارند.
این صحابی در جنگ های «بدر»، «احد»، «خندق»، و دیگر غزوات، در رکاب پیامبر اسلام (ص) بود و رسول خدا، میان او و «عثمان بن مظعون» عقد برادری بست.
پیامبر، بعد از شهادت «عبدالله بن رواحه» در جنگ «موته»، او را برای سنجش محصول خرمای منطقه فدک، که بخشی از خیبر بود و پرداخت سهم یهودیان از آن محصول، مأموریت داد.
شیخ صدوق، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آنحضرت فرمود:
مؤمنانی بودند که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) تغییر نکردند و دین خود را تبدیل ننمودند و لذا دوستی این مؤمنان واجب است و «ابوهیثم تیهان» یکی از آنهاست. (سیمای کارگزاران ص125)


به نقل از «شیخ صدوق» ابوالهیثم، از مخالفان خلافت ابوبکر بود. پس از پیغمبر، ابوبکر، در زمان خودش برای او پیغام داد تا همان مأموریت محصول خرما در زمان پیامبر (ص) را انجام دهد ولی او قبول نکرد و گفت: من برای اجرای فرمان پیامبر خدا، آن کار را انجام می دادم و وقتی برمی گشتم، آنحضرت برای من دعا می فرمود.
در منابعی گفته شده، او در زمان عمربن الخطاب، با چند نفر دیگر برای صلح «فدک»، نزد یهودیان فرستاده شد از وضع حال «ابوالهیثم» در زمان عثمان، اطلاعی در دست نیست. اما بعد از کشته شدن (به نقل از دائره المعارف) او، نامش، جزء کسانی است که تمایل به خلافت علی بن ابیطالب (ع) داشته و سرانجام با آنحضرت بیعت کرده و از حامیان ولایت و امامت ایشان بود و می گفت: به درستی که امام ما و ولی ما و وصی رسول خداست. (خلفا 2/ص 216)

همچنین، به همراهی او با امام علی (ع) در جنگ جمل اشاره شده، و در جنگ صفین هم، لشگریان عراق را تشویق به جنگ و سپاهیان را صف آرایی کرده است. البته این مطلب را، «ابن ابی الحدید» از «نصر بن مزاحم» در تاریخ آورده است. اگرچه در نسخه های کنونی کتاب او، دیده نمی شود ولی مرثیه ای برای ابوالهیثم در کتاب نصر بن مزاحم، در بین کشته شدگان جنگ صفین، حاکی از افتادگی هایی در نسخه های موجود کتاب می باشد.

از این گذشته، احتمال کشته شدن او در صفین در برخی از اقوال، چون شیخ عباس قمی و بلاذری و «ابن حجر»، شاهد بر همین مطلب است که او در این پیکار حضور داشته و بعد از عمار یاسر، شهید شده و در کتاب نهج البلاغه، خطبه 182، سخنی از علی بن ابیطالب (ع) است که نشان از، حزن و اندوه امام علی (ع) است بر مرگ او، که احتمالا سال 38 هـ.ق می باشد.
 

با همه این احوال، بعضی از مورخین، حضور او در صفین را نادرست می دانند و گفته اند که: حدود سال 20 هـ.ق، در مدینه در ایام خلافت عمر بن الخطاب، از دنیا رفته است.
این صحابه بزرگ، از پیامبر حدیث روایت کرده است.
و شیخ کلینی نیز، حدیثی به نقل او از حضرت علی (ع) آورده و اشعاری به او، نسبت داده اند.

داستانی از کرامت پیغمبر اسلام (ص) در خانه او
روزی پیامبر خدا با علی (ع) به خانه ابوالهیثم رفتند. وی به استقبال این بزرگواران آمد و گفت: خیلی دوست داشتم هر وقت کسی چون شما و اصحاب به منزلم می آمدند، چیزی در خانه می داشتم ولی اکنون خانه ام از طعام خالی است و همان طعامی که داشتم، همین الان در میان همسایگان تقسیم کردم. پیامبر فرمود: آری، جبرئیل آنقدر سفارش همسایه را به من کرد که گمان بردم، همسایه از همسایه دیگر ارث می برد.
 

در این حال، آنحضرت به درخت خرمایی که در خانه بود نگاه کرد و فرمود: ای ابوالهیثم، اجازه می دهی از این درخت، ثمری (خرما) بگیرم؟ عرض کرد: این نخل نر است و بار ندارد. پیامبر خدا به علی (ع) فرمود: قدحی آب بیاور. علی (ع)، ظرف آبی آورد. پیغمبر مقداری از آن آب را نوشید و بقیه را روی آن درخت خرما پاشید. در همان حال به بار نشست و رطب تازه آورد. حضرت فرمود: اول به همسایه ها بدهید. و بعد همگی از آن خوردند تا سیر شدند. پیامبر فرمودند: این از نعمت های بهشتی است.
 

این قضیه در کتابهای «اعلام زرکلی، بحار الانوار: 18/41 و الکنی والالقاب» آمده است.

 

بشیر بن عمرو انصاری

در اسم او اختلاف است، بعضي مثل ابن حجر و ديگران نام هاي مختلف براي او نقل کرده اند، از جمله: بشير، ثعلبه، اسامه، رشيد، اسيد وغيره تهذيب التهذيب، ج 5، شرح حال «عبدالرحمن بن ابي عمره»، ص 151

او فرزند «عمرو بن محصن انصاري» و از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله است و در جنگ بدر، اُحد و خندق و... در رکاب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله با مشرکان و دشمنان اسلام جنگيد.

وي پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله از برگزيدگان اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام بود و در رکاب آن حضرت در جنگ هاي جمل و صفين شرکت جست تا سرانجام در جنگ صفين به دست طاغيان شام به شهادت رسيد اسد الغابه، ج 5، ص 263.

 
خزیمه الانصاری ( ذوالشهادتین )

از یاران بزرگ پیامبر اکرم (ص) و از شیعیان مشهور امام علی بن ابیطالب علیه السلام و شهداء جنگ صفین.
پدرش: ثابت بن فاکة بن... خطمه، که نام اصلی «خطمه»، «عبدالله فرزند جشم بن مالک بن اوس» می باشد.
مادرش: کبیشه، دختر اوس بن عدی ... خطمه فرزندان او: عبدالله، عبدالرحمن و عماره و...
کنیه اش: ابوعماره و لقبش: ذوالشهادتین و از قبیله «بنی خطمه» بود.

خزیمه، از بزرگان انصار و اصحاب مشهور پیغمبر خدا (ص) در صدر اسلام، از کسانی بود که همراه با «عمیر بن عدی بن خرشه» بت های قبیله «بنی خطمه» را می شکست تا آنها به اسلام رو آورند.

در جنگ بدر و سایر غزوات پیغمبر (ص) شرکت کرد و در فتح مکه، پرچم «بنی خطمه» بدست او بود. او بعد از رحلت پیامبر گرامی، در کنار علی بن ابیطالب (ع) و از یاران او و همواره همراهش بود.
از اولین افرادی که زودتر از دیگران به امام علی (ع) پیوست.

نقش پررنگ «خزیمه» در ولایت علی (ع)

1- از انصاری بود که بر «خلافت ابوبکر بعد از پیغمبر» به همراه چند نفر (از جمله آنها سلمان فارسی، سهل و عثمان بن حنیف، ابوایوب انصاری، عمار یاسر، مقداد، بریده اسلمی، ابوذر و...) دیگر پرخاش و اعتراض کردند و گفتند: با بودن علی بن ابیطالب (ع)، ترا چه می شود که دعوی خلافت می کنی؟

2- در روز «سقیفه بنی ساعده»، اشعار و سخنانی تند و آتشین، خطاب به مردم کرد و گفت: شما می دانید که پیامبر گواهی مرا، گواهی دو نفر قبول کرد؟
گفتند: آری، می دانیم. گفت: پس شاهد باشید که از پیامبر شنیدم که فرمود: خاندان من معیار و جدا کننده حق از باطل اند. آنها، رهبرانی هستند که دیگران باید به دنبال ایشان بروند. ای مردم بدانید آنچه دانستم گفتم؛

3- بعد از حیات رسول اکرم (ص) شهادت داد که آنحضرت فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و گواهی بر جانشینی و برادری و ولایت علی بن ابیطالب (ع) را داد.

4- این روایت را «طوسی» نیز نقل می کند که علی (ع) روزی از قصر بیرون آمد، سپاهی نیز با شمشیرهای بر کمر بسته و عمامه بر سر به استقبال، آمده گفتند: درود بر تو ای امیر مومنان و ای سرور ما! امام علی (ع) پرسید چه کسی از یاران پیامبر (ص) در میان شماست؟ آنها گفتند: ابوایوب انصاری، خالد بن زید، خزیمه بن ثابت و چند نفر دیگر... سپس آنحضرت شهادت و گواهی خواست، خزیمه به اتفاق چند نفر برخاست و گفتند: ما شاهد بودیم که پیغمبر خدا (ص) در روز غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» همراه علی (ع) به کوفه آمد و در کنار او بود تا بصره و جنگ جمل و صفین.

در شرح جنگ جمل آمده: جماعتی از یاران پیامبر در این روز به لشکر علی (ع) پیوستند که «خزیمه بن ثابت» در میان آنها بود و درباره چگونگی ورود امام علی (ع) به بصره روایتی از «منذر بن جارود» است. به دنبال علی (ع) سواره ای بود با عمامه ای زرد، جامه سپید، شمشیری بر کمر و کمانی بر گردن و سوار بر اسب، که دنبالش هزار سوار بودند، سوال شد این کیست؟ گفتند: «خزیمه بن ثابت، ذوالشهادتین!» او در این جنگ از کسانی بود که: به درخواست علی (ع) در پشتیبانی آنحضرت، بدون تأخیر عهده دار یاری امام (ع) شد! در شرح جنگ صفین نیز اینگونه آمده است که: زمانیکه در این جنگ کار بر معاویه و سپاهش سخت شد، کسانی را نزد علی (ع) فرستاد تا به گمان خود، آنها را از نبرد با برادران مسلمان باز دارد.

یکی از آنها می گوید: چون به سپاه علی (ع) آمدم، پیرمردی با ریش سپید دیدم که: دستمالی، بر سرش بسته بود و با شدت و سختی می جنگید. گفتم ای پیرمرد: آیا با برادران مسلمان می جنگی؟ گفت: آری. در این موقع دستار را کناری زد و گفت: من خزیمه بن ثابت انصاری ام، از پیغمبر (ص) شنیدم که فرمود: با تمام کسانی که رو در روی علی می ایستند، پیکار کن.

و از همین جهت بعضی از مورخین روایتی آورده اند که: او در جنگ صفین که با امام علی (ع) بود، تردیدی برایش حاصل شد که آیا می شود با مسلمانان جنگید یا خیر؟ اما زمانیکه در همان جنگ، «عمار یاسر»، به شهادت رسید، سلاح و جامه برکند و غسل کرد و جنگ سختی با دشمن کرد تا به شهادت رسید، زیرا می گفت: از پیامبر شنیدم که می فرمود: عمار بن یاسر بدست گروه گمراه و متجاوز شهید می شود. گفته شده که او در موقع جنگ، در حالی که چند تیر همراه داشت، با زبان روزه با دشمنان اسلام جنگید و شهید شد. (سال 37 ه.ق)

چرا «ذوالشهادتین»؟

پیامبر خدا (ص) معامله ای را در مورد خرید اسبی از یک مرد عرب انجام داد، بعدا آن مرد مدعی شد که از پیغمبر طلبکار است، در حالی که پول آن را گرفته بود و معامله تمام شده بود.
پیامبر حرف مرد عرب را رد می کرد و می فرمود: من آنرا از تو خریدم. مرد گفت: گواهی بیاور! خزیمه بن ثابت چون به ماجرا وارد شد و گفتگوی آنحضرت با مرد عرب را شنید، گفت: من گواهی می دهم، پیغمبر (ص) به او فرمود: چگونه؟ تو که با ما نبودی که گواهی دهی. خزیمه گفت: ای رسول خدا (ص)، من ترا در مورد اخبار غیبی و آسمانی که میگویی تصدیق می کنم و می دانم که شما جز حق نمی گویید. چگونه ممکن است در این موضوع گواهی ندهم!؟ و پیامبر آن گواهی را بجای شهادت دو مرد پذیرفتند و لذا او ملقب به «ذوالشهادتین» شد.

مورخین شیعه و سنی، نقل کرده اند که پیغمبر (ص) گواهی خزیمه را به جای دو مرد قبول کردند. خزیمه، مستقیما از پیامبر نقل حدیث کرده و دیگران چون فرزندش عماره، جابر بن عبدالله انصاری، ابوعبدالله جدلی، عبدالرحمن ابی لیلی، ابراهیم بن سعد بن ابی وقاص و... از او روایت کرده اند.

در اینجا یک بیت از اشعار او را که روز «سقیفه بنی ساعده» در ستایش علی بن ابیطالب (ع) سرود، ذکر می کنیم.
ما کنت احسب هذا الامر منتقلا *** من هاشم ثم منه من ابی حسن

 

قيس بن مکشوح (ابو شداد)

 در اسم و نسب وي اختلاف است، او را قيس فرزند مکشوح و يا هبيرة فرزند عبد يغوث و يا قيس بن عبد يغوث بن مکشوح گفته اند، وي حليف (هم پيمان) بني مراد بود که به ابوشداد کنيه داشت. او از اسب سواران قبيله «مذحج» بود که در عصر رسول خدا صلي الله عليه و آله اسلام آورد و از ياران آن حضرت گرديد؛ اگر چه برخي گفته اند: او در عصر ابوبکر و يا عمر بن خطاب اسلام آورده ولي برخي مثل محمّد بن اسحاق مي نويسند: او در اواخر عمر مبارک پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، اسلام آورده و در کشتن «اسود عنسي» که در يمن مدعي نبوت بود، کمک و مساعدت نمود. و همين قول مورد تأييد مورخان و سيره نويسان است.

قيس طبق اين نقل، مردي شجاع و سواري ماهر بود و پسر خواهر «عمرو بن معدي کرب» است الاصابه، ج 5، ص 539؛ اسد الغابه، ج 4، ص 237..

قيس در جنگ قادسيه از پيش قراولان سپاه «سعد بن وقاص» بود و در فتح «نهاوند» حاضر بود " الاصابه ، ص 502؛ اسد الغابه، ج 4، ص 237."

هم چنين او از ياران باوفاي اميرمؤمنان عليه السلام بود که در صفّين به شهادت رسيد " الاصابه ، ص 502؛ اسد الغابه، ج 4، ص 237."

ابو مخنف نقل مي کند: وي در صفّين پرچم «بجيله» را به دست گرفت و در حالي که رجز مي خواند تا نزديکي خيمه معاويه پيش رفت. وي خود را به محافظ معاويه عبدالرحمن بن خالد بن وليد که سپري از طلا داشت، رساند. بين آنان جنگ سختي درگرفت، ناگهان محافظ روميِ معاويه، پاي قيس را قطع کرد، اما وي تسليم نشد و با ضربه اي او را به هلاکت رسانيد. در اين لحظه اطرافيان معاويه به طور جمعي به وي حمله کردند و او را به شهادت رساندند وقعة صفّين، ص 258؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 25..

 

ابو لیلی انصاری

شيخ طوسي، ابوليلي را از اصحاب و خواص حضرت علي عليه السلام به شمار آورده است رجال طوسي ص50 ش 59

وي از اصحاب رسول اللَّه صلي الله عليه و آله به شمار مي آيد، و در جنگ احد و همه جنگ هاي صدر اسلام در رکاب پيامبر بود و بعدها به کوفه نقل مکان کرد و به همراه فرزندش عبدالرحمن در تمام جنگ هاي اميرالمؤمنين عليه السلام نيز شرکت جست. اسدالغابه، ج 5، ص 286 ؛ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 241.

 و برخي گفته اند که وي در جنگ صفّين به شهادت رسيد ت

هذيب التهذيب، ج 10، ص 241.

 

هاشم بن عتبه

 هاشم بن عتبة بن أبى وقاص، مشهور به هاشم مرقال، برادر زاده سعد بن أبى وقاص، یكى از یاران رسول الله است كه در جنگ صفین به درجه رفیع شهادت نائل است  ، ابن حبان در باره او مى‌نویسد: هاشم بن عتبة بن أبى وقاص بن أخى سعد له صحبة قتل یوم صفین.
هاشم بن عتبة بن أبى وقاص، پسر برادر سعد، صحابى بود و در جنگ صفین به شهادت رسید.

التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن أحمد (متوفاى354 هـ)، الثقات، ج 3، ص437، رقم: 1428، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م.

محمد بن جریر طبرى نام او را در زمره شهداى جنگ صفین آورده و مى‌نویسد: هاشم بن عتبه در فتح مكه اسلام آورد، او همان مرقال است و یك چشمش كور بود كه در جنگ یرموك از حدقه‌اش افتاد. او پسر برادر سعد بن أبى وقاص بود، در جنگ صفین در ركاب على بن أبى طالب علیه السلام حاضر بود و در این روز امیر سربازان پیاده بود، او همان كسى است كه مى‌گفت :

أعور یبغى أهله محلا  * قد عالج الحیاة حتى ملا
لابد أن یفل أو یفلا

اعور كسى است كه براى كسان خود محل و مقامى مى‏طلبد و زندگى را تا آنجایى سپرى كرده كه اظهار خستگى مى‏نماید، اینك چاره‏اى ندارد از اینكه شمشیر بكشد و دشمن را شكست بدهد و یا شكست بخورد ، او در جنگ صفین به شهادت رسید.

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن كثیر بن غالب (متوفاى310)، المنتخب من ذیل المذیل ، ج 1، ص16 ـ 17، طبق برنامه الجامع الكبیر.
 

و ابن حجر عسقلانى در توصیف این شیر شجاع و پرچمدار لشكر على بن أبى طالب مى‌نویسد: هاشم بن عتبة بن أبى وقاص، دلاور نامدارى كه به مرقال مشهور شد. او برادر زاده سعد بن أبى وقاص بود. دولابى گفته: او را «مرقال» نامیدند؛ چرا كه با سرعت به جنگ مى‌رفت . ارقال از ماده ارقال است به معناى نوعى دویدن. ابن كلبى و ابن حبان گفته‌اند كه صحابى بوده.

 

 

ابو فضالة انصارى

ابو فضالة انصارى، یكى از حاضران در جنگ بدر بود كه در صفین به شهادت رسید.
ابن حجر در شرح حال او مى‌نویسد:أبو فضالة الأنصارى ذكره أحمد والحارث بن أبى أسامة فى مسندیهما وابن أبى خیثمة والبغوى فى الصحابة وأسد بن موسى فى فضائل الصحابة وذكره البخارى فى الكنى مختصرا قال حدثنا موسى حدثنا محمد بن راشد حدثنا بن عقیل عن فضالة بن أبى فضالة الأنصارى وقتل أبو فضالة بصفین مع على وكان من أهل بدر

وأخرجه بن أبى خیثمة عن عارم عن بن راشد فقال عنه عن فضالة أن علیا قال أخبرنى النبى صلى الله علیه وسلم أنى لا أموت حتى أؤمر ثم تخضب هذه من هذه قال فضالة فصحبه أبى إلى صفین وقتل معه وكان أبو فضالة من أهل بدر .

ابو فضاله انصاری؛ احمد بن حنبل و حارث بن أبى أسامه در مسندشان از او یاد كرده‌اند. ابن أبى خیثمه و بغوى نام او را در زمره اصحاب آورده‌اند. اسد بن موسى نیز در فضائل الصحابه نام او را ذكر كرده است. بخارى در كتاب الكنى به صورت مختصر از او یاد كرده و گفته: موسى از محمد بن راشد از ابن عقیل از أبى فضاله براى من روایت نقل كرده است. ابو فضاله در جنگ صفین به همراه على علیه السلام به شهادت رسید و از او حاضران در جنگ بدر بود.

ابن أبى خیثمه همین روایت را از عارم بن راشد نقل كرده و سپس گفته: از عارم بن راشد از فضاله نقل شده است كه على علیه السلام گفت: رسول خدا صلى الله علیه وآله به من خبر داد، من از دنیا نمى‌روم؛ مگر این كه به حكومت مى‌رسم، سپس این از این (محاسنم از خون سرم) رنگین مى‌شود. پس پدرم على علیه السلام را در جنگ صفین همراهى كرد و در همان جنگ به شهادت رسید. ابوفضاله از حاضران در جنگ بدر بود.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج7 ص322، رقم: 10388 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.

 

 

سهیل بن عمرو الأنصاری


او نیز از اصحاب رسول خدا و از حاضران در جنگ بدر بود كه در جنگ صفین در ركاب امیرمؤمنان علیه السلام به شهادت رسید.
ابن عبد البر در باره او مى‌نویسد:سهیل بن عمرو بن أبى عمرو الأنصارى ذكره ابن الكلبى فیمن شهد صفین من البدریین فقال سهیل بن عمرو الأنصارى شهد بدرا وقتل مع على بن أبى طالب رضى الله عنه بصفین.
سهیل بن عمرو بن أبى عمرو انصارى، ابن كلبى نام او را در زمره كسانى كه در جنگ صفین حاضر بودند و از شركت كنندگان در بدر نیز بودند، آورده و گفته: سهیل بن عمرو انصارى، در جنگ بدر حاضر بود و به همراه على بن أبى طالب علیه السلام در صفین به شهادت رسید.

ابن عبد البر النمری القرطبی المالكی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 2، ص669، رقم: 1105 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.

 

 

 

عبد الله بن بدیل و برادرش
ابن حجر عسقلانى در كتاب الإصابه مى‌نویسد:عبد الله بن بدیل بن ورقاء الخزاعى تقدم ذكر أبیه ونسبه قال الطبرى وغیره أسلم یوم الفتح مع أبیه وشهد حنینا والطائف وتبوك وقال بن الكلبى كان هو وأخوه عبد الرحمن رسولى رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى الیمن ثم شهدا صفین مع على وقتلا بها وكان عبد الله على الرحال وفى كتاب صفین لنصر بن مزاحم بسنده إلى زید بن وهب إن عبد الله بن بدیل قام بصفین فقال إن معاویة نازع الأمر أهله وصال علیكم بالأحزاب والأعراب وأنتم والله على الحق فقاتلوا ومن طریق الشعبى قال كان على عبد الله بن بدیل بصفین درعان ومعه سیفان فكان یضرب أهل الشام وهو یقول:

لم یبق إلا الصبر والتوكل * ثم التمشى فى الرعیل الأول
مشى الجمال فى حیاض المنهل * والله یقضى ما یشاء ویفعل


عبد الله بن بدیل بن ورقاء خزاعى، نسب و نام پدرش پیش از این گذشت. طبرى و دیگران گفته‌اند: در جنگ فتح مكه به همراه پدرش اسلام آورد، در جنگ حنین، طائف و تبوك حاضر بود. ابن الكلبى گفته: او و برادرش عبد الرحمن، فرستاده‌هاى رسول خدا به سوى یمن بودند. سپس در جنگ صفین در ركاب على علیه السلام حاضر شدند و هر دو به شهادت رسیدند و عبد الله در لشكر پیاده‌ها بود.

نصر بن مزاحم در كتاب صفین با سند خودش از زید بن وهب نقل كرده است كه عبد الله بن بدیل در روز صفین ایستاد و گفت: معاویه، با اهل امر (كسانى كه حق حكومت دارند) به نزاع برخواسته و به سوى شما با احزاب و اعراب آمده است، به خدا سوگند شما بر حق هستید؛ پس به نبرد برخیرید.، و از طریق شعبى نقل شده است كه عبد الله بن بدیل در جنگ صفین دو زره و دو شمشیر داشت و با اهل شام مى‌جنگید و مى‌گفت:
باقى نمانده است مگر صبر و توكل بر خدا ، سپس رفتن به صف اول مثل شتر كه به سمت آبشخور مى‌رود و خداوند هر آن چه كه بخواهد انجام مى‌دهد.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4 ص21، رقم: 4562 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.

 

 

 

عبد الله بن كعب مرادی


ابن عبد البر، ابن أثیر و ابن حجر نام او را در زمره اصحاب آورده و تصریح كرده‌اند كه در جنگ صفین به شهادت رسیده است:عبد الله بن كعب المرادى قتل یوم صفین وكان من أعیان أصحاب على.
عبد الله بن كعب مرادى، در جنگ صفین به شهادت رسید و از سران اصحاب على علیه السلام بود.

 

 الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 3، ص981، رقم: 1644 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
ابن أثیر الجزری، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص382 ،
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص4919، رقم: 4921 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.

 

ا

جندب بن زهیر العامری


جندب بن زهیر، یكى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه وآله ویكى از یاران دلاور امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ صفین بود و در همین جنگ به شهادت رسید .
ابو نعیم اصفهانى در معرفة الصحابه مى‌نویسد:جندب بن زهیر العامرى كان على رجالة على بن أبى طالب [ رضى الله عنه] وقتل یوم صفین ذكره البغوى عن عمه عن أبى عبید . وقال : هو أزدى.جندب بن زهیر العامرى، در لشكر پیادگان على بن أبى طالب حاضر بود در جنگ صفین به شهادت رسید. بغوى این مطلب را از عمویش از ابوعبید نقل كرده است.
الأصبهانی، ابو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، معرفة الصحابة ، ج 2، ص580 ، طبق برنامه الجامع الكبیر.

ابن أثیر در اسد الغابة مى‌نویسد:جُنْدب بن زُهَیْر بن الحارث بن كثیر بن جُشم بن سُبَیع بن مالك بن ذُهَل بن مازن ابن ذبیان بن ثعلبة بن الدؤل بن سعد مناة بن غامد الأزدى الغامدى . كان على رجَّالة صفین مع على ، وقتل فى تلك الحرب بصفین

جندب بن زهیر، در لشكر پیادگان على بن أبى طالب علیه السلام بود و در همین جنگ به شهادت رسید

ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفاى630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص443، رقم: 799 ، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت

 

 

محمد بن سلیمان بن رفاعه

محمد بن سلیمان، یكى یاران رسول خدا بود كه در جنگ احد نیز شركت داشت، او نیز در جنگ صفین به شهادت رسیده است. ابن حجر در باره او مى‌گوید:محمد بن سلیمان بن رفاعة بن خلیفة بن أبى كعب قال بن القداح شهد أحدا وحضر فتح العراق وقتل یوم صفین

محمد بن سلیمان بن رفاعه. ابن القداح گفته: در جنگ احد حاضر بود، در فتح عراق شركت داشت و در جنگ صفین به شهادت رسید

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص15، رقم: 7781 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م

 

 

سعد بن الحارث انصارى

سعد بن الحارث یكى از كسانى است كه از اصحاب رسول خدا بوده و در جنگ صفین به شهادت رسیده است، ابن حجر در باره او مى‌گوید:سعد بن الحارث بن الصمة الأنصارى أخو جهیم قال بن شاهین له صحبة وشهد صفین مع على وقال الطبرى صحب النبى صلى الله علیه وسلم وشهد مع على صفین وقتل یومئذ

سعد بن الحارث انصارى، ابن شاهین گفته كه او صحابى بوده، در جنگ صفین به همراه على علیه السلام شركت كرد. طبرى گفته: او از اصحاب پیامبر صلى الله علیه وآله بود، در جنگ صفین به همراه على علیه السلام حاضر شد و در همین جنگ به شهادت رسید

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج3 ص50، رقم: 3138 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ

 ابن عبد البر قرطبى نیز در الإستیعاب مى‌گوید:سعد بن الحارث بن الصمة قد ذكرنا نسبه فى باب أبیه صحب النبى صلى الله علیه وسلم وشهد مع على صفین وقتل یومئذ وهو أخو جهیم بن الحارث بن الصمة

سعد بن الحارث، ما نسب او را در شرح حال پدرش ذكر كردیم، او از اصحاب رسول خدا (ص) بود، به همراه على (ع) در جنگ صفین حاضر شد و در این جنگ به شهادت رسید

ابن عبد البر النمری القرطبی المالكی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج2 ص583، رقم: 921 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ

 

 

 

عبد الله بن الأرقم

ابن كثیر دمشقى سلفیى در كتاب معتبر البدایة والنهایة مى‌نویسد كه عبد الله بن أرقم كه كاتب وحى نیز بوده، در جنگ صفین در ركاب امیرمؤمنان علیه السلام به شهادت رسیده است:
عبد الله بن الأرقم بن أبى الأرقم اسلم عام الفتح وكتب بین یدى رسول الله صلى الله علیه وسلم وقد تقدم مع كتاب الوحى عبد الله بن بدیل بن ورقاء الخزاعى قتل یوم صفین وكان أمیر المیمنة لعلى.، عبد الله بن أرقم، در فتح مكه مسلمان شد، یكى از كاتبان وحى بود، در جنگ صفین به شهادت رسید و فرمانده سمت راست لشكر على (علیه السلام) بود

ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص311 ، ناشر: مكتبة المعارف

 

 

 

یعلى بن امیه

یعلى بن امیه، یكى از اصحاب است كه در ابتدا از طرفداران عائشه و طلحه و زبیر بود، در جنگ جمل با آن‌ها بود. او همان كسى است كه جمل مشهور به عسكر را براى عائشه خرید و به زبیر كمك مالى زیادى كرد؛ اما پس از آن به حقانیت امیرمؤمنان علیه السلام ایمان آورد و در جنگ صفین در ركاب حیدر كرار به شهادت رسید.

ابن حجر عسقلانى در باره او مى‌نویسد : یعلى بن أمیة بن أبى عبیدة بن همام بن الحارث التمیمى الحنظلى... قال المدائنى عن سلمة بن محارب عن عوف الأعرابى قال استعمل أبو بكر یعلى على حلوان فى الردة ثم عمل لعمر على بعض الیمن فحمى لنفسه حمى فعزله ثم عمل لعثمان على صنعاء الیمن وحج سنة قتل عثمان فخرج مع عائشة فى وقعة الجمل ثم شهد صفین مع على.

یعلى بن أمیه. مدائنى از سلمة بن محارب از عوف الأعرابى نقل كرده است كه ابوبكر، یعلى را فرماندار حلوان در جنگ رده قرار داد؛ سپس در زمان عمر بر بخشى از یمن حاكم بود. پس به نفع خود كارهایى كرد تا این او را عزل كرد. سپس در زمان عثمان حاكم صنعا در یمن شد و در سال كشته شدن عثمان به حج رفت و به همراه عائشه در جنگ جمل بود و سپس به همراه على علیه السلام در جنگ صفین به شهادت رسید

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج6، ص685، رقم: 9365 ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م

 

عکس/ قبر حضرت یوسف کجاست؟


عقیق: در مورد محل دفن حضرت یوسف(ع) شیخ طبرسی(ره) درتفسیر خود نقل كرده: چون حضرت یوسف ازدنیا رفت، او را درتابوتی ازسنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن كردند و علتش این بود كه چون آن حضرت ازدنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر دسته ای می خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن كنند و از بركت آن پیكر مطهر بهره مند گردند و سرانجام مصلحت دیدند جنازه را در رود نیل دفن كنند تا آب نیل ازروی آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در این بهره یكسان باشند و بركت آن جنازه بطور مساوی به همه مردم برسد، و این قبر تا زمان حضرت موسی(ع) هم چنان در رود نیل بود تا وقتی كه آن حضرت بیامد و او را از نیل بیرون آورد و به فلسطین برد.(1)

مسعودی می گوید: «سبب این كه حضرت موسی(ع) جنازۀ حضرت یوسف(ع) را از مصرمنتقل كرد، آن بود كه باران بربنی اسرائیل نبارید. پس خدای متعال به حضرت موسی(ع) وحی فرمود كه جنازۀ یوسف(ع) را بیرون بیاور.

حضرت موسی از محل دفن حضرت یوسف پرسید،و كسی ازجای آن مطلع نبود،تا اینكه پیرزنی نابینا وزمین گیر از بنی اسرائیل را آوردند، و او گفت:من جای دفن یوسف را می دانم، ولی سه حاجت دارم كه باید ازخدا بخواهی آنها را برآورد تا آنجا را به تو نشان دهم:یكی آن كه ازاین بیماری نجات یافته وبتوانم راه بروم؛ دیگرآنكه بینا شده وجوانی ام بازگردد؛ سوم اینكه خداوند جایم را دربهشت پیش تو  قرار دهد.

خداوند به حضرت موسی وحی فرمود: سخنش را بپذیر كه ما حاجتهای او را برآوردیم.پیر زن محل دفن حضرت یوسف را نشان داد وحضرت موسی جنازه را بیرون آورد وبه فلسطین منتقل ساخت.(2)


1تفسیرمجمع البیان،ج5ص266.
 تاریخ انبیاء؛سید هاشم رسولی محلاتی؛ ص324./ به نقل از«اثبات الوصیة؛ص38.

چرا مختار در کربلا نبود؟

یکی از سوالات نسبتاً مهمی که در رابطه با شخصیت مختار ثقفی،مطرح است این است که چرا مختار سقفی در زمان قیام امام حسین(ع) به یاری ایشان نرفته ولی بعداً از قاتلان آن حضرت انتقام گرفته است؟

با مراجعه به منابع تاریخی پاسخ این سوال روشن خواهد شد:

بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـری، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامی داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانی کرد.(1)

بلاذری می‌نویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(2) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـی بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.

مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه برای جمع آوری افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونی اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.

ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام می‌شوند. ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در کوفه نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شـنـیـد، بـا جمعی از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهای مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـی یـک گـفت و گوی لفظی شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیری پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(3)
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانی، به شدت در جست و جوی مختار بـود و برای دستگیری او جایزه‌ای معیّن کرد.(4)

دستگیری مختار توسط ابن زیاد

یکی از دوستان مختار بـه نـام هانی بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر می‌باشد.
مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقـتـی چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی؟ "مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."(5)

ابن زیاد که عصبانی بود، عصای خود را محکم به صورت مختار کوبید، به طوری که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وی پناهنده شده است. ابن زیاد کمی آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را می‌زدم." و دستور داد مختار را به زندان افکندند.

همچنان در زندان بود تا امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید.(6)
با توجه به این مطالب مشخص می شود که اوضاع کوفه در هنگام قیام امام حسین(ع)،بگونه ای بود که مختار نتوانست در قیام امام حسین(ع) شرکت کند.

پیکر مدافع حرم زینب(ع) تشییع شد


مراسم تشییع پیکر مطهر شهید محمدحسن خلیلی از مدافعان حرم حضرت زینب(س)، صبح امروز از مقابل منزل این شهید واقع در شهرک شهید محلاتی تهران برگزار شد.
تسنیم:  محمدحسن خلیلی معروف به رسول، از مدافعان حرم حضرت زینب(س) که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حریم حرم حضرت ام‌المصائب زینب کبری(س) به سوریه رفته بود، صبح امروز پنج‌شنبه 30 آبان از مقابل منزل وی واقع در مینی‌سیتی، شهرک شهید محلاتی، فاز 3، خیابان ولایت 5 با حضور جمعی از خانواده‌های شهدا و مردم برگزار شد.

شهید خلیلی عصر روز دوشنبه 27 آبان‌ماه در نزدیکی حرم حضرت رقیه(س) به دست وهابیون تکفیری به مقام رفیع شهادت نائل شده بود.

گزارش اختصاصي حصارنا از حال و هواي تاسوعا و عاشوراي حسيني مشهدمقدس

به گزارش خبرنگار حصارنا در مشهد مقدس

حوادث مهم کربلا در روز نهم و دهم ماه محرم اتفاق افتاد و این دو روز را بر اساس نامگذاری اعداد عربی با عنوان تاسوعا و عاشورای حسینی نامیده اند.

از آن زمان تاکنون سالروز واقعه تاسوعا و عاشورای حسینی با آیین خاصی در کشورمان بویژه در مشهد مقدس و دیگر شهرستان های خراسان رضوی برپا می شود.

به گفته مورخان، رواج و توسعه مراسم عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) در کشورمان از دوره صفویه آغاز شد، چنانکه پیش از این دوره، روش مرسوم عزاداری ماه محرم بدین شیوه بود که عده ای از شیعیان دور هم جمع شده و با خواندن اشعاری گریسته و به سوگواری می پرداختند.

هر ساله آیین عزاداری امام حسین (ع) از سوی مردم مشهد و دیگر ساکنان سرزمین خورشید از روز اول ماه محرم آغاز می شود و در تاسوعا و عاشورای حسینی به اوج خود می رسد.

در روز تاسوعا مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی حال و هوای خاصی دارد و این شهر یکپارچه سیاه پوش، مملو از خیل کثیر عزاداران حسینی است.

هيئت عزادارن دانشگاه آزاد اسلامي قزوين نيز مانند هر سال در ايام تاسوعا و عاشوراي حسيني در مشهد مقدس به عزاداري پرداخت.


در این روز آیین های عزاداری در مساجد، حسینیه ها، تکایا، مصلی ها و بقاع متبرکه با شکوه خاصی برگزار می شود و هیات های عزادار از شهرهای مختلف خراسان رضوی و کشورمان برای عرض تسلیت به بارگاه منور رضوی مشرف می شوند.
در این ایام ارادتمندان خاندان اهل بیت، حرم مطهر حضرت را همچون نگینی در بر گرفته و در رثای مصائب حضرت سید الشهدا (ع) و یاران فداکارش در دشت کربلا به عزاداری می پردازند.

بر اساس آنچه در کتاب ها آمده است، قدیمی ترین اماکن عزاداری حضرت سید الشهدا در شهر مشهد علاوه بر مرقد منور امام رضا (ع) و مسجد گوهرشاد حرم رضوی، محله ای به نام نوغان است که هیات های مذهبی قدیمی در این محله واقع شده بودند.
در روزهای تاسوعا و عاشورا هیات ها و دسته های سینه زن و زنجیرزن با برپایی مراسم خاص از مناطق مختلف مشهد و یا روستاهای اطراف به منظور عرض تسلیت به سمت حرم مطهر حرکت می کنند که از آن جمله می توان به هیات ابوالفضلی ها که عمدتا ساکن مشهد بوده و به نام حضرت ابوالفضل (ع) نامگذاری شده اند، اشاره کرد.

مسیر حرکت هیات ها از قبل مشخص می شود و روال بر این است که هر هیات علائم و ابزار عزاداری خاص خود از قبیل علم، کتل و پرچم های سیاه و سبز را در جلو هیات به صورت منظم حمل می کنند.

هیات های عزاداری بعد از تجمع در حرم حضرت رضا(ع) با پرچمی که دارند، گرداگرد می ایستند و بعد از سلام به حضرت دسته جمعی به سینه زنی و زنجیر زنی می پردازند و پس از اظهار ارادت با سلام و صلوات عزاداری خود را پایان می برند.

مراسم مشعل گردانی یکی از آیین های خاص عزاداری همزمان با ایام تاسوعا و عاشورا در شهر مشهد است که این مراسم توسط نجفی های مقیم مشهد برگزار می شود.

شهرستان های خراسان رضوی نیز همگام با ایام تاسوعا و عاشورا آیین مختلفی را اجرا می کنند که اکنون در ثبت آثار معنوی کشور به ثبت رسیده است.
از جمله این آثار می توان به علم گردانی روستای نوغاب در سبزوار، مراسم محرم روستای رهن گناباد، آیین پرده خوانی خلیل آباد، آیین نخل بندان و نخل گردانی شهرستان بجستان و همچنین آیین علم گردانی نظام آباد بردسکن اشاره کرد.

پخش اطعام نذری از دیگر سنت هایی است که در ایام محرم در بین مردم مشهد و شهرستان های خراسان رضوی رواج دارد.

شله مشهدی یکی از این غذاهای نذری است که همزمان با ایام تاسوعا و عاشورا طی مراسم خاصی پخته شده در بین مردم و عزاداران توزیع می شود.

امشب در شب عاشورا آیین خطبه خوانی خادمان حرم رضوی برای عرض تسلیت و شهادت سالار شهیدان حضرت حسین (ع) برگزار خواهد شد.

در این آیین سنتی که بعد از نماز مغرب و عشاء در حرم رضوی برپا می شود، خادمان با در دست داشتن لاله و شمع با حزن و اندوه و با لباس خدمت به حضار تسلیت می گویند و پس از آن یکی از ذاکران اهل بیت (ع) خطبه شب شهادت را قرائت می کند.

آری شب عاشورا حال و هوای حزن انگیزی دارد، در این شب غوغایی در محلات مختلف مشهد و دیگر شهرستان های خراسان رضوی بر پا می شود.

دومين ساليست كه تاسوعا و عاشورا را در كنار امام هشتم(ع) تجربه مي كنم واقعا احساس فوق العاده اي هست.


صدای گریه و نوحه از اماکن عزاداری به گوش می رسد و عزاداران با خواندن اشعاری چون
ˈشب عاشوراست امشب/ کربلا غوغاست امشبˈ
برای مراسم عاشورا آماده می شوند.

محرم در حصار خروان به روايت تصوير

محرم در حصار خروان به روايت تصوير

































اینجا کربلا سرزمین بغض و عطش است،گزارشي از حال و هواي اين روزهاي كربلا




اینجا کربلا سرزمین بغض و عطش است

انگار خاصیت این سرزمین است، بغض مدام گلویت را می‌فشارد. اینجا خجالت می‌کشی آب بنوشی. انگار نوشیدن آب برای زائران حسین هم حرام است.

خبرگزاری فارس: اینجا کربلا سرزمین بغض و عطش است


به گزارش حصارنا به نقل از  خبرنگار اعزامی فارس به کربلا، هواپیما که لای ابرهای آسمان نجف گم می شود، در خودت فرو می روی و به یاد ملتمسین دعایی می افتی که تو را سفیر تمام نا گفته هایشان با حسین فاطمه کرده اند و می ترسی مبادا یکی شان را فرا موش کنی. لحظه ای احساس می کنی تمام آن «التماس دعا» گفتن ها روی دوشت سنگینی می کند و مانده ای چطور حق مطلب را ادا می کنی.

پا روی خاک کربلا که می گذاری بغض امانت نمی دهد. یادت می افتد که باز دیر رسیده ای...........

حالا دیگر مهمان ابا عبداللهی، انگار خاصیت این سرزمین است، عطش از یک طرف و بغض از طرف دیگر مدام گلویت را می فشارد .اینجا خجالت می کشی آب بنوشی. انگار نوشیدن آب برای زائران حسین هم حرام است.

می گویند زمین کربلا تکه ای از بهشت است که قبل از هر جای دیگری روی زمین آمده است. اینجا بوی عطر یاس و عطر سیب پیچیده و گویی آسمان و زمین رنگ خون گرفته است. غربت و محشر را در اینجا به معنای واقعی احساس می کنی. یکی با ویلچر می آید یکی با عصا! یکی این طرف می دود، یکی آن طرف! جوانکی از بس بر سر و سینه کوفته و فریاد حسین حسین سر داده گوشه ای نقش بر زمین شده و کودکی 4 ساله دست در دست پدر در خیل عزاداران حسینی زنجیر می زند. نفس اماره اینجا نفس های آخر را می کشد. چند نفری نذر کرده اند تا غبار از کفش زائران زدوده و آن را برق بیندازند و آن طرف تر یکی نذر آب دارد تا به نیابت از ابوالفضل العباس تشنگان را سیراب کند.

تا چشم کار می کند میز چیده اند برای زائران حسینی و با شکر و چای و نان عربی در استکان های کمر باریک پذیرایی می کنند. دیگ های نذری دور تا دور حرم برپاست و عرب ها نخود پخته و قیمه عربی بین زوار پخش می کنند.

چشمت به قبر شش گوشه پیکر بی سرش که می افتد زبانت بند می آید و یادت می رود که می خواستی بگویی «آقا جان بچه فلانی یادت نرود». «فلانی تاکید کرد برایش از شما شفای بیماری اش رابخواهم». راستی من چرا گیج شده ام. اصلا من حاجتی جز دیدن روی ماه شما ندارم.

بیش از 5 میلیون نفر از شیعیان 42 کشور جهان از عرب، عجم  گرفته تا ترک و کرد و هندو و سوری و پاکستانی دور هم جمع شده اند تا در سوگ فراغ حسین فاطمه شریک شوند و همه یک فریاد مشترک دارند«مظلوم یا حسین»!

در این میان 60 نفر از پزشکان ایرانی در قالب تیم ویژه هلال احمر نیز در چادرهای امدادی به مداوای زائران حسینی مشغولند.

 

وحید حمیدی جراح عمومی یکی از پزشکانی است که به همراه تیم ویژه هلال احمر برای هفدهمین بار و درمان زائران حسینی عازم این سرزمین شده است. او معتقد است برای حسین کار بزرگ انجام دادن وجود ندارد و اینجا فقط باید به خودت بیایی و خودت را پیدا کنی. ولی افتخار بزرگی است که از بین تمام شیعیان دنیا افتخار درمان زائران این سرزمین نصیب پزشکان ایرانی می شود.

طبق آمار مرکز پزشکی حج و زیارت هر ساله در روز عاشورا بیش از 10 هزار مورد خدمات درمانی به زائران حسینی ارائه می شود که 2 تا 3 هزار مورد آن مربوط به بخیه و جراحی سرپایی به دلیل برپایی مراسم خاص در کربلا است.

پیام مروج پزشک دیگری است که تجربه زیادی در این سالها برای ارائه خدمات کسب کرده او می گوید: روزهای اول با کوله پشتی برای زوار دارو می آوردیم ولی الان چند تن دارو توسط هلال احمر ارسال شده تا به زائران رسیدگی شود.

وی به این نکته اشاره می کند که علی رغم رعایت نشدن برخی نکات بهداشتی بیماری چندانی به جز چند مورد سرماخوردگی بین زوار حسینی گزارش نمی شود که چیزی جر معجزه نیست.

می گویند باید آقا دعوتت کند نه اینکه همت کنی و قسمت شود. آقاجان ما آمدیم تا اگر در رکابت نبودیم در عزایت و درماتم نبودت شریک باشیم. السلام علیک یا ابا عبدالله!

تصاوير تعزيه محرم 92 حصارخروان در خبرگزاري فارس


به گزارش حصارنا:در خبرگزاري فارس تصاويري متفاوت از مراسم تعزيه خاني محرم 92 در حسينيه حصارخروان منتشر شده كه در لينك زير مي توانيد ببينيد.


براي ديدن تصاوير اينجا كليك كنيد

امام حسین علیه‌السلام، مولایی نشاندار یا بی‌نشان

امام حسین علیه‌السلام، مولایی نشاندار یا بی‌نشان

امام حسین

دهه اول محرم یادآور حادثه‌ای بسیار مهم است که گذشت سالها از اهمیت آن نمی‌کاهد زیرا کربلا جریانی است که برای شیفتگان راه حقیقت همواره منشأ حرکت و نکته آموزی بوده است. آنانکه عقل خود را به کار می‌گیرند، حادثه کربلا را یکی از اوراق باطل شده دفتر تاریخ حساب نمی‌کنند بلکه آن را تاریخ زنده و جاری انسان می‌دانند و دست از تکاپوی دائمی خود برای همراهی با جریان حقیقت در عاشورای زمان خود کوتاه نمی‌کنند.


کدام «حسین»

در اینجا می‌خواهیم با اشاره به یک درس مهم از این حادثه، از خدا بخواهیم که ما را در عمل به آنچه می‌دانیم یاری کند و این مطلب را با سوالی آغاز می‌کنیم:

آیا مردم در زمان امام حسین علیه السلام متوجه ویژگیهای خاص و مقام آن حضرت نزد خداوند بودند؟ به عبارت دیگر آیا امام حسین علیه السلام در میان مردم یک شخص عادی حساب می‌شد یا یک شخص خاص؟

اگر به تاریخ نگاهی کنیم، در می‌یابیم که مردم مدینه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله، شاهد محبت خاص آن حضرت به امام مجتبی و امام حسین علیهما السلام بودند. بجز آن، حوادث متعددی رخ داده است که شخصیت این دو کودک را خاص کرده است مانند شرکت آنها در جریان مباهله، قرار دادن پیامبر صلی الله علیه و آله ‌ایشان را به عنوان شاهد نامه ای که به ثقیف نوشته بودند، حضور آنها در بیعت رضوان.

پیامبر صلی الله علیه و آله به این دو برادر لقب دو آقای جوانان بهشتی را اعطا کردند و مومنان می‌دانند که از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز کلامی به خلاف رضایت و اشاره خدا خارج نمی‌شود. بجز همه اینها، آن حضرت یکی از پنج نفری است که آیه تطهیر در شأن آنان نازل شده است.

امام حسین علیه السلام در اکثر ایام عمر خویش در مدینه سکونت داشتند بنابراین انتظار می‌رود که همشهریان آن جناب از قدیم ایشان را بشناسند؛ اما با این همه،‌ می‌دانیم که مردم آن زمانه حرمت واقعی ایشان را نگاه نداشتند یعنی حتی آنان که علیه ایشان جنگ هم نکردند،‌ باز هم در طول زندگانی خود رفتاری متناسب با شأن امام حسین علیه السلام از خود نشان ندادند.

مردم باید خودشان تمایل نشان دهند تا به ائمه معصومین علیهم السلام نزدیک شوند و از فضایل ایشان مطلع گردند،‌ در غیر اینصورت، ائمه علیهم السلام کاری نمی‌کنند که مردم به شکل اجباری و از ترس معجزات یا عذاب الهی به سراغ آنها بیایند

یک سوال جدی از خود

اگر بخواهیم از کنار این قضیه بگذریم،‌ راه ساده آن است که به اشکال گیری و بدگویی از مردم آن زمان بپردازیم و آنان را مردمی نالایق، بی‌وفا و حق‌ناشناس معرفی کنیم. از این راه می‌توانیم با تخطئه دیگران، به فراموشی خودمان بپردازیم و خواب غفلت خویش را پریشان نکنیم؛ اما اگر اهل جدیت و صداقت باشیم، جا دارد از خودمان بپرسیم که مگر فرق ما با مردم آن دوران چیست که تنها آنان را لایق این نسبتها می‌دانیم. آیا اگر ما نیز در آن دوران زندگی می‌کردیم، حقیقتاً راهی جز راه زندگی آنان را در پیش می‌گرفتیم؟

این پرسش جزو سوالات اساسی است که هر شخص حقیقت دوستی را از اشکال جویی دیگران به سمت اشکال یابی از خود سوق می‌دهد.

 

در همین نزدیکی

مسلم است که اگر امام حسین علیه السلام را لشگری از ملائک به شکل دائمی محافظت می‌کردند یا اینکه آن جناب هر ماه معجزه‌ و کرامتی از خود بروز می‌دادند، دیگر مردم به عنوان یک شخص عادی به آن حضرت نگاه نمی‌کردند. از اینجا معلوم می‌شود که "انسانهای خدایی، ظاهری ماوراء بشری ندارند" به عبارت دیگر، اگر مقیاسهای ما منحصر به امور دنیایی باشد، در شناسایی اولیای الهی راه به جایی نخواهیم برد.

نکته قابل تأملی در اینجا وجود دارد. حجتهای خاص الهی، ‌از لحاظ دنیایی هم بر دیگران برتری دارند. قدرت جسمانی و روانی ایشان در حد اعلای کمال خود قرار دارد و اگر بخواهند از روشهای معمول دنیایی هم به هدف خود برسند، ‌بهتر و سریعتر از دیگران در اهداف خود موفق می‌شوند. چنین حالاتی اگر برای هریک از مردم پیش بیاید،‌ به سرعت معروف و محبوب می‌شود؛ با این حال می‌دانیم که اطراف ایشان معمولا پیروان مخلص بسیاری گرد نمی‌آمده‌اند.

مسلم است که اگر امام حسین علیه السلام را لشگری از ملائک به شکل دائمی محافظت می‌کردند یا اینکه آن جناب هر ماه معجزه‌ و کرامتی از خود بروز می‌دادند، دیگر مردم به عنوان یک شخص عادی به آن حضرت نگاه نمی‌کردند. از اینجا معلوم می‌شود که "انسانهای خدایی، ظاهری ماوراء بشری ندارند" به عبارت دیگر، اگر مقیاسهای ما منحصر به امور دنیایی باشد، در شناسایی اولیای الهی راه به جایی نخواهیم برد

تفکر به این امور ما را به این حقیقت راهنمایی می‌کند که گویا اولیای خدا همواره مراقب آن هستند که جلوه‌های خاص خود را پنهان کنند. به ندرت ممکن است نیاز باشد که معجزه یا کرامتی از خود نشان دهند و نیز از بیان فضایل و کرامات خود برای مردم،‌ زیاده روی نمی‌کنند. به عبارت دیگر،‌ مردم باید خودشان تمایل نشان دهند تا به ائمه معصومین علیهم السلام نزدیک شوند و از فضایل ایشان مطلع گردند،‌ در غیر اینصورت، ائمه علیهم السلام کاری نمی‌کنند که مردم به شکل اجباری و از ترس معجزات یا عذاب الهی به سراغ آنها بیایند.

این سخن به این معنا نیست که مردم از شناسایی و درک اولیای خاص خدا ناتوانند؛ بلکه هر کس که مراقب فکر و قلب و زبان و جسم خود باشد،‌ یعنی رعایت تقوا را بکند، به قوه تشخیص می‌رسد زیرا قرآن فرموده‌ است که هر کس که تقوا پیشه کند خدا برایش راه تشخیص قرار می‌دهد (سوره انفال: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ یُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ).

 

مراقبه شرط است

بنابراین اگر از خود مراقبت نکنیم، عزاداری برای امام حسین علیه السلام تبدیل به راهی برای مقصر نشان دادن دیگران و فراموشی خودمان می‌شود و این امر به هیچ وجه مورد رضایت خدا و رسول او نخواهد بود. عزاداری ما وقتی مقبول الهی قرار می‌گیرد که ثمره آن، رعایت تقوا و یافتن قوه تشخیص باشد؛ در غیر اینصورت فرق ما با مردم آن دوران چیزی جز مسافتی زمانی نخواهد بود و نزد خدا که حقیقت امور برایش مهم است، هیچ تفاوتی با آنان نخواهیم داشت.

روح الله رستگارصفت            

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

صوت/ شب ششم محرم محمود کریمی

صوت/ شب ششم محرم محمود کریمی

روضه قاسم‌ ابن الحسن(ع)



زمینه



واحد




واحد



شور

پاداش‌یادکنندگان‌حسین(ع)‌هنگام‌نوشیدن‌آب

امام صادق(ع): خدا، قاتل حسين را لعنت كند. ياد مظلوميت حسين(ع) زندگي را چقدر ناگوار مي‌سازد، من هر گاه كه آب سردي می‌نوشم به ياد حسين(ع) مي‌افتم. مشرق: داودبن‌كثير رقي گويد: نزد امام جعفر صادق(ع) بودم كه آب خواستي، وقتي نوشيد، ديدم كه مي خواهد گريه كند و اشك در چشمانش حلقه زد. سپس فرمود: اي داود، خدا، قاتل حسين را لعنت كند. ياد مظلوميت حسين(ع) زندگي را چه قدر ناگوار مي‌سازد! من هر گاه كه آب سردي می‌نوشم به ياد حسين(ع) مي‌افتم. هر بنده خدايي كه آب نوشد و حسين(ع) را ياد كند و قاتل او را لعن نمايد، خدا برايش صد هزار نيكي نويسد و صد هزار بدي از او پاك كند، و او را صد هزار درجه فرابرد. و چنان باشد كه گویی صد هزار برده را آزاد كرده باشد. و خدا او را در روز رستاخيز با روي سفيد و درخشان محشور سازد. متن حدیث: عن داود بن كثير الرقي، قال: كنت عند أبي عبدالله عليه السلام أذا استشقي الماء، فلما شربه رأيته و قد استعبر و أغر و رقت عيناه بدموعه، ثم قال: يا داود، لعن الله قاتل الحسين، فما أنغض ذكر الحسين للعيش! إني ما شربت ماء باردا إلا و ذكرت الحسين و ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعن قاتله إلا كتب الله له مائة ألف حسنه و محاعنه مائة ألف سيئة و رفع له مائة ألف درجة و كان كأنما أعتق مائة أعتق مائة ألف نسمة و حشره الله يوم القيامة أبلج الوجه.