آخرين منزل مسير ري به قزوين بود. به علاوه اول مسير «الموت شرقي» و «غرب
طالقان» بود. يادداشتهايي از چند سفرنامه قديمي حصار خروان را در اواخر
دوره قاجار بسيار آباد توصيف ميكند كه به نوعي مركزيت و محوريت روستاهاي
اطراف را داشت.
راههاي شناخت قدمت يك روستا در اطراف حصار خروان
از آنجائي كه گويش رايج در منطقه (تاتي) بوده است، از راههاي شناخت
ميزان قدمت يك روستا در اطراف قزوين، شناسائي «گويش محلي» ساكنان قديمي
آن است. البته در مورد كبريت ميان و شترك يك استثنا وجود دارد. روستاهايي
كه گويش «تات» دارند، قديمي هستند. اما تمام روستاهايي كه گويش تركي
دارند قطعاً در هزاره اخير و به ويژه در چند صد سال اخير و در دوره
صفويه و بعد تأسيس شدهاند. مثلا اهالي اصلي خاكعلي، شريف آباد، بيدستان،
باقر آباد ترك و... «ترك» هستند. تمام روستاهايي كه اهالي آن «كرد» هستند
در حدود 250 سال اخير و از دوره نادرشاه افشار به بعد تاسيس شدهاند.
مانند باقر آباد كرد، كوندج و...
از ديگر راههاي شناخت ميزان قدمت يك روستا در منطقه، مشاهده پوشش و لباس
آنها بود. البته در دهههاي اخير لباس آنان كاملا يك دست و متحدالشكل شده
است. مثلا زنان شاهسون روستاهاي منطقه تا دهه 1360 و حدود 30 سال پيش،
دستمالي به نام «كلّاغي» به سر ميبستند و گوشوارههاي بزرگ به گوش
ميآويختند. زنان كرد، دامني پر چين، ميپوشيدند. اما زنان بومي منطقه كه
تات بودند، چهارقدي سفيد و بزرگ به سر ميبستند، پيراهني سفيد و گلدار
ميپوشيدند و با سكههاي كوچك آن را زيور ميبستند.
بررسي سنتها و آداب و رسوم در جشنها و عروسيها و نيز گورستان و سنگ
قبور اهالي روستا، ميزان قدمت آن روستا را نشان ميدهد. اهالي روستاهايي
كه تا دهههاي اخير ايلاتي بودهاند، گورستان مستقل نداشتند و بر روي
سنگهاي قبور آنها تصاويري كه خوي حماسي و سلحشوري ايلات را نشان ميدهد،
حك شده است.
ضرب المثلها، افسانهها و اسطورههاي يك روستا نيز تا حدودي ميزان قدمت
يك روستا يا بومي نبودن اهال آنان را نشان ميدهد. مثلاً اصطلاح «آل
سياه» كه به زني شبيه به جن و مخوف اطلاق ميشود، از افسانههاي مهاجران
ايلاتي و از جمله تركان قشقائي به اين منطقه وارد شده است.
در ميان روستاهاي كوهستاني اطراف مانند طالقان و الموت، اغلب اهالي، بومي
منطقه بودهاند. ممكن است روستائي نوپا باشد و در سده اخير ساخته شده
باشد اما اهالي آن از روستاهاي مجاور براي تأسيس روستاي جدي آمدهاند.
اما روستاهاي نواحي دشت، بيشتر نوپا هستند. براي همين در روستاهاي نواحي
دشت مانند اطراف خاكعلي و آبيك، روستاهاي كردنشين و ترك نشين زيادي ديده
ميشود.
در مورد بومي بودن روستائيان مناطق كوهستاني يك استثناي جالب وجود دارد.
در الموت 16 روستا، «مراغي» هستند كه احتمالا بومي منطقه نيستند و
اصالتاً مراغهاي باشند. در اصطلاح محلي به مراغيها «كله بزي»
ميگويند. اينان گوي، آاداب و رسوم افسانههاي مخصوص به خود دارند كه
بايد در بحث نفصيلي ديگر درباره آن سخن گفت.
در ادامه به طور خاص به موقعيت شهرها و روستاهاي نزديك حصار خروان در سده
اخير ميپردازيم.
شترك
اهالي شترك، از روستاهاي كوهستاني الموت به اين نقطه نقل مكان كردند و
گويش تاتي دارند. چنانكه حدود 20 سال پيش از پيران شترك شنيدم، احتمالاً
آنان به دليل هجوم «مارها» روستاي پيشين خود را رها كردند و به اين نقطه
آمدند. نام كامل شترك «شترك ماخورين» است. در نزديكي اين روستا، حدود 30
سال پيش روستاي جديدي ساخته شد كه «رحمت آباد» نام دارد. اين محله به
دليل نزديكي به جاده اصلي شترك، رونق زيادي گرفت.
شريف آباد و بيدستان
حدود 100 سال پيش، شريف آباد و بيدستان روستاهايي بسيار كوچك بودند.
جمعيت شريفآباد چند خانواده بود. اين دو روستا در دوره
پيروزي انقلاب اسلامي بسيار مهاجر پذير شد و خانوادههاي جوان بسياري
براي دسترسي به شغل به آن سرازير شدند. به همين دليل هم هويت فرهنگي
ناسازگاري دارند. البته نكته عجيب و افتخار اميز براي شريف آباد اين است
كه در دوران دفاع مقدس، بيشترين شهيد را به نسبت جمعيت خود در كل قزوين
داشت.
بيدستان روستايي كوچكنر بود كه احتمالا قدمتي كمتر از 100 سال دارد.
جمعيت اين روستا در دهه 1340 كمتر از 20 خانوار بود.
كبريت ميان
كبريت ميان، چنانكه از اسم عجيب آن به نظر ميرسد و نشانه بيآبي آن است،
كمتر از 60 سال قدمت دارد. اين روستا را ارباب «زرجهبوستان» تأسيس كرد و
گروهي از اهالي روستاهاي دوردست را در آن ساكن نمود تا بخشي از املاك
حصار خروان را تصرف كند و موفق هم شد. در روند اين تأسيس زدو خوردهايي هم
بين اهالي حصار خروان و زرجه بوستان اتفاق افتاد كه پيران از آن ياد
دارند.
ولامدر، چناسك، شكرناب و...
ولامدر، روستائي قديمي و اصيل است. طايفهاي از سادات لبناني «شال» در
حدود 150 سال پيش در آن ساكن شدند كه خانوادههاي موسوي(سيد موسي مقني و
چاه كن) و سيد حسيني(اولاد ميرعظيم و ساكن حصار خروان) احتمالا از همين
سادات لبناني هستند.
از ديگر روستاهاي اصيل و قديمي منطقه زرجهبوستان، چناسك، شكرناب، چاله،
اكبر آباد، دينهكوه و... هستند كه اسامي برخي آنها در سفرنامههاي قديمي
آمده است. اهالي تمام اين روستاها، بومي منطقه بوده و داراي گويش تاتي-
الموتي بودند. برخي از اين روستاها در دهههاي اخير به دليل شرايط سخت
زندگي كوهستاني خالي از سكنه شدهاند و اهالي آن به حصار خروان، شريف
آباد، محمديه، بيدستان و قزوين سرازير شدند.
ورس و باورس
ورس و باورس نيز دو روستاي قديمي و اصيل منطقه هستند. در سده اخير در
جنوب باورس آبادي كوچكي ساخته شد كه «عباس آباد» نام گرفت. باغهاي اين
آبادي هنوز در مجاورت كانال آب موجود است. با اين حال به دليل رونق
زيباشهر، »عباس آباد» خالي از سكنه شد و تنها به چند باغ بادام محدود
ماند.
محمديه
زيبا شهر، يا محمديه «نخستين شهرك نوبنياد» در ايران است كه با اصول
شهرسازي مدرن تأسيس شده است. اين شهرك را «وليان» استاندار خراسان و نايب
التوليه آستان قدس رضوي در اوائل دهه 1350 بنا كرد. در ابتدا چند خانه
زيبا همراه با سينما در آن تأسيس شد اما امكانات شهري آن چندان رونق
نگرفت تا جائي كه تا دهه 1370، نافن عمومي هم در آن وجود نداشت. اين در
حالي بود كه دفتر مخابرات حصار خروان، از سال 1361 فعاليت خود را آغاز
كرده بود.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نام اين شهرك رسماً «شهرك باورس» شد و با
مشاركت كارخانجات شهر صنعتي البرز و وزارت مسكن و شهرسازي، تعداد زيادي
واحد مسكوني كوچك در آن ساخته شد تا سرپناهي براي كارگران باشد. در سال
1370 نام آن را به «محمديه» تغيير دادند و نخستين مسجد با عنوان مسجد
جامع در آن بنا شد و در كنار آن مراكز شهري مانند بازار، كلانتري،
شهرداري و... نيز ايجاد گرديد. در سالهاي اخير محمديه به لحاظ سياسي
»بخش» شد و در شرف تبديل شدن به عنوان «شهرستان» است. شهرك حصار خروان به
لحاظ سياسي، جزء محدوده محمديه شمرده ميشود و در شرف تبديل به عنوان
«بخش» است.
كوندج
روستاي كوندج، كمي قديميتر از شريف اباد، بيدستان، محمديه و كبريت ميان،
است و احتمالاً بيش از 150 سال قدمت دارد. اين روستا از يك شاخه از
كردهاي ايل مافي «مافي» تأسيس شد. بخشي از اين ايل از كوه گذشتند و در
روستاهاي چالوس و تنكابن ساكن شدهاند. وقتي به يكي از اهالي چالوس كه
نام خانوادگي «مافي» دارد گفتيم شما اصلا كرد و با ما همشهري هستيد باور
نميكرد. مي گفت؛ من مازندراني هستم!
كوندج، قشلاق بخشي از طايفه مافي ها بود. براي ييلاق به روستاهاي
كوهستاني ميرفتند و براي قشلاق در كوندج و روستاهاي آبيك، ساوجبلاغ، كرج
و... ساكن ميشدند. از اين ايل در اوائل دوره قاجار، برخي اديب، فاضل و
دانشمند بودند و حتي به صدارت رسيدند. يكي از آنها «نظام السلطنه مافي»
است.
در حدود 100 سال پيش، اهالي كوندج به دليل عدم آشنائي با كشاورزي و دور
افتادن از زندگي ايلاتي و عدم توجه رئيس ايل مافي به آنان، گرفتار فقر
شديدي شدند.
با اين حال، زنان كوندج سعي ميكردند زندگي شرافتمندانهاي داشته باشند.
آنان با نگهداري ماديان و ماده خر، از فروش كره اسب و كره الاغ درآمدي
كسب ميكردند. جالب است كه بدانيد اولين روحاني (!) كوندج كه آنان را با
تربيت اسلامي آشنا كرد، «سيد مولود حسيني» بود. وي به دعوت بانوان كوندجي
به اين روستا ميرفت و براي آنان مجالس روضه برپا ميكرد و در گوش
اطفالشان اذان ميگفت. عجيب است كه امروزه جوانان و بانوان كوندجي بسيار
به زيارت عاشورا، قرائت قرآن و... علاقه نشان ميدهند و در آداب ايماني
از دختران حصار خروان جلو افتادهاند.
باقيماندن فرهنگ و روحيه ايلاتي در اهالي كوندج تا 30 سال پيش آنقدر
مشهود بود كه هنوز هم روي سنگهاي قبور آنان در امامزاده محمود(ع)
تصاويري از اسب و تفنگ ديده ميشود.با اينحال اهالي كوندج بسيار
مهماننواز، غيرتمند، خانواده دوست و صادق و راستگو بودند. آنان تا
پيروزي انقلاب اسلامي، تمايل اندكي به اخذ شناسنامه داشتند و به سربازي
نميرفتند. در زمان دفاع مقدس هم آنان تمايل اندكي به حضور در جبهه نشان
مي دادند و براي همين حتي يك شهيد ندارند! با اين حال امروزه اهالي كوندج
به سرعت از نظر فرهنگ اسلامي رشد ميكنند.
اصغرآباد
روستاي كوچك اصغر آباد، در شرق انجيلاق، از شگفتيهاي اين منطقه است.
اهالي اين روستا «ترك شيرازي» هستند! شايد بتوان احتمال داد آنها در
دوره زنديه به اين منطقه آورده شدهاند. هنوز هم پيران اين روستا «كلاه
قشقائي» بر سر ميگذارند و گويش تركي قشقائي دارند. البته اغلب اهالي اين
روستا ديگر در محمديه و قزوين ساكن شدهاند.