نگاهی به اتفافات شگفت پس از عاشورای حسینی

رخداد عاشورا و شهادت امام حسین‌علیه‌السلام در رأس مهم‌ترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد. عظمت این حادثه را می‌توان با تحلیل زمینه‌ها، چرایی، چگونگی وقوع، پیامدها و آثار آن بررسی کرد. یکی از نشانه‌های عظمت این حادثه، رخدادهای شگفتی است که غالب آنها شکل خرق عادت داشته و در پی شهادت امام حسین‌علیه‌السلام به وقوع پیوست.
گروه وبگردی حصارنا:
 
بعضی از این رخدادها، مربوط به اجزای نظام هستی همچون خورشید، ماه، ستارگان و زمین است. و بخشی دیگر به انبیاء و فرشتگان، و بخشی هم به جنیان و حیوانات اختصاص داشته، و برخی نیز مربوط به انسان‌هاست. دراین نوشتار، با بررسی روایات شیعه و اهل‌سنت، این رخدادها ضمن ده محور مورد بازکاوی قرار گرفته است.
 
مقدمه
 
حادثة عاشورا به لحاظ ماهیت، اهداف و آثار، از بزرگ‌ترین رخدادهای تاریخ بشریت است؛ چرا‌ که قهرمان حادثه، شخصیتی است چون امام حسین‌ بن ‌علی ‌علیه‌ السلام، که به منظور حفظ کامل‌ترین و آخرین دین الاهی، جان خود را فدا کرد.از جمله شواهد عظمت این قیام و شدت فاجعة شهادتِ رهبر آن، رخدادهای شگفتی است که در پی شهادت آن حضرت، در جهان هستی پدید آمد. حتی در یک نگاهِ گذرا به متون تاریخی و روایی شیعی و سنی، می‌توان به تعداد زیادی ازگزارش‌های این حوادث برخورد کرد که در مجموع حکایت از آن دارند که این حادثه، در میان حوادثِ رخ داده در جامعة بشری، تافته‌ای است جدا‌بافته، و بدین لحاظ در خور دقت و بررسی.
 
فراوانی روایات یاد شده در منابع غیرشیعی از سویی، و وجود بعضی روایات ضعیف ـ و گاه سخیف‌ـ در میان این روایات از سوی دیگر، موجب پیدایش نوعی بدبینی نسبت به مجموع این روایات ـ به‌ویژه منقولات در منابع غیرشیعی‌ـ گشته است.برخی چنین پنداشته‌اند که نقل این‌گونه روایات توسط مورخان غیر شیعی، ناشی از نوعی حرکت مرموز و پنهان، برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان مردم به امور و قصه‌های عجیب است که بعضاً ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارد. زیرا در عصر جاهلی در پی فقدان افراد مهمِ قبیله حوادث عجیبی را نقل می‌کرده‌اند.
 
بعضی دیگر، به صِرف نقل این‌گونه روایات توسط مورخان متمایل به امویان همچون ابن‌سعد، آنها را غیرقابل باور خوانده‌اند؛ چراکه مدعی هستند بیشتر این‌گونه روایات توسط راویانی از اهل شام یا بصره نقل شده و در این روایات، هیچ نکوهشی از یزید یا قاتلان امام‌علیه‌السلام صورت نگرفته است. 146از سوی دیگر، بعضی از مورخان متعصب اهل سنت ـ همچون ابن‌کثیر دمشقی‌ـ این‌گونه روایات را ساخته و پرداختة شیعه و از مجعولات آنان دانسته‌اند. 147
در بررسی دیدگاه یاد شده، توجه به چند نکته ضروری است:
 
1. هر چند غرض‌ورزی مورخان متمایل به امویان در کم رنگ کردن هدف قیام امام حسین‌علیه‌السلام قابل انکار نیست، اما انکارحوادث شگفت‌انگیز به صرف غرض‌ورزی این دسته از مورخان نیز از دقت و انصاف علمی به دور است.
2. روایاتِ ناقلِ رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام، علاوه بر منابع روایی اهل سنت، در بسیاری از منابع روایی شیعه نیز به چشم می‌خورد و تعداد زیادی از آنها از امامان معصوم‌علیهم‌السلام نقل شده است.
3. مضامینِ روایاتِ یاد شده آنچنان نیست که با بداهت عقلی و شواهد نقلی ناسازگار باشد. و مواردی عجیب‌تر از آنها، در خوارقِ عاداتِ نقل شده برای پیامبران و ائمه ‌علیهم‌السلام به چشم می‌خورد. البته ناگفته نماند که در میان این روایات، مواردی نیز وجود دارند که قابل استبعاد بوده و به داستان‌سرایی شباهت بیشتر دارند تا نقل واقعیت.
4. به هر حال، خود این روایات ـ به گونه مستقیم یا غیرمستقیم ـ گویای حقانیت مسیر حسینی‌علیه‌السلام و بطلان مسیر یزیدی است. و بدین لحاظ، کسانی که با تأمل و هوشیاری کافی با این روایات مواجه شوند درس لازم را فراخواهند گرفت. ضمن اینکه در همین گزارش‌ها ـ چنان که اشاره خواهیم داشت ـ به روایاتِ جالبی درباره گرفتاری‌های دنیوی قاتلان امام حسین‌علیه‌السلام و قاتلان اصحاب آن حضرت برمی‌خوریم.
4. در صورت درستی این ادعا که مؤلفان غیرشیعی و راویان بصری یا شامی این روایات، با توجه دادن اذهان به سوی اموری عجیب و خارق‌العاده، خواسته‌اند نفس حادثة کربلا و فلسفه و زمینه‌های رخداد آن کمتر مطرح شود، باز این امر، دلیل کذب روایاتِ یاد شده و افسانه بودن آنها نمی‌تواند باشد. شاهد این مدعا، رفتارهای رسانه‌های تابع استکبار، در عصر حاضر است که گاه برای انصراف اذهان از یک حادثه و توجه دادن به حادثه‌ای دیگر، تمام گزارش‌های خبری خود را در اقدامی هماهنگ، متوجه حادثة مورد نظرِ خود می‌کنند. بنابراین، صرف عطف توجه بیشتر به یک حادثه ـ به هر منظوری که صورت پذیرد‌ـ دلیل کذب این رخداد نیست.
 
اکنون با عنایت به آنچه گذشت، گذری بر روایات متعدد و متنوع مربوط به رخدادهای شگفت پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام خواهیم داشت. و تلاش ما بر آن خواهد بود که روایات را دسته‌بندی، بررسی و ارائه کنیم. گفتنی است که بعضی از این گزارش‌ها مربوط به رخدادهای عجیبِ مرتبط با اجزای تکوینی نظام هستی همچون خورشید، ستارگان، باد، باران، دریاها و کوه‌ها، و بعضی از آنها مرتبط با حیوانات و جنّیان، و بعضی نیز مرتبط با انبیا و فرشتگان است.
 
در تعدادی از این گزارش‌ها، عقوبت‌های دنیوی قاتلان شهدای کربلا و نیز تبدل ماهیت اشیا و اموال به غارت رفته از شهدا و اسرای کربلا آمده، و در گروهی دیگر، به گزارش‌های مربوط به جسم، سر، قبر و تربت مطهر امام حسین‌علیه‌السلام برمی‌خوریم. بدین لحاظ، مجموع این گزارش‌ها را در ده محور کلی ـ به گونه‌ای که در پی می‌آید‌ـ ارائه، و در بعضی موارد به تحلیل روایات خواهیم پرداخت. شایان ذکر است که بعضی از این رخدادها- همچون گریه اجزای نظام هستی و گریه انبیا و فرشتگان- برای مردم عادی قابل درک و مشاهده نبوده است.
 
و حوادثی همچون کسوف و خسوف، اقتضای آن را دارد که عموم مردم آن را مشاهده کرده باشند. اما حوادثی چون وزش بادهای سیاه و سرخ یا بارش خاکستر و خون یا یافت شدن خون در بعضی نقاط، و نیز تبدل اشیاء به غارت رفته، می‌تواند در نقاط خاصی همچون مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مخالفان بوده اندـ رخ داده باشد. و رخدادهای مربوط به جسم و سر مطهر امام‌علیه‌السلام و نیز عقوبت جنایت‌کاران، طبیعی است که برای شاهدان ماجرا محسوس بوده باشد.
 
1. کسوف و تاریکی آسمان
 
یکی از رخدادهای عجیبِ پس از شهادت امام حسین‌‌علیه‌السلام در روز عاشورا، بروز کسوف (گرفتگی خورشید) است، که موجب تیرگی عجیب آسمان و حتی رؤیت ستارگان شد!148 این حادثه ـ به همراه برخی رخدادهای دیگر‌ـ وضعیتی را پدید آورد که به گفتة برخی شاهدان، مردم تصور بروز قیامت را داشتند!149 علاوه بر این، برخی از محدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نیز خبر داده‌اند. 150 در بعضی از گزارش‌ها، به تلاطم و برخورد ستارگان نیز اشاره شده است. 151 به هر حال چنین تحولی در روز عاشورا، جزء گزارش‌های عجیب و مشهور در منابع شیعی و سنی است. 152
 
ممکن است با مشاهدة روایات یاد شده، برخی، بی‌اختیار به روایت نبوی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره کسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهیم منتقل شوند. براساس آن روایت، هنگامی که ابراهیم (فرزند رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله از ماریة قبطیه) از دنیا رفت، خورشید دچار کسوف گشت و مردم با خود گفتند: این کسوف به علت مرگ فرزند رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله رخ داده است. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به محض شنیدن این شایعه بر فراز منبر رفته و ضمن خطبه‌ای فرمود: «ای مردم! کسوف خورشید و ماه، دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند و به امر الهی در حرکتند، و مطیع اویند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار کسوف نمی‌شوند، پس هرگاه کسوف کردند نماز به جای آرید». 153
 
بدین ترتیب، چگونه می‌توان روایات حاکی از کسوف و تاریکی آسمان پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام را پذیرفت؟در پاسخ باید گفت: آنچه در روایت نبوی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نفی شده، رخداد کسوف یا خسوف به علت مرگ یا ولادت فردی از افراد است، حتی اگر فرزند پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد؛ اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگِ یک فرزندِ پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله نبود، بلکه حادثه‌ای عظیم در تاریخ بشر بود که از حوادث و فجایع متعددی ترکیب شده و نقطة اوجِ آن، شهادت سبط رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با آن وضع دلخراش بود.
 
از این رو ـ نه فقط انسان‌های با ایمان‌ـ که نظام هستی متأثر از چنین رخدادی شد و حوادثی که در حال شرح رخدادآنها هستیم- از جمله کسوف و خسوف- نمودها و جلوه‌های این تأثر می‌باشند. و این در حالی است که با مرگ یک مؤمن ـ بر اساس برخی روایات که پس از این خواهیم آورد‌ـ تنها محل نمازش و نیز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان، بر او می‌گریند.
 
2. وزش بادهای سیاه و سرخ و بارش خاکستر و خون
 
سید ابن‌طاووس در توصیف وضعیت پدید آمده پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام چنین گفته: «به هنگام شهادت امام حسین‌علیه‌السلام غباری به شدت سیاه و تاریک ـ که باد سرخی آن را همراهی می‌کرد ـ برخاست به گونه‌ای که چیزی قابل مشاهده نبود و مردم گمان کردند عذاب بر ایشان نازل شده، و این وضعیت تا ساعتی ادامه داشت سپس وضع به حال طبیعی بازگشت».154به نظر می‌رسد وزش باد سیاه و سرخ متلازم با بارش خاکستر باشد که در برخی روایات دیده می‌شود. این معنا در روایت صحیح ‌السند و مشهور شیخ صدوق از ریان‌بن‌شبیب از امام رضا‌علیه‌السلام به چشم می‌خورد که فرمود: «...هنگامی که جدّم حسین‌علیه‌السلام کشته شد آسمان خون و خاک سرخ بارید...»155
 
در روایت دیگرِ شیخ صدوق ـ که به صورت مسند از طریق مفضل‌بن‌عمر نقل شده‌ـ آمده که روزی امام حسن‌علیه‌السلام به برادرش امام حسین‌علیه‌السلام نگریسته و گریست و دربارة سبب گریه‌اش چنین فرمود:  ... هیچ‌ روزی همچون روز تو نیست ای اباعبدالله! سی‌هزار نفر در حالی که مدعی‌اند از امت جدّمان محمد ‌صلی ‌الله‌علیه ‌وآله‌ـ می‌باشند و خود را به اسلام نسبت می‌دهند برای کشتن تو و هتک حریمت و اسارت اهل و فرزندانت و غارت اموالت همدست می‌شوند و در چنین روزی، بنی‌امیه سزاوار لعنت (دوری از رحمت خدا) خواهند شد و آسمان خاکستر و خون خواهد بارید و همه چیز ـ حتی وحشیان بیابان و ماهیان دریاها‌ـ بر تو خواهند گریست.156
 
در روایت نسبتاً مفصلی که از میثم تمار نقل شده و او، بر اساس شنیده‌هایش از امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام، به جزئیات عجیبی از حادثة‌ عاشورا و پیامدهای شهادت امام حسین‌علیه‌السلام اشاره می‌کند، نیز بارش خاکستر به چشم می‌خورد. از آنجا که این روایت، بسیاری از شگفتی‌های مترتب بر شهادت آن حضرت را در بر دارد. بخشی از آن را از نظر می‌گذرانیم. این روایت را شیخ صدوق با سندش از جبلة مکیه و او از میثم تمار چنین نقل کرده است:
 
به خدا قسم، این امت، فرزند پیامبرش را در دهم محرم خواهد کشت و دشمنان خدا آن روز را روزی مبارک به شمار خواهند آورد. و این حادثه، قطعاً رخ خواهد داد و علم الهی به آن تعلق گرفته و من آن را از مولایم امیر مؤمنان‌علیه‌السلام ـ پس از تعلیم الهی به او ـ فرا گرفته‌ام. مولایم فرمود: همه چیز ـ حتی وحشیان بیابان‌ها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان‌ـ بر حسین‌علیه‌السلام خواهند گریست. و خورشید و ماه و ستارگان و زمین و مؤمنان از انس و جن و همة فرشتگان آسمان‌ها و زمین‌ها و رضوان و مالک و حاملان عرش نیز بر او خواهند گریست. و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید.... 157
 
در دو روایت دیگر که توسط ابن‌قولویه158 و ابن‌عساکر159 نقل شده، نیز به بارش خاک سرخ از آسمان اشاره شده است.بارش خون از آسمان پس از شهادت ابی‌عبدالله‌علیه‌السلام نیز یکی از شگفت‌ترین رخدادهای تاریخی است. این رخداد به طرق متعدد در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده به گونه‌ای که جای تردید در وقوع آن باقی نمی‌ماند. در روایاتی که پیش از این نقل کردیم ضمن پیش‌گویی‌های امام حسن‌علیه‌السلام دربارة حادثة کربلا، و نیز پیش‌گویی‌های میثم تمار به نقل از امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام دربارة این حادثه، به بارش خون و خاکستر از آسمان اشاره شده بود.160
 
در روایت مسند شیخ طوسی از عماربن‌ابی‌عمار نیز آمده که: «در روز قتل حسین‌علیه‌السلام، آسمان خون تازه بارید». 161 در برخی منابع روایی نیز از فردی به نام قرظة‌بن‌عبیدالله چنین نقل شده:در نیمة یک روز آسمان باریدن گرفت و چون به دستار سفید رنگی (که به آن باران خورده بود) نگریستم آنرا به رنگ خون یافتم. و شترم به بستر رودخانه رفت که آب بنوشد اما خونین شده بود. و سپس دریافتم که آن روز، حسین‌علیه‌السلام کشته شده بود.162
 
در روایت ابن‌قولویه از مردی از اهالی بیت‌المقدس نیز آمده که: «تا سه روز بر ما خون تازه می‌بارید!»،163 و به گفتة حمادبن‌سلمه: «در شب‌های پس از قتل حسین، بر مردم خون می‌بارید».164 در روایت مسند دولابی از ابراهیم نخعی نیز چنین می‌خوانیم: «هنگامی که امام حسین‌علیه‌السلام کشته شد، آفاق آسمان سرخ گشت. سپس شکافته شد و خون بارید». 165
 
در نقل قاضی نعمان از زنی به نام ام‌سالم نیز آمده که: آن‌گاه که امام حسین‌بن‌علی‌علیه‌السلام کشته شد از آسمان، بارانی همچو خون باریدن گرفت به گونه‌ای که خانه‌ها و دیوارها سرخ رنگ شد و این رویداد به بصره و کوفه و شام و خراسان نیز رسید در حدی که ما تردیدی در نزول عذاب نداشتیم.166در روایت نَضْرة اَزْدیه نیز می‌خوانیم: «آن‌گاه که حسین کشته شد از آسمان خون باریدن گرفت و کوزه‌ها و سبوهایمان پر از خون گشت!»167
 
3. مشاهده خون در نقاط گوناگون
 
یکی از رویدادهای بسیار شگفت و شایان توجه پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام، مشاهدة خون در نقاط مختلف است. تنوع روایات حاکی از این حادثه، و اعتبار سندی برخی از این روایات، موجب حصول اطمینان به وقوع این رویداد می‌شود. روایاتِ یاد شده را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: بعضی از آنها، از یافت شدن خون در زیر سنگ‌ها و کلوخ‌ها در نقاط مختلف حکایت دارند. و بعضی دیگر، وقوع این رویداد را در ناحیة شام و در بیت‌‌المقدس گزارش کرده‌اند.
 
در برخی روایات، به خونین شدن آب چاه‌ها و نهر‌ها اشارت رفته، و در بعضی دیگر به خونین شدن خاک به امانت سپرده شدة کربلا توسط پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به ام‌سلمه! و در روایتی، ریزش خون از دیوارهای دارالامارة کوفه، به هنگام ورود سرمطهر امام حسین‌علیه‌السلام نقل شده و بالاخره در روایتی دیگر، به ریزش خون از درخت ام‌معبد اشاره شده است. و به جز اینها، روایات دیگری نیز در این زمینه به چشم می‌خورد که در ادامه به بیان و بررسی این موارد می‌پردازیم.
 
الف)‌ خونین‌شدن خاک کربلا نزد ام‌سلمه
 
تعدادی از منابع شیعی و غیرشیعی، 168 روایتی را از ام‌سلمه ـ همسر گرامی رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله ‌ـ نقل کرده‌اند که با توجه به تعدد منابع گزارش‌کننده و نیز شخصیت مقبول و برجستة ام‌سلمه در میان همسران پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، این روایت شایان توجه است. بر اساس روایت ابن‌قولویه از امام صادق‌علیه‌السلام در یک نوبت که رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، در حُجرة ام‌سلمه بود و جبرئیل نیز نزد آن حضرت حضور داشت، ناگاه حسین‌علیه‌السلام داخل شد.
 
در این هنگام، جبرئیل به رسول خدا‌علیه‌السلام عرض کرد: امتت این فرزند تو را خواهند کشت!‌ آیا خاک زمینی که در آن کشته خواهد شد نشانت ندهم؟ رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: آری. پس جبرئیل دست برد و مشتی از خاک کربلا را به آن حضرت داد، که به رنگ سرخ بود.169 رسول خدا نیز ام سلمه را از ماجرا با خبر ساخته، فرمود: جبرئیل مرا از اینکه امتم حسین را خواهند کشت آگاه ساخته، و این تربت را به من داده، هرگاه خون تازه در آن دیدی، بدان که حسین کشته شده است.ام‌سلمه آن خاک را درون شیشه‌ای نهاد. این شیشه و خاک درونش نزد ام‌سلمه بود تا زمانی که امام حسین‌علیه‌السلام قصد خروج از مدینه کرد. ام‌سلمه نزد حضرت رفته، با نگرانی، پیش‌گویی رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله دربارة شهادت آن حضرت و جریان خاک را بازگو کرد.
 
امام‌علیه‌السلام در پاسخش فرمود: اگر نروم نیز کشته خواهم شد! سپس دستی بر چشمان ام‌سلمه کشید، و او، مکان شهادت امام‌علیه‌السلام و یارانش در کربلا را مشاهده کرد. در این هنگام امام‌علیه‌السلام مقداری از خاک کربلا را به ام‌سلمه داد و فرمود: اگر این خاک و خاکی که رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله داده، خونین شد بدان که من کشته شده‌ام.وی پس از عزیمت امام‌علیه‌السلام به کربلا، همواره به آن خاک می‌نگریست و عصر روز عاشورا آن را خونین یافت؛ ازاین‌رو، فریاد واحسینا وابن‌ رسول‌الله سر داد. زنان مدینه نیز همراه او گریستند، و در مدینه آنچنان غوغایی بر پا شد که مثل آن دیده نشده بود.170
 
ب‌) یافت شدن خون، زیر سنگ‌ها و کلوخ‌ها
 
بنابر نقل ابن‌قولویه از امام صادق‌علیه‌السلام، در جریان مواجهة هشام‌بن‌عبدالملک با امام باقر‌علیه‌السلام در شام، هنگامی که هشام دربارة چگونگی آگاهی مردمِ نواحی مختلف از قتل امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام پرسید، آن حضرت فرمود: در شب قتل امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام تا طلوع فجر، هیچ سنگی از روی زمین برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه یافتند.
 
و این وضعیت در شب قتل هارون (برادر حضرت موسی‌علیه‌السلام) و یوشع‌بن‌نون و شمعون‌بن‌حمون صفا و در شب بالا رفتن حضرت عیسی‌علیه‌السلام به آسمان و شب پس از قتل حسین‌بن‌علی‌علیه‌السلام نیز به وقوع پیوسته است. با شنیدن این سخنان، چهرة هشام از خشم دگرگون شد و از امام باقر‌علیه‌السلام پیمان گرفت که تا او زنده است این روایت را برای کسی بازگو نکند!171
 
همچنین بنابه نقل ابن‌عساکر، هنگامی که عبدالملک‌بن‌مروان از فرزند رأس الجالوت (بزرگ عالمان مسیحی) دربارة علامت قتل امام حسین‌علیه‌السلام پرسید، او در پاسخ اظهار داشت: «هیچ سنگی در آن روز برداشته نشد جز اینکه زیر آن خون تازه می‌یافتند».172 این مضمون که پس از شهادت امام حسین ‌علیه‌ السلام، زیر هر سنگی که برداشتند خون تازه یافتند ـ به جز موارد یاد شده‌ـ در تعداد دیگری نیز از منابع شیعی و سنی به چشم می‌خورد.173
 
چنان‌که گفته شد، در بعضی از روایات، وقوع این رویداد در ناحیة بیت‌المقدس گزارش شده است. به عنوان نمونه، در روایت شیخ صدوق، از فاطمه بنت علی‌علیه‌السلام آمده که: «پس از قتل امام حسین‌علیه‌السلام هیچ سنگی در بیت‌المقدس از زمین برداشته نشد جز آنکه زیر آن خون تازه یافتند!»174ابن‌قولویه نیز در روایتی، سخن فردی از اهالی شام را چنین گزارش کرده که گفته: «به خدا سوگند! ما اهالی بیت‌المقدس و اطراف و نواحی آن، شامِ قتل امام حسین‌علیه‌السلام را چنین شناختیم که هیچ سنگ و کلوخی را برنداشتیم جز آنکه در زیر آن خون تازه و جوشان یافتیم».175
 
همین مضمون از محمد بن مسلم بن ‌شهاب زُهْری ـ وابسته به دربار اموی‌ـ نیز نقل شده است؛ وی پس از آنکه این حقیقت را برای عبدالملک‌بن‌مروان بیان کرد، او نیز ضمن تأیید مطلب،176 زهری را از بازگویی آن برای دیگران منع نمود! و زهری این خبر را پس از مرگ وی بازگو کرد.177شاید بتوان گفت، سبب تأکید روایاتِ دستة دوم بر منطقة شام و نیز بیت‌المقدس، حضورِ بیشترِ دشمنان اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و غلبة خاندان اموی بر این مناطق بوده باشد. و به همین لحاظ، این رویداد در این مناطق، از نمودِ بیشتری برخوردار بوده است.
 
ج) خونین شدن آب چاه‌ها و نهرها
 
پیش‌تر به بارش خون از آسمان به دنبال شهادت امام حسین‌علیه‌السلام اشاره کردیم. طبیعی است اشیا و زمینی که چنین بارشی بر آن صورت گرفته سرخ رنگ شود. اما روایات دیگری حکایت از آن دارند که با شهادت آن حضرت، آب چاه‌ها و برکه‌ها و نهرها به رنگ خون درآمده است و در این روایات، سخنی از بارش خون در میان نیست. به عنوان نمونه از فردی به نام قرظة‌بن‌عبیدالله نقل شده که گفته: «روزی که امام حسین‌علیه‌السلام به قتل رسید، شترم به وادی رفت تا آب بنوشد اما آب وادی خونین بود!»178 از فرد دیگری به نام عمروبن‌زیاد نیز نقل شده که: «در روز قتل امام حسین‌علیه‌السلام چاه‌های ما مملو از خون شد!»
 
179 از نضرة أزدیه180 ـ از اهالی بصره181 ـ نیز نقل شده که گفته: پس از قتل امام حسین‌علیه‌السلام آسمان خون بارید و همه چیزمان، از جمله چاه‌ها، ظروف و خمره‌هامان از خون پر شد!»182 و قریب به همین مضمون، از فردی به نام عماربن‌ابی‌عمار نقل شده است. 183 در بعضی از متون نیز چنین می‌خوانیم: «صبح‌گاه روز پس از قتل امام حسین‌علیه ‌السلام، هر دیگی که غذا در آن طبخ کردند و نیز همة ظروف آب، خونین شد!»184با تأمل در روایات یاد شده می‌توان گفت این حادثه بایستی در نقاط خاصی روی داده باشد. به عنوان مثال، در روایت نضرة أزدیه، به وقوع حادثه در ناحیة بصره اشاره شده است. و می‌دانیم که مردم این منطقه در آن زمان دارای گرایش‌های عثمانی بوده و دشمنان اهل بیت‌علیهم‌السلام در آنجا سُکنی داشتند.
 
روایاتی نیز که از خونین شدن ظروف آب یا محتویات دیگ غذا حکایت دارند بایستی درباره کسانی باشند که نقشی در وقوع حادثة کربلا داشته‌اند؛ زیرا بر اساس روایاتی که پس از این خواهیم آورد، گوشت شتران به غارت رفته از حرم امام حسین‌علیه‌السلام به هنگام طبخ خونین شد! و نمی‌توان پذیرفت که ظروف و غذا و آب شرب مردم همة نواحی، خونین شده باشد!
 
د) ریزش خون از درخت ام‌معبد
 
ام‌معبد خزاعی، زنی بادیه‌نشین بود و در مسیر مکه به مدینه در خیمه‌ای، سکونت داشت. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در مسیر هجرت به مدینه به خیمة او رسید و به برکت قدوم مبارک آن حضرت، گوسفند لاغر و بی‌شیرِ ام‌معبد، دارای شیر فراوانی شد که همه حاضران نوشیده و سیراب شدند. سپس درخت عوسجه‌ای (تمشک وحشی) که در کنار خیمه بود به برکت آب وضوی آن حضرت که به پای آن ریخت، جان تازه‌ای گرفت، رشد کرد، خارهایش ریخت، ریشه‌اش قوی و شاخه‌هایش فراوان شد و برگ‌های سبز و میوه‌های بزرگ و خوشبو یافت.
 
این درخت پس از این ماجرا، در دلِ آن بیابان خشکیده، مایة برکت برای خانوادة ام‌معبد و رهگذران، و نیز موجب شفای بیماران بود. و حتی گوسفندان و شترانی که از برگ آن می‌خوردند فربه و پرشیر می‌شدند. بدین لحاظ، رفته‌رفته، مردم آن نواحی، نام «مبارکه» را برای آن درخت برگزیدند.این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی، مردم آن ناحیه، با کمال تعجب مشاهده کردند که میوه‌های درخت فرو ریخته و برگ‌هایش زرد شده! و مدتی بعد، خبر رحلت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در همان روزِ پژمردگی درخت، به آن ناحیه رسید. از آن پس، میوة درخت کمتر از قبل بود و کیفیت آن نیز به لحاظ بزرگی و طعم و بو، پایین‌تر!
 
این وضع نیز تا سی ‌سال استمرار داشت تا آنکه روزی، مشاهده شد که خارهای درخت بازگشته و همة میوه‌هایش نیز فرو ریخته و از سرسبزی درخت نیز کاسته شده است. و به دنبال آن، خبر شهادت امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام به گوش مردم آن ناحیه رسید. مدت زیادی بدین منوال گذشت تا اینکه روزی مشاهده شد از ساقة درخت، خون تازه جاری شده و برگ‌های آن نیز به گونه‌ای همچون خونابه‌ای که از گوشت جاری است، خونین شده است! ازاین‌رو، مردم ناحیه، با خود می‌گفتند که حتماً امر عظیمی رخ داده است؛ و ناگاه در اوایل شب، صدای ناله‌ای از سوی درخت شنیدند که این بیت را ترنّم می‌کرد:
 
أیا ابنَ النبی و یا ابنَ الوصی
 
ای فرزند نبی و‌ای فرزند وصی   
 
ویا مِنْ بقیّة السادات الأکرمینا
 
و ‌ای کسی که باقی‌ماندة سروران بزرگواری!
 
و رفته‌رفته صدای ناله و گریة بیشتری به گوش می‌رسید که آنچه گفته می‌شد چندان مفهوم نبود. و پس از این واقعه، خبر شهادت امام حسین‌علیه‌السلام به آن ناحیه رسید، و آن درخت نیز کاملاً خشکید و بادها و باران‌های بیابان آن را در هم شکستند و هیچ اثری از آن باقی نماند.185عبدالله‌بن‌محمد انصاری (یکی از راویان این جریان) می‌گوید: در مدینه، دعبل‌بن‌علی خزاعی را ملاقات و این خبر را برایش بازگو کردم. و او در تأیید خبر، از طریق پدر و جد و سپس مادر جدش (سعیده بنت ماری الخزاعیه) نقل کرد که او، آن درخت را دیده و در عصر امام علی‌علیه‌السلام از میوه‌اش نیز خورده است.186
 
ه‍ ) ریزش خون از دیوار دارالامارة کوفه
 
بنا به نقلی از حاجب و دربان ابن‌زیاد، هنگامی که سر مطهر امام حسین‌علیه‌السلام را به دارالامارة کوفه وارد کرده و مقابل ابن‌زیاد نهادند، نگاه این دربان به دیوارهای دارالاماره جلب می‌شود و مشاهده می‌کند که از دیوارها خون جاری شده است187 برخی از منابع، این ماجرا را از ایوب‌بن‌عبیدالله‌بن‌زیاد گزارش کرده‌اند. 188 و بعید نیست که وی نیز همچون دربانِ پدرش، شاهد این صحنه بوده باشد..
 
بررسی روایات
 
به‌جز آنچه گذشت، روایات دیگری نیز ـ به‌ویژه در منابع اهل سنت‌ـ به چشم می‌خورد. 189 در یک نگاه کلی به مجموع روایات، با توجه به وجود روایات صحیحه و نیز کثرت گزارش‌ها، اصل پیدایش خون در نقاط مختلف پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام جای تردید ندارد.اما در خصوص برخی از روایات، همچون ریزش خون از دیوار دارالامارة کوفه که راوی آن، دربان یا فرزند ابن‌زیاد است، و یا روایت ریزش خون از درخت ام‌معبد که سند معتبری ندارد، و یا خونین شدن آب چاه‌ها و نهرها که اخبار آحاد، از راویانی ـ بعضاً‌ـ مجهول بر آن دلالت دارند، باید گفت با توجه به امکان رخداد این حوادث و عدم استحالة عقلی و بلکه تأیید آنها با روایات متعددی که حکایت از پیدایش خون در نقاط مختلف ـ همچون زیرسنگها و کلوخ‌ها‌ـ دارند، می‌توان نسبت به وقوع این حوادث اطمینان نسبی یافت. هرچند اگر این روایات به‌خودی‌خود ـ و بی‌توجه به شواهد و مؤیدات‌ـ بررسی شوند برای اثبات مطلب کافی نخواهند بود.

رژيم پهلوي در جنايت روز "17 شهريور" چند نفر را به خاك و خون كشيد؟


گزارش/

رژيم پهلوي در جنايت روز "17 شهريور" چند نفر را به خاك و خون كشيد؟

در پی وقوع جنايت ۱۷ شهریور، فرمانداری نظامی‌ در اطلاعیه‌ شماره‌ ۴ خود ضمن‌ متهم کردن مردم‌، اعلام‌ کرد در واقعه‌ ۱۷ شهریور، ۵۸ نفر کشته‌ و ۲۰۵ نفر مجروح‌ شده‌اند. دو روز بعد دادگستری‌ اعلام‌ کرد تعداد کشته‌شدگان‌ به‌ ۹۵ نفر رسید. با این حال بعضی عقیده داشتند باید بررسی کرد که آیا ادعاهای اخیر صحت دارد یا نه در حالي كه برخی آگاهان معتقد بودند که ....
به گزارش حصارنا   ، تظاهرات مردم تهران در 17 شهريور 1357 كه با مشت آهنين ارتش شاهنشاهي رو به رو شد، چهره سفاك رژيم پهلوي را بيش از پيش نمايان ساخت و شكاف ميان حكومت شاه و مردم را كه  از سال 1342 آغاز شده بود، عميق‌تر كرد.

تظاهرات 16 شهريور، لرزه بر اندام رژيم شاه مي‌اندازد

تقارن 13 شهريور 1357 با عيد سعيد فطر، موجبات تظاهرات گسترده مردم تهران را عليه رژيم شاه فراهم كرد. نمازگزاران تهراني پس از اقامه نماز عيد به امامت آيت‌الله دكتر مفتح، گردهمايي باشكوهي را ترتيب دادند.

در پي اين تظاهرات، راهپيمايي‌هاي مردم تهران و ساير نقاط ايران با شعارهايي صريح و بي‌پروا عليه محمد رضا پهلوي نضج يافت؛ نقطه اوج اين تظاهرات، اجتماع ميليوني مردم تهران و ساير نقاط ايران در روز شانزده شهريور بود.

در اين روز شعارهاي شديداللحني بر لبان تظاهركنندگان جاري گشت كه محتواي آن چيزي جز سرنگوني حكومت 37 ساله محمد رضا و تاسيس جمهوري اسلامي نبود.


تظاهرات گسترده و ميليوني مردم تهران در روز شانزده شهريور، دستگاه رژيم پهلوي را به هراس و تكاپو انداخت. جعفر شريف امامي كه به تازگي بر كرسي نخست‌وزيري جلوس كرده بود و دولت آشتي ملي را هدايت مي‌كرد، با دستور مافوقش يعني محمد رضا پهلوي در شامگاه روز 16 شهريور 1357 در تهران و يازده شهر ديگر از جمله قم، مشهد، اصفهان و تبريز حكومت نظامي اعلام كرد.

شریف‌ امامی‌ که‌ پنداشته‌ بود با تغییر تاریخ‌ شاهنشاهی‌ به‌ هجری‌ شمسی و بستن‌ چند قمارخانه‌، مردم‌ و رهبری‌ نهضت‌ را آرام‌ خواهد کرد، بلافاصله‌ بعد از راهپیمایی‌ عید فطر و تظاهرات 16شهريور متوجه‌ شد که‌ سخت‌ در اشتباه‌ است‌؛ به‌ همین‌ جهت‌ با سرعت‌ عکس‌العمل‌ نشان‌ داد و طی‌ اطلاعیه‌ای‌ اعلام‌ کرد:

‌متأسفانه‌ دست‌های‌ پنهان‌ با استفاده ‌از روش‌های‌ شناخته‌شده‌ درصدد سوءاستفاده‌ از این‌ شرایط‌ برآمده‌ و با تشکیل‌ اجتماعات‌ و ترتیب‌ تظاهرات‌ مطالبی‌ را که‌ بر خلاف‌ قوانین‌ کشوری‌ است‌ مطرح‌ می‌سازند. به‌ منظور تأمین‌ آسایش‌ عموم‌ و جلوگیری‌ از اقدامات‌ خرابکارانه‌، دولت‌ مقرر می‌دارد که‌ تشکیل‌ اجتماعات‌ با اجازه‌ شهربانی‌ و فقط‌ در محل‌هایی‌ که‌ موجب‌ سد معبر نباشد آزاد است و به‌ مسئولان‌ انتظامی‌ دستور داده‌ شده‌ است‌ از تشکیل‌ اجتماعات ‌بدون‌ اجازه‌ در معابر عمومی‌ شدیداً جلوگیری‌ كند.

در تهران كه نسبت به ساير شهرها شرايط حساس‌تري داشت، ارتشبد غلامعلي اويسي بعنوان فرماندار نظامي منصوب شد، اين انتصاب بدليل كارنامه درخشان (البته به زعم رژيم شاه) اويسي در كشتار 15 خرداد 1342 صورت گرفت.
 
تداركات رژيم براي جمعه خونين

تظاهر كنندگان تهراني كه از روز 13 شهريور، تظاهرات مستمر و دامنه‌داري را ترتيب داده بودند، در روز جمعه 17 شهريور طبق عادت مالوف به خيابان‌ها آمدند.

ارتشبد اويسي در اين روز نخستين اعلاميه فرمانداري نظامي را صادر كرد، در اين اعلاميه تصريح شده بود كه به منظور ایجاد رفاه‌ مردم‌ و استقرار نظم‌ از ساعت‌ 6 صبح ‌روز 17 شهریور ماه‌ مقررات‌ حکومت‌ نظامی‌ به‌ مدت‌ شش‌ ماه‌" به‌ اجرا در مي‌آيد.

اويسي كه به منظور تحكيم سلطه خود در قامت فرماندار نظامي، يگان‌هايي از گارد جاويدان را به فرمانداري نظامي منتقل كرده بود؛ واحدهاي تحت امر خود را در روز جمعه 17 شهريور در معابر و ميادين تهران بخصوص ميدان ژاله  كه در روزهاي گذشته از نقاط ديگر ملتهب‌تر بود، مستقر كرد.


ساعت‌ نزدیک‌ 7:30 صبح‌ بود که‌ جمعیت‌ در میدان‌ ژاله‌ و خیابان‌های ‌منتهی‌ به‌ آن‌ مستقر شدند. یکی‌ از فرماندهان‌ نظامی‌ با بلندگو به‌ مردم‌ اخطار کرد که‌ حکومت‌ نظامی‌ است‌، چرا تجمع‌ کرده‌اید؟

یکی‌ از روحانیون‌ مردم‌ را به‌ نشستن‌ دعوت کرد. جمعیت‌ روی‌ زمین‌ نشست‌، ولی‌ ظواهر امر نشان‌ می‌داد که‌ نیروهای‌ فرمانداری‌ نظامی‌ قصد متفرق کردن‌ مردم‌ را ندارند. راه‌ عبور را از چهار طرف‌ بر روی‌ مردم‌ بستند. ناگهان‌ صدای‌ رگبار از خیابان‌های‌ منتهی‌ به‌ میدان‌ بلند شد و همین‌ که‌ جمعیت‌ از چهار طرف‌ به‌ سوی‌ میدان‌ هجوم‌ آوردند، نیروهای‌ مستقر در میدان‌ نیز از چند سو مردم‌ را به‌ رگبار مسلسل‌ بستند.


در مدت‌ چند ثانیه‌ صدها نفر در خاک‌ و خون‌ غلطیدند. مردم‌ بی‌محابا مجروحان‌ و شهدا را بر روی‌ دست‌ به‌ سوی‌ بیمارستان‌ها حمل‌ می‌کردند. اطاق‌ها، راهروها و حیات‌ بیمارستان‌ها مملو از مجروح‌ و جنازه‌ بود. مردم‌ اطراف‌ بیمارستان‌ها، خانه‌های‌ خود را برای‌ پذیرش‌ مجروحان‌ مهیا می‌کردند. هر کس‌ هر چه‌ از لوازم‌ پزشکی‌، پنبه‌، پانسمان‌ و ملافه‌ داشت‌ به‌ بیمارستان‌ می‌آورد. نفرت‌ مردم‌ به‌ اوج‌ خود رسیده‌ بود. خبر قتل‌عام‌ مردم‌ در میدان‌ ژاله‌ در تهران‌ پیچید و سرتاسر تهران‌ به‌ جنب‌ و جوش‌ در آمد.


در پی وقوع حادثه ۱۷ شهریور، فرمانداری نظامی‌ در اطلاعیه‌ شماره‌ ۴ خود ضمن‌ متهم کردن مردم‌، اعلام‌ کرد در واقعه‌ ۱۷ شهریور، ۵۸ نفر کشته‌ و ۲۰۵ نفر مجروح‌ شده‌اند. دو روز بعد دادگستری‌ اعلام‌ کرد تعداد کشته‌شدگان‌ به‌ ۹۵ نفر رسید. با این حال بعضی عقیده داشتند باید بررسی کرد که آیا ادعاهای اخیر صحت دارد یا نه. برخی معتقد بودند که در این روز بیش از ۴۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفر است.

میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود، معتقد است ۴۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند.

پارسونز سفیر وقت انگلیس‌ در تهران تعداد کشته‌ها را «‌صد‌ها نفر» ‌ذکر کرد. سولیوان‌ سفیر آمریکا نیز گزارش‌ می‌کند که‌ در میدان‌‌ ژاله ‌ بیش‌ از دویست‌ نفر از تظاهرکنندگان‌ کشته‌ شده ‌بودند.

پيامدهاي واقعه 17 شهريور
رژيم شاه تا قبل از واقعه 17 شهريور بر اين باور بود كه ايده‌ي مشاوران امنيتي و اطلاعاتي ساواك مبني بر برقراري حكومت نظامي موثر واقع مي‌شود و مردم را از اجتماعات و را‌هپيمايي‌ها باز مي‌دارد، اما قيام 17 شهريور براي دربار يك پيام آشكار را بدنبال داشت و آن اينكه مدل سركوب و سازش به بن‌بست رسيده است و خواسته مردم چيزي جز سرنگوني رژيم فاسد پهلوي نيست.

پس از واقعه 17 شهريور محمد رضا شاه كه حكومت 37 ساله ي خود را در حال غرق شدن در در ياي خشم مردم مسلمان ايران مي‌ديد، به نسخه‌اي روي آورد كه از سوي كاخ سفيد تجويز شده بود و آن چيزي جز استمرار سركوب نبود، لذا پس از واقعه 17 شهريور، كابينه نظامي ارتشبد ازهاري، عنان كار را بدست گرفت.

حوادث 17شهریور و ادامه حکومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدان‌ها و مراکز مهم شهر که می‌بایست همانند نیروهای انتظامی با انقلابیون مقابله کند، از کارآمدی ارتش و توان آن کاست. چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اکنون ارتش می‌بایست تحت فرمان فرمانداری‌های نظامی شورای امنیت استان عمل کند که خواه ناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرامین حکومت نظامی اختلاف نظر می‌یافت.


این واقعیت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با نیروهای مسلح از نقطه نظر گرایش‌های سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف می‌کرد.

بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب می‌ورزید و گاه با فرار از پادگان‌ها دسته به دسته به تظاهرکنندگان می‌پیوست. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حکومت نظامی در همه شهرها شدند. به عنوان نمونه فردوست و اویسی این گونه می‌اندیشیدند و اظهار می‌داشتند:

«تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهرکننده دوستانه است» اما از آنجا که شاه صریحاً از حکومت نظامی پشتیبانی کرده بود، ارتش به عنوان قوی‌ترین پایگاه حکومتی رژیم، مدتهای مدیدی در سطح شهر به مأموریت خویش ادامه داد، در نتیجه، این روند سبب شد تا ارتش هر چه بیشتر با ملت معترض خو بگیرد.

امام خمینی یک روز پس از 17 شهریور در اعلامیه ای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را دستوردهنده اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانست و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.

واقعه 17 شهريور اگرچه در ابعاد داخلي، رويارويي و تقابل ملت با رژيم شاه را به صورت علني به تصوير كشيد، اما بررسي ابعاد خارجي اين واقعه ما را به نكات حايز اهميتي رهنمون مي‌سازد. پس از 17 شهريور 57، اگرچه كارتر رئيس جمهور آمريكا طي تماسي تلفني با شاه او را از هر جهت مطمئن مي‌سازد اما استراتژيست‌هاي كاخ سفيد در طرح‌هاي خود براي حمايت از رژيم شاه تجديد نظر مي‌كنند. به گونه‌اي كه چند ماه بعد در كنفرانس گوادالوپ، كارتر در كنار رهبران ساير قدرت‌هاي جهاني به صراحت اعلام مي‌دارد: محمد رضا پهلوي بايد حكومت را رها كند.