رفع فیلتر فیسبوک؛ آری یا نه؟

فیسبوک یکی از مشهورترین شبکههای اجتماعی است که بنا بر اظهارات پایهگذاران آن، برای سرگرم کردن مردم راهاندازی شده است و در حال حاضر، در ایران جزء سایتهای فیلترشده محسوب میشود. در پی اظهارنظرهای وزیر ارشاد راجع به رفع فیلتر فیسبوک و جنجالآفرینی بر سر اجرایی شدن این طرح، برآن شدیم تا از زاویهای متفاوت، مصاحبهای با مهدی جمشیدی، یکی از کارشناسان و پژوهشگران حوزهی فرهنگ داشته باشیم. آنچه میخوانید مشروح اولین جلسهی مصاحبهای است که به منظور انتقال نتیجهی تحقیقات وی انجام شده است.
به نظر شما، علت اینکه جامعهی ما در طول تاریخ در مقابل تکنولوژیهای جدید رسانهای بازخورد منفی نشان داده است، چیست؟ در ابتدا ویدئو و ماهواره و امروز شبکههای اجتماعی از این قاعده مستثنی نیستند.
در حقیقت نخبگان جامعهی ما تصور میکنند که تکنولوژیهای روز رسانهای دنیا با سنتهای فرهنگی جامعهی ما، که مبتنی بر دین است، در تضاد است. باید به خاطر بیاوریم که امام خمینی (ره) زمانی که وارد کشور شدند، حین سخنرانی خود در بهشت زهرا فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم.»
این جمله به تنهایی نشاندهندهی عدم تضاد نگاه دینی با تکنولوژیهای رسانهای است. جملهی امام خمینی (ره) به آن معناست که ما در نگاه دینی خود، ذات الحادی برای وجوه مادی و تکنولوژیک انواع رسانه قائل نیستیم. در منشور روحانیت، جملهی گویایی وجود دارد با این مضمون که هر آن چیزی که از غرب بیاید الزاماً بد نیست. این درست است که علمای ما در مقابل تکنولوژیهای رسانهای اغلب برخورد منفی داشتهاند، اما این برخورد منفی به علت ذات شیء رسانهای نبود، بلکه تصور علمای اسلام این بود که این رسانه ابزاری برای سلطه و استعمار است.
رفع فیلتر فیسبوک در دولت اعتدال به عنوان یک موضوع قابل بررسی مطرح شده است میتواند به این دلیل عمده باشد که این دولت در حوزهی فرهنگی، شخصیت مستقلی از خود ندارد و صرفاً دنبالهای از چیزی است که در ساختار اصلاحطلب قبلی بوده است.
اگر دقیق باشیم، خواهیم دید که در صحبتهای اخیر مقام معظم رهبری دربارهی فضای مجازی، یک واژه مرتب تکرار میشود و آن «سلطه» است. ما میتوانیم از توجه به تأکید بر این واژه به نتیجهی مهمی برسیم و آن اینکه ابزارهای تکنولوژیک و رسانهای، خود به خود دارای ذات خوب یا بد و یا وجوه ارزشی یا ضدارزشی نیستند. پس تکنولوژی ذاتاً چنین احکامی را پذیرا نیست، بلکه مورد استفاده یا سوءاستفادهی جریان مسلط در دنیا واقع میشود.
عمدهترین دلیل مخالفت با استفاده از رسانهها این است که با گسترش تکنولوژی و تمرکز ابرقدرتها بر توسعهی ارتباطات یکسویه، رسانه، به عنوان اهرمی برای بسط سلطه و هژمونی فرهنگی غرب مورد استفاده قرار گرفته است. اگر بخواهیم منصف باشیم، باید بپذیریم که در عمل چنین اتفاقی افتاده است؛ یعنی هدف قالب و حاکم بر رسانهها و محتوای آنهابسط فرهنگ غربی و زدودن فرهنگ مسلط بر جوامع است. بنا بر چنین ایدهای، افراد زیادی در مقابل ورود تکنولوژی به محیط زندگی و جامعهی خود مقاومت میکنند؛ در حالی که هدف از مخالفت با تکنولوژی، در اصل، مخالفت با سلطهی فرهنگی و رسانهای است. شواهد تاریخی دال بر صحت این ادعاست. تغییر رفتار افراد و هنجار اجتماعی، در ادامهی بروز و ظهور رسانههایی از قبیل رادیو، تلویزیون، ماهواره، ویدئو و فضای مجازی در بستر اینترنت کاملاً مشهود است.
اگر فرهنگ یک ملت به میزان کافی غنی و قوی باشد، باز هم چنین نگرانی عظیمی در برابر پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی نشان داده خواهد شد یا این ترس و واهمه را میبایست بر مبنای ضعف و فقر فرهنگی گذاشت؟
به طور قطع، ما به حقانیت فرهنگ خودمان قائل هستیم، اما نسبت به میزان اثرگذاری تبلیغات آگاهی داریم. تبلیغات اثرات خیرهکنندهای در عالم انسانی داشته است. شما هر چقدر که به قوهی بدنی خود ایمان داشته باشید، جام زهر را نخواهید نوشید. هیچ تفکری با این توجیه که مبانی فکری و معرفتی ما قوی است، خود را در معرض سلطه قرار نخواهد داد. باید شجاعانه با فرهنگهای دیگر و تفکرات دیگر روبهرو شد، اما به هیچ عنوان نباید جامعه را در معرض سلطه قرار داد. در دولت اصلاحات، مثالی دربارهی آزادی فضای مجازی مطرح شد. در آن مثال، وضعیت ما در رسانه، مثل وضعیت یک رود کوچک در مقابل دهها رودخانهی بزرگ و طویل متصور شد. در واقع ما قابلیت فرهنگی محکمی برای تقابل با رسانههای نوظهور در خود ایجاد نکردهایم و تا زمانی که این قابلیت ایجاد نشده باشد، در صورت به وجود آمدن هر گونه رویارویی رسانهای، بازنده خواهیم بود.
باید این نکته را نیز پذیرفت که ما نمیتوانیم خود و فرهنگ خود را در یک چهاردیواری بسته محصور کنیم.
ما این دیدگاه را نیز میپذیریم، اما اشتباه در این دیدگاه از آنجا شروع میشود که با نگاهی سلبی و حذفی به رسانههای دیگر نگاه کنیم. من معتقدم هر دیواری در نهایت، به مرور زمان فرومیریزد.
دولت اعتدال دو خاستگاه معرفتی مشخص در حوزهی فرهنگ دارد. اینکه رفع فیلتر فیسبوک در دولت اعتدال به عنوان یک موضوع قابل بررسی مطرح شده است میتواند به این دلیل عمده باشد که این دولت در حوزهی فرهنگی شخصیت مستقلی از خود ندارد و صرفاً دنبالهای از چیزی است که در ساختار اصلاحطلب قبلی بوده است. بنابراین نباید این تصور را داشت که ما با سلسله تفکرات مدونی مواجه هستیم.
سیاست فرهنگی دولت دارای دو مؤلفه اصلی است. به این عنوان که دولت نباید در امور فرهنگی تصدیگری کند و مقولهی فرهنگ به طور کلی باید به اصحاب آن واگذار شود. این رویکرد تحت عنوانی به نام آزادسازی فرهنگی دنبال شده است. در حقیقت هدف دولت به حداقل رساندن و تقلیل تکالیف خود در این حیطه است. در حالی که این رویکرد کاملاً ناموجه است، چون متن سیاست و دینمداری و مهمتر از همه، وجه تمایز دولت دینی با دولتهای سکولار در فرهنگ تعریف میشود و دولت ملی وظیفه دارد عهدهدار فرهنگ ملی باشد، اما دولت اعتدال به این وسیله، از این وظیفهی خود سر باز میزند. استراتژی دولت، برونسپاری و خصوصیسازی فرهنگ در بخش تئوریک است.
آزادسازی و رفع فیلترینگ به بخش دیگری که امنیت فرهنگ نام دارد مربوط است. متأسفانه من فکر میکنم دولت اعتدال تا حد زیادی به دلیل تبلیغات انتخاباتی در ترسیم دخالت امنیتی در فرهنگ در این دولت غلو کرده است. در حقیقت بعد از جنگ و در زمان رهبری امام (ره) یک جریان فرهنگی خزنده شکل گرفت که قصد ایجاد دگرگونیهایی را داشت. این جریان در زمینههای مختلف فرهنگ، اعم از هنر و ادبیات، با یک سری اهداف مشخص سیاسی که بعدها آشکار شد، دست به جنگ نرم زده بود. ما امروزه دقیقاً با چنین جریانی روبهرو هستیم.
در واقع این فرهنگ نیست که امنیتی شده، بلکه تحریکات امنیتی دشمن است که وارد حوزهی فرهنگ شده است. در چنین شرایطی، اگر ما مقابله به مثل نکنیم، به طور قطع مغلوب خواهیم شد. در دیدگاه من، تحرکات دشمن فقط در عرصهی سیاسی و نظامی نیست، بلکه این جنگ نرم است که اسباب استحالهی ماهوی یک جامعه را فراهم میآورد. با توجه به این حقایق، میتوان به این نتیجه رسید که مداخلهی امنیتی دولت در عرصهی فرهنگ قابل دفاع است.
مطرح کردن مسئلهی تساهل و تسامح در برنامهی وزیر ارشاد دولت یازدهم، در حقیقت وامدار افکار آقای مهاجرانی است. بر اساس این ایده، پافشاری بر اصول و ارزشهای اسلامی، دینی و انقلابی، افراطیگری و تندروی شناخته میشود. بنابراین اعتدالگرایی فرهنگی در دولت یازدهم در فرهنگ، یک تساهل لیبرالیستی است که البته مصادیق هم دارد.
با این توضیحات، اعتدالگرایی فرهنگی در دولت یازدهم چگونه تفسیر میشود؟
مطرح کردن مسئلهی تساهل و تسامح در برنامهی وزیر ارشاد دولت یازدهم، در حقیقت وامدار افکار آقای مهاجرانی است. بر اساس این ایده، پافشاری بر اصول و ارزشهای اسلامی، دینی و انقلابی، افراطیگری و تندروی شناخته میشود. بنابراین اعتدالگرایی فرهنگی در دولت یازدهم در فرهنگ، یک تساهل لیبرالیستی است که البته مصادیق هم دارد. به تعبیر صریحتر، دولت در فرهنگ مستحیل شده است، اما وقتی رئیس جمهور میگوید افکار عمومی بهترین فیلتر است، یعنی بیایید دموکراسی فرهنگی را پایهگذاری کنیم.
دموکراسی فرهنگی بدون شک با اسلام همخوانی ندارد. دولت دینی نمیتواند تکالیف را از گردن خود بردارد. اساساً فرق دولت دینی و دولت سکولار همین دفاع از حق و مقابله با باطل است. دولتی که آزادی و امنیت و یا عدم آزادی و امنیت برای آن علیالسویه است، دولت دینی نخواهد بود. دولت دینی نگاه حمایتی دارد و رسیدن به آزادی و امنیت و رفتار اسلامی را هدف خود میداند.
در مورد برداشتن ممیزی نشر، اتفاق جالبی افتاد و آن این بود که وزیر ارشاد پیشنهاد حذف ممیزی نشر را داد، اما خود نویسندگان و ناشران و کارگردانها با این پیشنهاد موافقت نکردند، بلکه فقط درخواست تسهیل ممیزی را داشتند.
تسهیل کردن در کنار تعیین کردن خطقرمزهای مشخص و دقیق برای اعمال سانسور، میتواند مفید باشد.
بله، یکی از مشکلات همین است که قانون فعلی نقص دارد. اما راهحل رفع نقص، واگذاری مسئله به مردم نیست.آیا کسی که فرزند خود را به مدرسه میفرستد توقع مراقبت از او را ندارد؟ شهید مطهری دیدگاهی را تحت عنوان دوگانهی مصلحت و مطلوبیت کالاهای فرهنگی مطرح میکند. سؤال اصلی این دیدگاه آن است که آیا یک کالای فرهنگی، به صرف بالا بودن میزان تقاضا، دارای ارزش بالایی هم هست یا خیر. شهید مطهری میگوید حوزهی فرهنگ، با ملاک عرضه و تقاضا سنجیده نمیشود، بلکه مصالح معنوی فرد و جامعه، تعیینکنندهی احتیاج افراد به کالاهای فرهنگی است.
وقتی ما میگوییم در جمهوری اسلامی زندگی میکنیم و خود را عضو این کشور میدانیم، به آن معناست که به تفکر و قانونی رأی مثبت دادهایم و حال از دولت خود توقع اجرای مبانی آن قوانین را داریم. اجرای قوانین به طور قطع با فاشیست در تضاد است. اما باید بپذیریم که جامعهی ما جامعهی سکولار هم نیست. عدم نظارت و رها کردن فرهنگ به دست اصحاب فرهنگ دقیقاً مصداق بارز جوامع سکولار است.
در اسلام بحث مفصلی تحت عنوان جلوگیری از انتشار کتب ضاله وجود دارد. آیا آنجا هم میتوان گفت چرا چنین رفتاری در مقابل کتب ضاله انجام میشود؟ مگر مردم قدرت تشخیص ندارند؟ اگر ما بگوییم بهترین فیلتر خود مردم هستند، یعنی دروازههای جامعه را به روی تهاجم فرهنگی باز کردهایم. مسئولان فرهنگی دولت به هیچ عنوان نباید فرهنگ را به گزارههای اداری و کاری تقلیل دهند و خود را از بطن فرهنگ جدا کنند.