صدا و سيما و پخش اخبار زلزله
زلزله مهیب دیگری روز سه شنبه سیستان و بلوچستان را به لرزه
درآورد، این سومین زمین لرزهای است که در کمتر از نه ماه در ایران رخ
میدهد و از آنجا که تقریبا تمام مناطق ایران از جمله کلان شهرهایی چون
تهران بر روی گسل زلزله خیز قرار دارند امکان وقوع زلزله و پیش آمدن فجایع
دهشتناک در کشور همواره وجود دارد.
اما در این میان رسانه انحصاری رادیو و تلویزیون ایران یعنی صدا و سیما
با وجود تجربه دهها زلزله در چند دهه گذشته، همچنان به نقش و وظیفه خود در
قبال سوانح طبیعی بیاعتناء است و این امر سبب گسترش شکاف میان مخاطب و
رسانه حکومتی و مهمتر از آن افزایش تلفات و صدمات ناشی از زلزله میشود.
بخش مهمی از بیتوجهی صدا و سیما به اصول بدیهی کارکرد رسانه در هنگام
بحران به ماهیت غیر مستقل رسانه باز میگردد و
به عبارت سادهتر واحد مرکزی خبر و سردبیران بخشهای مختلف خبری شبکههای
رادیویی و تلویزیونی و مراکز استان منتظر دستور از بالا میمانند کهگاه
این مرجع مدیرکل یا حتی رئیس صدا و سیما هم نیست بلکه مراجعی چون شورای
عالی امنیت کشور و یا نهادهای دیگر هستند.
اما رادیو و تلویزیون به ویژه شبکههای محلی چه نقشی در
هنگام وقوع زلزله برای کاستن از صدمات و آسیبهای آن میتوانند داشته باشند
که صدا و سیما به دلیل سازوکار غیرمستقل خود و همچنین فقدان بینش رسانهای
از عمل به آنها عاجز است؟
با در نظر گرفتن راهبردهای ارتباطات بهداشتی میتوان نقش رسانهها در
مواجهه با بحرانها و سوانح طبیعی (و در اینجا زلزله بطور خاص) را بطور
خلاصه شامل این موارد تلقی کرد:
الف- اطلاع رسانی فوری؛ قطع برنامههای عادی و پرداختن به زلزله و ارائه اخبار دقیق و تایید شده از منطقه زلزله زده
در مورد زلزله آذربایجان که چند ماه پیش رخ داد، تقارن این سانحه طبیعی
با ایام عزاداری شیعیان سبب شد تا نه تنها شبکههای سراسری در پوشش آن
اهمال کنند بلکه تلویزیون مرکز تبریز نیز تاخیری قابل ملاحظه در اعلام آن
داشت و حتی پس از اعلام نیز پخش برنامههای عزاداری را متوقف نکرد.
در مورد زلزله هفته گذشته در بوشهر نیز تا یک ساعت پس از وقوع زلزله،
تلویزیون محلی حتی زیرنویس این خبر را نیز پخش نکرده بود و در حال پخش
برنامههای عادی خود بود.
روز گذشته نیز کاربران محلی شبکههای اجتماعی در منطقه زلزله زده با
انتقاد از شبکه رادیویی و تلویزیونی استان سیستان و بلوچستان که همچنان به
پخش برنامههای عادی خود ادامه میداد، اظهار داشتند که مردم برای اطلاع از
اخبار مربوط به زلزله چارهای جز روی آوردن به رادیو و تلویزیونهای خارج
از کشور نداشتند و فقط شبکه خبر بود که در ساعات اولیه گاه گاهی اخبار این
واقعه را به نقل از مقامات حکومتی پخش میکرد.
ب- ارائه توصیههای ایمنی و بهداشتی
در هیچ یک از موارد پیشین، رادیو و تلویزیونهای محلی توصیههای ایمنی
مربوط به چگونگی مقابله با پس لرزهها یا دسترسی به امکانات بهداشتی و
درمانی را در اختیار قربانیان زلزله نگذاشتند، ارائه به موقع و مداوم این
توصیهها میتواند در کاهش صدمات پس از زلزله تاثیری قابل توجه داشته باشد و
تقریبا اغلب رسانههای محلی در کشورهای توسعه یافته دارای دستورالعملی در
این مورد برای ارائه این گونه توصیهها در مواقع بحرانی و همچنین یک خط
تماس اضطراری با مقامات مسئول برای دریافت آخرین توصیهها و هشدارها
هستند.
ج- درخواست کمک و همیاری
علاوه بر گروههای امدادی و درمانی، بسیاری از مردم در مناطق زلزله زده
یا مجاور خواهان کمک رسانی به زلزله زدگان هستند، رسانه که در ارتباط
مستقیم با مقامات مسئول است باید با نیازسنجی به موقع، درخواست برای نوع
کمک یا اقلام مورد نیاز را دراختیار شهروندان قرار دهد تا از هرج و مرج
ناشی از تلنبار اقلام غیرضروری یا به هدر رفتن نیروی انسانی و یا همیاری
مردمی که در لحظات بحرانی هدایت و سازماندهی آنها برای امدادرسانی فوری به
زلزله زدگان حیاتی است جلوگیری کند.
د- بازنمایی وضعیت قربانیان
رسانهها باید بطور مستقیم و پیاپی گزارشهایی از منطقه زلزله زده ارائه
کنند تا مشکلات و نارساییهایی کمک رسانی به آنها روشن شود و مسئولان نیز
متوجه نواقص شوند. به عبارت دیگر صدای مردم منطقه بحران زده و واسطه آنها
با دولت و مقامات درگیر در امداد رسانی شوند، این امر هم سبب افزایش اعتماد
مردم به رسانه و همچنین کاهش فاصله میان دولت و ملت میشود و هم در رفع
نواقص و کمبودها و در نتیجه پیشگیری از صدمات جانبی یا ثانویه موثر است.
ه- جلب همدردی عمومی و تسکین آلام قربانیان
زلزله و از دست دادن خانه و کاشانه یا احتمالا زخمی شدن خویشاوندن یا
مرگ آنها یک شوک روانی شدید برای قربانیان محسوب میشود که لازم است
همزمان با اعزام گروههای مجرب روانشناسان بالینی به منطقه برای ارائه
خدمات فوری بهداشت روانی، متخصصان ارتباطات بهداشتی و روانشناسی بالینی
نیز باید به یاری رادیو و تلویزیون محلی را برای کاهش استرس پس از سانحه
(PTSD) بشتابند و از طریق ارائه راهبردهای موثر نظیر جلب همدردی عمومی و
بازنمایی آلام قربانیان و کمک به تسکین آنها سبب کاهش شیوع انواع اختلالات
روانی ناشی از استرس پس از سانحه نظیر افسردگی و اضطراب شوند.
اما صدا و سیما به عنوان تنها رادیو و تلویزیون انحصاری داخل کشور نه
تنها به دلیل آنکه فاقد
دانش و درک عینی از ماهیت و کارکردهای گوناگون رسانه است و به رسانه به
عنوان ابزاری برای پروپاگاندای سیاسی و ایدئولوژیک مینگرد، نتوانسته است
نقش و وظیفه خود را در مواقع بحرانی ایفاء کند و در مورد سوانح طبیعی و
زلزله، اغلب تنها به پخش گفتههای یک سویه مسئولان دولتی اکتفاء کرده است و
نه توانسته است این گفتهها را با واقعیت عینی موجود به چالش بکشد و نه
خود گزارش مستقیم و تاثیرگذاری در این مورد پخش کند.
از سوی دیگر تیغ سانسور بر رسانههای دیگر به ویژه محدودیت و ممنوعیت
دسترسی بیش از ۳۰ میلیون کاربر اینترنت در ایران به شبکههای اجتماعی سبب
شده است تا این رسانه نوین نیز از کارکرد خود در مقابله با بحران باز بماند
و قربانیان زلزله از دسترسی فوری به حمایتهای مردمی محروم باشند.
حال آنکه رسانههای اجتماعی نقش بسیار مهمی در آگاه سازی و ارائه
هشدارهای به موقع به افراد و جوامع در معرض خطر داشتهاند که بارزترین آن
در مورد سونامی ژاپن، توجه همگان را به خود جلب کرد.
تا هنگامی که این رویکرد جزم گرایانه و غیرعلمی بر صدا و سیما به عنوان
رسانه انحصاری رادیویی و تلویزیونی کشور حاکم است میتوان انتظار داشت که
نقش صدا و سیما در مواقع بحرانی و زلزله جز بدل شدن به بلندگوی مقامات
مسئول چیز دیگری نخواهد بود و در این میان این قربانیان زلزله هستند که
فراموش میشوند.
* امید حبیبی نیا روزنامه نگار و پژوهشگر ارتباطات است
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 11:54 توسط E (سردبير حصارنا)
|