880هزار نفر در اروپا به "بردگي" گرفته شده‌اند

برده‌داري نوين/

880هزار نفر در اروپا به "بردگي" گرفته شده‌اند



روزنامه آلمانی اشپیگل، با انتشار آماری که پارلمان اتحادیه اروپا آن را جمع‌آوری کرده، می‌گوید در این قاره ۸۸۰ هزار نفر در شرایط "بردگی" به کار گماشته شده‌اند و از یک چهارم این افراد استفاده جنسی می‌شود.
به گزارش حصار نا به نقل از اشپيگل، بنا‌بر‌این گزارش بالغ بر ۳ هزار و ۶۰۰ سازمان تبه‌کار در کشورهای اتحادیه اروپا وجود دارد.

کمیسیون ویژه سی‌آی‌آر‌ام ‌در اتحادیه اروپا که این آمار را جمع‌آوری کرده است می‌گوید سود ناشی از تجارت انسان به دست گروه‌های تبه‌کار بالغ بر ۲۵ میلیارد یورو (۳۴ میلیارد دلار) و سود حاصل از تجارت اعضای بدن برای آنها تا ۲۶ میلیارد یوروست.

این گزارش می‌گوید کشورهای اتحادیه اروپا به دلیل فعالیت‌های گروه‌های تبهکار و نیز برای مبارزه با آن سالیانه تا ۲۹۰ میلیارد یورو (نردیک به ۴۰۰ میلیارد دلار) ضرر می‌کنند.

قاچاق انسان و نیز برده‌داری در دوران معاصر از جمله مهم‌ترین مشکلاتی کشورها و دولت‌ها، به‌شمار می‌رود.

گزارشی از سازمان ملل متحد در سال ۱۳۸۹ نشان می‌داد که تا آن زمان سالیانه ۵۰ درصد به قربانیان قاچاق انسان در اروپا افزوده می‌شد و با در نظر گرفتن سود آن، این موضوع به پر منفعت‌ترین عمل تبه‌کارانه در اروپا تبدیل شده بود.

در حالی‌که تازه‌ترین آمار از ۸۸۰ هزار نفر در شرایط بردگی در اتحادیه اروپا می‌گوید، آمار سالیانه وزارت خارجه آمریکا، پیشتر، از ۲۷ میلیون نفر در کل دنیا گفته بود. البته گزارش وزارت خارجه آمریکا نشان می‌دهد که طی سال‌های اخیر مبارزه با این موضوع پیشرفت کرده است. البته این موضوع شامل همه کشورها نمی‌شود. 

کمیسیون تحقیقاتی پارلمان اتحادیه اروپا در عین حال از «رشوه» و «فساد اداری» به عنوان «خطری مهم» برای کشورهای عضو نام برده و می‌گوید این موضوع نیز سالیانه بالغ بر ۱۲۰ میلیارد یورو ضرر برای اتحادیه  همراه دارد.

«سی‌آی‌آر‌ام» خواستار بسته شدن «بهشت‌های مالیاتی» در منطقه اتحادیه اروپا شده است؛ کشورها و مناطق کوچکی که به‌طور معمول مالیات کم‌تری در آنها گرفته می‌شود و برخی شرکت‌ها و ثروتمندان برای فرار از مالیات در آن کشورها به به ثبت شرکت دست می‌زنند.

بهشت‌های مالیاتی و مشکلات ناشی از آن برای سیستم مالیاتی از جمله مهم‌ترین نگرانی‌های کشورهای پیشرفته به‌شمار می‌رود. مبارزه با این موضوع یکی از مهم‌ترین مسائلی بود که سران کشورهای موسوم به گروه ۲۰ در شهریور ماه گذشته در مورد آن به شور نشستند.

نقش انسان در مقدرات شب قدر

كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند, نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر, در همه افكار, اخلاق, كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد.
حصارنا:
ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند به شرح زير تقديم مى گردد:

1- حالات و دريافت هاى شخصى

كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند, نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر, در همه افكار, اخلاق, كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد.

ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند, به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده دارىهاى شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه اصلى اين دگرگونى ها و حالات, به خود افراد بر مى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. ...

اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده, هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند, براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند, به همه يكسان و على السويه بدهند.

 در حالى كه ما مى دانيم همه بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود; پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت, كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر, صاحب نقش هستند يا نه, اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است.

2- شناساندن شب قدر

خداوند تبارك و تعالى با نزول سوره اى خاص, شب قدر را به مردم معرفى فرموده است. در دو آيه اين سوره مباركه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآيند. سپس افزوده است: شب سلامت است.

و فرموده است: عمل صالح در او, برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردى به امام باقر(علیه السّلام) عرض كرد: مراد و مقصود از اينكه شب قدر بهتر از هزار ماه است چيست؟

حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فيها من الصلاه والزكاه و انواع الخير خير من الف شهرليس فيها ليله القدر)) (1); كار شايسته از قبيل نماز و زكات, صدقات و انفاقات و, انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر كار شايسته اى است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نيست, انجام شود.

اگر كارهاى نيك بندگان و چند برابر پاداش آن تاثيرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد, از گفتن و دانستن آن چه سودى عايد بندگان مى شود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بيان كردن اين مطلب, سود و زيانى را متوجه هيچ كس نمى كند, چه انگيزه اى در اعلام اين شب نهفته است؟

 اگر دانستن نزول فرشتگان, در نتيجه تلاش افراد سودمند نباشد, چرا بايد مردم در جريان آن باشند و دانستن آن چه گرهى از كار بندگان مى گشايد؟ مى دانيم كه كار بيهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسنديده نيست, چه رسد به پروردگار آسمان و زمين كه هيچ كارى را بدون حكمت و مصلحت انجام نمى دهد.

حكمت معرفى شب قدر به عنوان شبى كه قرآن در آن نازل شده و شبى كه مقدرات در آن سامان داده مى شود, اين است كه بنده سرنوشت و مقدرات خويش را به قرآن پيوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فكر و عمل خويش قرار بدهد,اگر كردارش موافق با قرآن و در جهتآن باشد, عمل كننده بهآن سعادتمنداست واگر خداى نكرده مخالف با قرآن باشد, فاعل آن شقى خواهدبود.

3- اجماع و سيره مسلمانان

 مى دانيم كه همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهى, بر اهميت شب قدر و احياى آن تاكيد فراوان دارند و به شب زنده دارى آن شب, اهتمام مى ورزند. نقل شده كه يكى از دانشمندان بزرگ اسلام, براى اينكه شب قدر را درك كند, يك سال تمام يعنى حدود 357 شب, از سر شب تا به صبح شب زنده دارى كرد.(2)

 اين همه اقبال و توجه به تشكيل اجتماعات با شكوه براى خواندن دعا و مناجات و راز و نياز و تضرع و ابتهال, همراه گريه وزارى و استغفار, برخاسته از يك واقعيت انكارناپذير است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است.

4- سفارش امامان دين بر احياى شب قدر

حتى در حال بيمارى امام صادق(علیه السّلام) به ابوبصير مى فرمايد: ((وصل فى كل واحده منهما مئه ركعه)); در هر يك از دو شب بيست و يكم و بيست و سوم صد ركعت نماز بخوان ((واحيهما ان استطعت الى النور)); تا مى توانى آن دو شب را تا سپيده صبح شب زنده دارى كن ((واغتسل فيهما)); در آن دو شب غسل كن. ابوبصير عرض كرد اگر نتوانستم ايستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابيده بخوان.

اگر باز هم نتوانستم؟ ايرادى ندارد كه سر شب كمى بخوابى و باقى مانده شب را, به هر نحوى كه مى توانى به عبادت بپردازى, چون در ماه رمضان, درهاى آسمان گشوده است, شيطان ها در زنجيرند و اعمال مومنان پذيرفته مى شود. از حديث فوق, مى توان تاثير فراوان كارهاى انسان را بر سرنوشت او ارزيابى كرد.

مى بينيم ابوبصير كه يك راوى زبردست و كار كشته در فن روايت است, با پيش بردن مرحله به مرحله سوال ها در صدد آن است كه ژرفاى شب قدر و اهميت عمل در آن شب را به دست آورد; امام(علیه السّلام) هم, چنان بر اهميت عبادت در شب قدر پافشارى مى فرمايند كه رضايت نمى دهند بنده حتى اگر بيمار باشد, از نتيجه اعمال صالح خويش محروم گردد.

 نكته در خور توجهى كه تاثير انسان را مشخص مى كند, جمله پايانى امام(علیه السّلام) است كه آن را به عنوان ريشه و علت تاكيد و تشويق بر عمل صالح بيان فرموده اند; آنجا كه فرمودند: ((و تقبل اعمال المومنين)); اعمال مومنان در شب قدر پذيرفته مى شود. (3)

5- تشويق زياد به دعاهاى ماثور و راز و نياز

مى دانيم كه دعاهاى شب قدر, از طولانى ترين و پر محتواترين دعاهاست; دعاهايى مانند ((جوشن كبير)), ((ابوحمزه ثمالى)) و امثال آن ها, كه اگر با حال و توجه خوانده شود, مايه انقلاب و دگرگونى روحى است, ادعيه اى كه انسان را با دريايى از معارف آشنا مى كند.

انسان با خواندن دعا از يك طرف, با ياد آورى لطف, گذشت, كرم, رحمت و بخشش بى پايان خداى مهربان او را در كنار و دستگير خويش مى بيند و نور اميد در دلش مى درخشد و از ديگر سو, با ياد آوردن سختى هاى جان كندن, تنگى و فشار قبر, گرفتارىهاى عالم برز, حساب و كتاب فرداى قيامت, شعله هاى دردناك و سوزان دوز و حسابرسى دقيق در صحراى محشر, تمام وجودش, سرشار از ترس و نگرانى گرديده و آنچه عيش و نوش است فراموش كرده و گذشته خود و آنچه بوده و كرده است را با آنچه بايد باشد مى سنجد و زيانى كه در گذشته متوجه وى شده است را در مى يابد و علاوه بر شك و ترديدى كه نسبت به راه و روش نا مطلوب خويش پيدا مى كند, ندامت سراسر وجودش را پر كرده و تصميمى سرنوشت ساز مى گيرد و مسير زندگى اش را دگرگون مى كند.

اگر هم به اين مرحله نرسد, لااقل بر كردار خود بيشتر مواظبت خواهد داشت; زيرا بيم و اميدى كه دستاورد شب قدر است در مراحل زندگى به يارىاش مى شتابد.

در مقابل, اگر كسى از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپرى كند, در همان جمود و غفلت, زندگى را به پايان خواهد برد و سرنوشتى شقاوت بار در انتظارش مى باشد. از گفتار فوق, اين نتيجه به دست مىآيد كه در واقع خود انسان وارد مسير سرنوشت خويش گشته و آن را تغيير مى دهد. گاهى براى پيمودن مسير مقدرات, بر بال دعا و گاه بر بال عمل مى نشيند; گر چه دعا هم نوعى عمل محسوب مى شود. بنابراين, دعا در شب هاى قدر كه يك كار اختيارى است منشااثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد; به همين دليل به آن سفارش اكيد شده است.

علاوه بر سفارش شفاهى بزرگان دين و علماى اسلام به خواندن دعاها در طول سال, در شب هاى قدر تاكيد بيشترى بر اين امر شده است; پس حتما منشا اثر است وگرنه كار لغو و بيهوده از بزرگان سر نمى زند.

6- نكوهش بهره نبردن از شب قدر

پيامبر گرامى اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:

((من ادرك ليله القدر, فلم يغفر له فابعده الله )) (4); از خداوند به دور باد و نفرين بر كسى كه به شب قدر برسد و زنده باشد, اما آمرزيده نشود. با اين حديث نقش انسان در تعيين سرنوشت خود واضح تر مى گردد و معلوم مى شود كه بدبختى و شقاوت مقدر در شب قدر, نتيجه كار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقى با توجه به شان و مقام پيامبر گرامى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قابل قبول نيست كه آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن كارى بى اثر و بى خاصيت, سهل انگاران را نكوهش و مذمت فرمايند. ((انس بن مالك)) از پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل كرده كه فرمودند:((ان هذا الشهر قد حضركم)); ماه مبارك به شما رو آورده است.

((و فيه ليله خير من الف شهر)); در اين ماه شبى است كه برتر از هزار ماه است. ((من حرمها فقد حرم الخير كله)); هر كس از فيض شب قدر محروم گردد, از تمام خيرات بى نصيب مانده است. ((ولا يحرم خيرها الا محروم)) (5); و محروم نمى ماند از بركات شب قدر, مگر كسى كه خويشتن را محروم كرده است. روايات, بعضى از گناهان را مانع بهره بردارى گناهكار از شب قدر دانسته اند, از جمله آن كارها ميخوارگى يا ((دايم الخمر)) بودن و نيز آزار پدر و مادر است.

7- شب قدر مكمل اعمال صالح

 يكى از دلايل تفضل شب قدر به امت اسلام, كامل و پر كردن پيمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران كمبودهاى آنان است, تا با دستى پر اين جهان را ترك كنند.

پيش از اين گفتيم كه امام صادق(علیه السّلام) در تفسير آيه شريفه ((ليله القدر خير من الف شهر)) فرمودند: مراد اين است كه انجام كار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روايتى نيز از امام باقر(علیه السّلام) وارد شده, در پاس0 به اين پرسش كه چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت ديگر فلسفه شب قدر چيست؟

ايشان مى فرمايند: ((و لولا ما يضاعف الله للمومنين, لما بلغوا ولكن الله عز و جل يضاعف لهم الحسنات)); اگر خداوند كارهاى مومنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمى رسند, اما از راه لطف كارهاى نيكوى آن ها را چند برابر مى فرمايد تا كاستى هايشان جبران شود.

 از اين روايت و روايت قبلى به خوبى مى توان فهميد كه مبنا و اساس, عمل صالح خود بنده است; هنگامى كه يك عمل صالح معمولى با زمانى پر بركت و مقدس همراه گردد, از ارزشى چند برابر برخوردار مى شود و گاه همراه شدن يك عمل صالح با ولايت و اعتقاد و امامت مى تواند انسان را به اوج شرافت برساند; پس, راز سعادتمند شدن انسان ها در شب قدر, عمل اختيارى صالحى است كه با عنايت خداوند, بركت يافته و چند برابر مى شود.

8- نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر قدر نهفته است:

1- نماز ((انس بن مالك)) از پيامبر گرامى(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روايت كرده كه فرمودند: ((من صلى من اول شهر رمضان الى آخره فى جماعه فقد اخذ بحظا من ليله القدر)) (6); كسى كه از اول تا آخر ماه مبارك, در نماز جماعت حاضر شود, بهره اى از شب قدر نصيبش شده است.

2- افطارى دادن با مال حلال ((ابو شي ابن حيان)) از پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل كرده كه فرمودند: ((من فطر صائما فى شهر رمضان من كسب حلال صلت عليه الملائكه و ليالى رمضان كلها و صافحه جبرائيل(علیه السّلام) ليله القدر و من صافحه جبرائيل(علیه السّلام) يرق قلبه و تكثر دموعه...)) (7).

 كسى كه با مالى كه از راه حلال به دست آورده, روزه دارى را افطار دهد, در تمام شب هاى رمضان فرشتگان بر او درود فرستند و جبرئيل در شب قدر با وى مصافحه كند, نشانه مصافحه جبرئيل آن است كه دل مصافحه شونده نرم و اشكش جارى مى شود.

3- صدقه در باره امام زين العابدين(علیه السّلام) آمده است: ((كان اذا دخل شهر رمضان تصدق فى كل يوم بدرهم فيقول: لعلى اصيب ليله القدر)) (8); در هر روز ماه مبارك يك درهم صدقه مى دادند, آن گاه مى فرمودند: شايد با اين كار, شب قدر را دريابم و از آن بهره گيرم.

((عبدالله بن مسعود)) روايت مى كند كه شبى رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از نماز عشا فارغ شد, مردى از ميان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجران و انصار, مردى غريبم و بر هيچ چيز قدرت ندارم. مرا طعامى دهيد. رسول خدا گفت: اى فقير, ذكر غريب مكن كه دل مرا اندوهگين ساختى.

بعد از آن فرمودند: غريبان چهار قسمتند:

1- مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آنجا نروند و نماز نخوانند.
2- مصحفى و قرآنى كه در خانه اى باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نكنند.
3- عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد وى نكنند و از او مسايل دينى سوال نكنند.
4- اسيران اهل اسلام كه در ميان كفار باشند,پس فرمود: كيست كه موونه و غذاى اين مرد را كفايت كند تا در فردوس اعلا خدا او را جاى دهد؟

حضرت على(علیه السّلام) برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا(س) رفت و گفت: اى دختر رسول خدا, در كار اين ميهمان نظرى كن. حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندكى موجود است و حسن و حسين گرسنه اند و شما روزه داريد و آن طعام يك نفر را بيشتر كفايت نمى كند. على(علیه السّلام) فرمود: آن را حاضر كن.

فاطمه(س) طعام را پيش آورد. حضرت امير آن طعام را پيش ميهمان نهاد و با خود گفت كه اگر من از اين طعام بخورم ميهمان را كافى نباشد و اگر نخورم سبب خجالت ميهمان شود, پس دست دراز كرد به سوى چراغ و چنان نشان داد كه چراغ را اصلاح مى كنم و آن را خاموش كرد و فاطمه(س) را گفت در روشن كردن چراغ ديگر تعلل كن تا ميهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را مى جنباند تا مهمان تصور كند كه على غذا مى خورد. و چون ميهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه(س) چراغ را آورد و طعام همچنان برجاى بود.

اميرالمومنين فرمود: اى فقير, چرا طعام خود را نخوردى؟ گفت: سير شدم; پس على(علیه السّلام) و فاطمه(س) و حسن(علیه السّلام) و حسين(علیه السّلام) و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود. (9) 4- شب زنده دارى حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: ((من احيا ليله القدر حول عنه العذاب الى السنه القابله)) (10); كسى كه شب قدر را شب زنده دارى كند, تا شب قدر آينده, عذاب دوز از او دور گردد.

5- غسل و شب زنده دارى: امام موسى بن جعفر(علیه السّلام) فرمودند: ((من اغتسل ليله القدر و احياها الى طلوع الفجر خرج من ذنوبه)) (11); كسى كه در شب قدر غسل كرده و تا سپيده صبح شب زنده دارى كند, گناهانش آمرزيده مى شود.

 رواياتى كه ذكر شد به خوبى دلالت دارند كه برخى مقدرات و پاداش ها, مانند دور شدن عذاب دوز كه در حديث پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذكر شده بود, نتيجه كار خود بندگان است.

موارد فوق مى تواند براى نشان دادن اينكه سرنوشت هر انسانى در شب قدر به دست خودش رقم مى خورد, كافى باشد, ولى براى تكميل بحث, نكاتى چند كه خارج از چارچوب شب قدر و نشان دهنده موثر بودن انسان در تعيين سرنوشت خويش است را مطرح مى كنيم. اين بحث تكميلى را در دو بخش انجام مى دهيم:

1- عمل و پاداش آن در ماه مبارك رمضان.
2- عمل و پاداش آن, صرف نظر از زمان خاص.

1- پاداش ها در ماه مبارك رمضان

 امام هشتم على بن موسى الرضا(علیه السّلام) فرمودند: در ماه مبارك كارهاى خوب پذيرفته و كارهاى زشت بخشيده شده است. خواندن يك آيه قرآن در اين ماه, برابر با يك ختم قرآن در ماه هاى ديگر است. كسى كه برادر خود را با يك لبخند شاد كند, در روز واپسين خداوند دلش را شاد كرده و مژده بهشت به او دهد.

كسى كه مومنى را در اين ماه يارى كند, خداوند در روزى كه قدم ها بر پل صراط مى لغزند او را دستگيرى كرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هركس خشم خود را نگه دارد, خداوند در روز قيامت بر وى خشم نكند. هركس درمانده اى را فريادرسى كند, خداوند در روز قيامت وى را از رسوايى بزرگ ايمن گرداند و رسوايش نكند. كسى كه ستمديده اى را يارى كند, خداوند او را در دنيا, در مقابل دشمنانش يارى كرده و در روز قيامت نيز, در موقف حساب و ميزان ياريش فرمايد. (12)

و در روايت ديگر امام صادق(علیه السّلام) از پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روايت كرده كه فرمودند: كسى كه ماه مبارك رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به ديگران اجتناب ورزد, خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى كند. (13) دو روايت بالا ارتباط محكم پاداش ها و اعمال بنده در ماه مبارك و نقش انسان در ترسيم سيماى درونى او را كاملا آشكار نموده است.

2- پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص

آيات و روايات فراوانى هست كه بعضى دگرگونى ها و پاداش هاى خاص را نتيجه كار بنده دانسته, يا عمل او را تنها عامل معرفى كرده اند.

نمونه اى از اين آيات و روايات: ((ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم))(14); در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمى دهد, تا آنان حال خود را تغيير دهند. ((ظهر الفساد فى البر والبحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون)) (15); به سبب اعمال مردم, فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا به آنان جزاى بعضى از كارهايشان را بچشانند, باشد كه باز گردند.

 دعا دگرگون كننده سرنوشت ((ابن حبان)) و ((حاكم)) از پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روايت كرده اند كه فرمود: فقط دعاست كه تقدير و سرنوشت ها را دگرگون مى كند و تنها نيكى است كه مايه افزايش عمر مى گردد. گاهى شخص گناهى را مرتكب مى شود و به واسطه آن از روزى و نعمتى محروم می ماند.

 اختيار انسان و شب قدر آنچه از مجموع مباحث به دست مىآيد اين است كه با ملاحظه آيات و روايات و دريافت ها و مشاهدات, اطمينان كامل پيدا مى كنيم كه شب قدر هيچ گونه منافاتى با اختيار انسان ندارد و يقينا, او در مقدرات و سرنوشتى كه در شب قدر برايش رقم مى خورد موثر است; حتى مى شود گفت كه نقش اصلى را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد براى فردا رقم بزند.

رفتار شناسي شيطان


مقدمه

آيا تاكنون از خود پرسيده‌ايم اين شيطان كه اين همه در آيات و روايات در مورد دشمني او تاكيد شده و ما را به مبارزه با او فراخوانده‌اند، چه كسي است؟ چرا شيطان با همه آدميان دشمن است؟ چرا از روز آفرينش انسان‌ها تاكنون، لحظه‌اي براي به دام انداختن آنها آرام نگرفته و تا قيامت نيز آرام نمي‌گيرد؟ چگونه اين دشمن، انسان‌هاي بي‌شماري را از قشرهاي گوناگون به ضلالت گمراهی کشانده و هنوز هم با وسوسه‌ها و شگردهاي نو به ميدان مي‌آيد تا گروهي ديگر را شكار كند؟

علامه طباطبايي(ره) در تفسير ارزشمند الميزان مي‌فرمايند: «موضوع ابليس نزد ما، امري مبتذل و پيش پا افتاده است و اعتنايي به آن نداريم؛ جز آن كه روزي چند بار او را لعنت كرده، از شرش به خدا پناه مي‌بريم و برخي از افكار پريشان خود را از اين جهت كه از ناحيه اوست، زشت مي‌شمريم؛ ليكن بايد دانست كه اين موضوع، موضوعي است بسيار قابل تامل و شايان دقت و بحث. متاسفانه تاكنون در صدد برنيامده‌ايم ببينيم قرآن كريم درباره حقيقت اين موجود شگفت كه در عين اين كه از حواس پنهان است و تصرفاتي عجيب در عالم انسانيت دارد، چه مي‌گويد. چرا نبايد در صدد برآييم و چرا در شناختن اين دشمن خانگي و دروني اين‌قدر بي‌اعتناييم؟ دشمني كه... تا ما را به عذاب جاودانه نيندازد، آرام نمي‌گيرد».

امام كاظم(ع) در بخشي از پند‌هايشان به «هشام» درباره دشمني كه بيش از هر دشمني لازم است با او مبارزه شود، مي‌فرمايد: «نزديك‌ترين و دشمن‌ترين دشمنان تو، و كسي كه دشمنان تو را بر ضد تو مي‌شوراند، جز ابليس پليد كسي نيست».

شيطان دشمني است كه با اهدافي خاص به ميدان مي‌آيد و مبارزه‌اش حساب شده است. او از كمين‌گاه‌ها و گلوگاه‌هايي كه انسان در آنها به دام مي‌افتد، آگاه است و به هيچ چيز جز به اسارت درآوردن آدمي قانع نيست. بنابراين، آيا معقول است اين دشمن را دست‌كم گرفته، بدون شناخت و برنامه به جنگش رويم؟

تا کنون بیشتر در مورد نمادها و علائم شیطانپرستی بحث شده، ولی کمتر به نحوه عملکرد شیطان و پیروانش پرداخته شده است. در این سلسله مقالات بیشتر به شیوه های شیطان پرداخته میشود تا بتوان پیروان او را از روی نحوه عملکردشان نیز شناخت. ذکر این نکته ضروری است که در تهیه این مقالات از وب سایت هارون یحیی و کتاب تفسیر نمونه استفاده فراوان شده است.


بخش 1: شیطان، دشمن قسم خورده انسان

شیطان آنچنانکه از موارد استعمال آن به دست می آید موجودی است فتنه انگیز، موذی و مضرکه پیوسته در صدد آزار و اذیت و انحراف و گمراهی مردم است و بر ایجاد اختلاف و فساد کوششی پیگیر و مستمر دارد، چنانچه خداوند در آیه 91 سوره مائده می فرماید:

إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ... شيطان ميخواهد در میان شما دشمني و بغض و كينه ايجاد كند... .

اما ابلیس به معنای مایوس از رحمت خداست و آن موجودی است سرکش و عصیانگر که از روی نافرمانی و تمرد، دستور خداوند متعال را اطاعت نکرده و بر آدم خاکی سجده ننموده است.

شيطان اسم جنس (اسم عام) است و شامل نخستين شيطان و همه شياطین ميشود ولي ابليس اسم خاص است و اشاره به همان شيطاني است كه اغواگر آدم شد.

او یک افسانه یا موجود خیالی نیست، بلکه موجودی زنده بوده و در تمام ادوار تاریخ بشریت وجود داشته است. او هیچگونه تفاوتی میان انسان ها قائل نیست: جوان یا پیر، مرد یا زن، پادشاه یا گدا...، او مخالف تمام بشریت است، حتی در همین وقتی که این مطلب را می خوانید در پی گمراهی شماست! برای اینکه به هدف خود برسد، حتما لازم نیست که مردم او را عبادت کنند یا وجود خداوند را انکار کنند که او خودش هم این کار را انجام نداده است. یگانه آرزوی شیطان اینست که حتی المقدور انسانها را از حقیقت دین خداوند دور نگهدارد و نگذارد مردم صادقانه از خداوند پیروی کنند، و مردم را به عذاب ابدی گرفتار کند. حتی بعضی اوقات با استفاده از نام خداوند مردم را گمراه میکند!

  • بر او مقرر شده كه هركس ولايتش را بر گردن نهد، بطور مسلّم گمراهش می سازد، و به آتش سوزان راهنماييش می كند. (سوره حج ، 4)

ولی نبايد تصور كرد كه اين جمله بوی «جبر» می دهد، و شياطين مجبورند پيروان خود را گمراه سازند، بلكه اين نتيجه حتمی برنامه ای است كه آنها با ميل خود انتخاب كرده اند، مثلا هنگامی كه «ابليس» رئيس و سر سلسله شياطين، در برابر فرمان خدا سرپيچی كرد و با ميل و اراده خود راه طغيان و حتی اعتراض به ذات پاك خدا را پيش گرفت، چنين كسی جز اين كه گمراه و گمراه كننده باشد، سرنوشتی نخواهد داشت و همچنين شيطان های ديگر از انس و جن.


طغیان ابلیس درمقابل الله سبحانه وتعالی

در قرآن اصطلاح "شیطان" برای کسانی اطلاق می گردد که تا روز قیامت کوشش خواهند کرد انسان های روی زمین را از راه خداوند گمراه کنند. جد تمامی این شیطان ها "ابلیس" می باشد، کسی که در زمان خلقت آدم علیه سلام در مقابل امر خداوند نافرمانی کرد. بر اساس قرآن کریم زمانیکه خداوند آدم را خلق کرد به تمامی ملائک امر کرد که به این مخلوق جدید سجده کنند. تمام ملایک پیروی کردند، اما تنها کسی که از این امر اطاعت نکرد ابلیس بود. او ادعا نمود که بر آدم برتری دارد و قبل از اینکه خداوند او را از حضور خود دور کند و به زمین فرود آورد از خداوند خواست که به او مهلت دهد، از اینجا بود که دشمنی شیطان با انسان آغاز گردید، قرآن کریم تمام این حقیقت ها را به شکل ذیل بیان می کند:

  • - ما شما را آفريديم سپس صورت بندی كرديم سپس به فرشتگان گفتيم برای آدم خضوع كنيد آنها سجده كردند جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود.
  • - فرمود: چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنی در آن هنگام كه به تو فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريده ای و او را از خاك!
  • - فرمود: از آن (مقام و مرتبه ات) فرودآی! تو حق نداری در آن (مقام و رتبه) تكبر بورزی بيرون رو كه تو از افراد پست و كوچكی!
  • - گفت : مرا تا روز رستاخيز مهلت ده.
  • - فرمود: تو از مهلت داده شدگانی!
  • - گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختی من بر سر راه مستقيم تو برای آنها كمين می كنم.
  • - سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ آنها می روم و اكثر آنها را شكرگزار نخواهی يافت.
  • - فرمود: از آن (مقام) با ننگ و عار و خواری بيرون رو، و سوگند ياد می كنم كه هر كس از آنها از تو پيروی كند جهنم را از شما همگی پر می كنم ! (آیات 11 تا 18 سوره اعراف)

البته باید توجه داشت که سجده فرشتگان برای آدم به معنی سجده پرستش نبوده است، زيرا پرستش مخصوص خدا است، بلكه سجده در اينجا به معنی خضوع و تواضع است (يعنی در برابر عظمت آدم خضوع كردند) و يا به معنی سجده برای خداوندی است كه چنين مخلوق موزون و با عظمتی آفريده است.

بعد از اینکه خداوند شیطان را بیرون راند، ابلیس کوشش های خود را برای فریب دادن آدم و حوا آغاز کرد. این واقعه که آغاز تاریخ بشریت است در قرآن چنین بیان گردیده است:

  • - و ای آدم تو و همسرت در بهشت ساكن شويد و از هر جا كه خواستيد بخوريد اما به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.
  • - سپس شيطان آنها را وسوسه كرد تا آنچه را از اندامشان پنهان بود آشكار سازد و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت نهی نكرده مگر به خاطر اينكه (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد يا جاودانه در بهشت خواهيد ماند!.
  • - و برای آنها سوگند ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم!
  • - و به اين ترتيب آنها را با فريب (از مقامشان ) فرود آورد، و هنگامی كه از آن درخت چشيدند اندامشان (عورتشان ) برای آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهای (درختان) بهشتی بر يكديگر تا آنرا بپوشانند و پروردگارشان آنها را ندا داد كه آيا شما را از آن درخت نهی نكردم و نگفتم شيطان برای شما دشمن آشكاری است؟ (آیات 19 تا 23 سوره اعراف)

آری! شیطان وجود دارد. او دشمن است، دشمنی آشکار و مهارتی خاص در فریب دادن دارد.

 

بررسی منطق شیطان

دلیل نافرمانی ابلیس در مقابل خداوند در قرآن کریم به شکل ذیل بیان گردیده است:

  • فرمود: چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنی در آن هنگام كه به تو فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريده ای و او را از خاك!

چون ابلیس خود را نسبت به انسان برتر می دانست از تعظیم کردن به او امتناع کرد. ابلیس چنين می پنداشت كه آتش برتر از خاك است، و اين يكی از بزرگترين اشتباهات ابليس بود، شايد هم اشتباه نمی كرد و آگاهانه دروغ می گفت، زيرا می دانيم خاك سرچشمه انواع بركات و منبع تمام مواد حياتی و مهمترين وسيله برای ادامه زندگی موجودات زنده است، در حالی كه آتش چنين نيست.

به عبارت دیگر، تمام اساس غرور ابلیس بر تفاوت فیزیکی این دو مخلوق بنا شده. بهرحال هم ابلیس و هم انسان به هر شکلی که باشند، مخلوق خداوند هستند. این کاملا غیرمنطقی است که یک مخلوق، به گمان اینکه مواد متجانس او (آتش) بر مواد متجانس دیگری (خاک) برتری دارد، در مقابل کسیکه هر دو را خلق کرده، نافرمانی کند. این حقیقت در قرآن کریم به شکل ذیل بیان گردیده است:

  • گفت: «من هرگز برای بشری كه او را از گل خشكيده ای كه از گل بدبويی آفريده ای، سجده نخواهم كرد.» (سوره حجر 33)

جالب است که خود ابلیس انکار نمیکند که خودش هم آفریده خداست، بهرحال او فقط به برتری خود نسبت به آدم تاکید میکرد، برتری که فقط خود ابلیس به خودش نسبت میداد و این برتری از جانب خود او بود نه خداوند.

آیات دیگری که به ضعف منطق ابلیس میپردازند به شرح ذیل است:

  • - (به ياد آوريد،) زمانی را كه به فرشتگان گفتيم: «برای آدم سجده كنيد»! آنها همگی سجده كردند، جز ابليس كه گفت: «آيا برای كسی سجده كنم كه او را از خاك آفريده ای»؟! (اسراء- 61)

 

  • - فرمود: «ای ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقی كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنی؟! آيا تكبّر كردی يا از برترينها بودی؟! (برتر از اين كه فرمان سجود به تو داده شود!)»
  • - گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفريده ای و او را از گل.» (ص، 75-76)

در کل هدف از بيان اين سرگذشت اين است كه به انسان ها يادآوری شود وجود آنها آنقدر با ارزش است كه تمامی فرشتگان برای جدشان «آدم» به سجده افتادند، انسانی با اين همه شخصيت، چرا باید اسير چنگال شيطان، و هوای نفس شود؟!

لجاجت شيطان و غرور و تكبر و حسدش كه سبب شد، برای هميشه از اوج افتخار سقوط كند، و در لجنزار لعنت فرو رود، می تواند هشداری برای همه افراد لجوج و مغرور باشد، تا عبرت گيرند و رويه شيطان را رها كنند.

ذكر اين نكته ضروری است كه نفوذ وسوسه های شيطانی در انسان يك نفوذ ناآگاهانه و اجباری نيست، بلكه ما به ميل خويش ‍ وسوسه او را به دل راه می دهيم. به عبارت دیگر رابطه شيطان و گمراهان، رابطه ((پيشوا)) و ((پيرو)) است، نه رابطه ((اجبار كننده )) و اجبار شونده.

تکبر و برتری جستن که باعث نافرمانی ابلیس در مقابل پروردگار شد را میتوان در میان تمامی کسانی که انبیا و اولیای الهی را منکرند، به خوبی مشاهده کرد. این ها کسانی هستند که تمامی انبیا را، که آن ها هم انسان بودند، رد نمودند. آنها تاکید میکردند که پیامبر باید نسبت به انسان عادی از توانایی خاصی برخوردار باشد، و ادعا داشتند که این برتری یا از لحاظ سیاسی باشد یا اقتصادی. در این باره میتوان به منکرین رسول الله (ص) اشاره کرد، طوریکه قرآن ذکر می کند:

  • - و گفتند: «چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از اين دو شهر (مكه و طائف) نازل نشده است؟!» (زخرف-31)

از ديدگاه آنها معيار ارزش انسان ها، مال و ثروت و مقام ظاهری و شهرت آنان بود، اين سبك مغزان تصور می كردند ثروتمندان و شيوخ ظالم قبائل آنها، مقرب ترين مردم در درگاه خداوند هستند، لذا تعجب می كردند كه اين موهبت نبوت و رحمت بزرگ الهی، چرا بر يكی از اين قماش افراد نازل نشده است؟ و به عكس بر يتيم و فقير و تهيدستی به نام محمّد (صلی الله عليه وآله) نازل شده، اين باور كردنی نيست!

آری آن نظام ارزشی نادرست، چنين استنباطی هم به دنبال داشت، و بلای بزرگ جوامع بشری، و عامل اصلی انحراف فكری آنها، همين نظامات ارزشی غلط است كه گاه حقايق را كاملا واژگون نشان می دهد.

منکرین برای اینکه بر پیامبران ایمان بیاورند، می خواستند تا شاهد قدرت ماوراءطبیعی انبیا از طریق معجزه باشند. مثال های متعددی در قرآن راجع به این درخواست ها آورده شده:

  • - گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمی آوريم تا اين كه چشمه جوشانی از اين سرزمين (خشك و سوزان) برای ما خارج سازی!
  • - يا باغی از نخل و انگور از آن تو باشد; و نهرها در لابلای آن جاری كنی.
  • - يا قطعات (سنگ های) آسمان را ـ آن چنان كه می پنداری ـ بر سر ما فرود آری; يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياوری.
  • - يا برای تو خانه ای پر نقش و نگار از طلا باشد; يا به آسمان بالا روی; حتی اگر به آسمان روی، ايمان نمی آوريم مگر آن كه نامه ای بر ما فرود آوری كه آن را بخوانيم»! بگو: «منزه است پروردگارم (از اين سخنان بی معنی)! مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم»؟! (اسراء، 90-93)

برای کسانیکه با پیامبران به مخالفت و جنگ پرداختند، این همان نکته ایست که نتوانستند قبول کنند. منکرین نمی توانند کسیکه همانند آنها است و به شکل یک انسان عادی است را به عنوان پیامبر بپذیرند. اين منطق سست و بی پايه، مخصوص به يك گروه و دو گروه نبود، بلكه شايد اكثر افراد بی ايمان، در طول تاريخ در برابر پيامبران به آن توسّل جسته اند. دقیقا این نوع حسادت و برتری جویی و انکار، همانند همان انکار و برتری جویی بی پایه و اساس ابلیس است که در مقابل حضرت آدم سجده نکرد. آیه ذیل ارتباط دارد به کسانیکه به همین دلیل نتوانستند رستگار شوند:

  • - تنها چيزی كه بعد از آمدن هدايت، مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود كه (از روی نادانی و بی خبری) گفتند: «آيا خداوند بشری را بعنوان رسول فرستاده است؟!» (اسراء-94)

نافرمانی ابلیس معمای عجیبی است! او از آگاهان حقیقت و شاهد قدرت و توانایی خداوند بود. عابد بود. از عذاب و آتش دوزخ با خبر بود.... بیش از هرکس باید دارای ایمانی قوی میبود. با این حال تمرد و نافرمانی او را از یک شخص با حداقل آگاهی نیز نمیتوان انتظار داشت! با این حال غیرعقلانی بودن کارهای ابلیس تنها به اینجا ختم نمی شود، علاوه بر ارتکاب چنین گناه بزرگی، ابلیس از خداوند هراس هم دارد!

  • - كار آنها همچون شيطان است كه به انسان گفت: «كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم!)» اما هنگامی كه كافر شد گفت: «من از تو بيزارم، من از خداوندی كه پروردگار عالميان است بيم دارم»! (حشر- 16)

آیه دیگری در قرآن نشان می دهد که چگونه شیطان بعد از اینکه منکرین را علیه مسلمین تحریک می کند، آنها را ترک و بر ترس از خداوند اقرار می کند:

  • - و (به ياد آور) هنگامی را كه شيطان اعمال آنها (مشركان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت هيچكس از مردم بر شما پيروز نمی گردد و من همسايه (و پناه دهنده) شمايم، اما هنگامی كه دو گروه (جنگجويان و حمايت فرشتگان از مومنان) را ديد به عقب بازگشت و گفت من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزی را می بينم كه شما نمی بينيد، من از خدا می ترسم و خداوند شديد العقاب است !.

تزيين و آرايش شيطان اين چنين است كه از طريق تحريك شهوات و هوسها و صفات زشت و ناپسند انسان چهره عملش را در نظرش آنچنان جلوه می دهد كه سخت مجذوب آن می شود و آن را از هر جهت عملی عاقلانه و منطقی و دوست داشتنی تصور می كند.

از یک جانب ابلیس موجودیت، قدرت و توانایی خداوند را قبول دارد و از جانب دیگر آگاهانه علیه خداوند بغاوت می کند که کاملا این دو امر در تضاد قرار دارند. به طور مشابه، تمام انسانهایی که اوامر خداوند را نقض می کنند، و همانطور که در قرآن ذکر شده، اوامر خداوند را طبق میل وخواسته های خودشان می سنجند، همچون ابلیس مرتکب اشتباه شده اند. آنها هم از موجودیت خداوند به خوبی آگاهند اما کاری می کنند که مشابه کار ابلیس غیر منطقی است.

به هرحال، این نکته را نباید فراموش کرد که خداوند شیطان را آفریده و کار شیطان همیشه تحت نظارت خداوند است، در واقع شیطان هیچ گونه قدرت مستقل ندارد. حقیقت اینست که شیطان تمام کارهای خود را به اجازه خداوند انجام می دهد، و جهد انسان در مقابل شیطان (اعم از انسی و جنی) خود نوعی امتحان از جانب خداوند است.

در بخشهای بعدی به شیوه های شیطان برای گمراه کردن بیشتر اشاره خواهد شد. اما نکته کلیدی که نباید فراموش کرد اینست که شیطان علاوه بر قدرت محدودی که خداوند در اختیار او گذاشته، چیز دیگری ندارد. عملکرد شیطان فقط باعث می گردد گروهی از انسانها که خداوند آنان را شایسته دوزخ معرفی کرده جزا ببینند. کسانیکه از شیطان پیروی می کنند شایسته جنتی که خداوند ساخته نیستند، حتی از حیوانات هم بدتر هستند. خداوند در قرآن در مورد این دسته از انسانها چنین می فرمایند:

  • - به يقين، گروه بسياری از جنّ و انس را برای دوزخ آفريديم; آنها دلها [= عقلها] يی دارند كه با آن (انديشه نمی كنند، و) نمی فهمند; و چشمانی كه با آن نمی بينند; و گوشهايی كه با آن نمی شنوند; آنها همچون چهارپايانند; بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چون امكان هدايت دارند و بهره نمی گيرد). (اعراف 179)

همچنین از آیات قرآن چنین بر میآید که شیطان هیچ گونه تاثیری بر بندگان دیندار خداوند ندارد. زیرا خداوند، خود مانع آن می شود، شیطان این توانایی را ندارد که مسلمین حقیقی الله را گمراه کند.

  • - چرا كه او تسلطی بر كسانی كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل میكنند ندارد.
  • - تنها تسلط او بر كسانی است كه او را به سرپرستی خود برگزيده اند و آنها كه نسبت به او شرك میورزند (و فرمانش را بجای فرمان خدا لازم الاجرا می دانند). (نحل،99-100)

در آيات فوق ، مردم به دو گروه تقسيم شده اند، گروهى كه تحت سلطه شيطانند و گروهى كه بيرون از اين سلطه هستند و براى هر يك از اين دو گروه، دو صفت بيان شده است.

آنها كه بيرون از سلطه شيطانند، داراى ايمان و توكل بر پروردگارند، يعنى از نظر عقيده تنها خداپرستند، و از نظر عمل مستقل از همه چيز و فقط متكى بر خداوند هستند، نه متكى بر انسانهاى ضعيف و وابسته، و يا بر هوى و هوسها و تعصبها و لجاجتها.

اما آنها كه زير سلطه شيطانند، اولا رهبرى او را از نظر اعتقاد پذيرفته اند و ثانيا از نظر عمل، شيطان را شريك خدا در اطاعت شمرده اند، يعنى عملا پيرو فرمان اويند.

البته انكار نمى توان كرد انسانهائى هستند كه مى كوشند و خود را در گروه اول جاى مى دهند، اما بعدا بر اثر دور افتادن از مربيان الهى و يا قرار گرفتن در محيطهاى آلوده و يا به علل ديگر به گروه دوم سقوط مى كنند.

در هر حال آيات فوق بار ديگر اين حقيقت را تاكيد مى كند كه سلطه شيطان بر انسانها اجبارى و الزامى و ناخودآگاه نيست بلكه اين انسانها هستند كه شرائط ورود شيطان را به محيط جان خود فراهم مى سازند و به اصطلاح جواز عبور از دروازه قلب به او مى دهند.

مثل تمامی موجودات، خداوند برای شیطان نیز وظیفه تعیین کرده است تا این نقش شیطان باعث گردد کسانی که بهشت سرای آنان خواهد بود از دوزخیان جدا شوند. در آیه دیگری خداوند مشخص میکند که شیطان فقط بر چه کسانی تسلط دارد:

  • - هدف اين بود كه خداوند القائات شيطان را آزمونى قرار دهد براى آنها كه در دلهايشان بيمارى است، و آنها كه سنگدلند; و به يقين ستمكاران در عداوت شديد دامنه دارى هستند. (حج 53)

همواره توطئه هاى شيطانى مخالفان، ميدان آزمايشى براى آگاهان، مؤمنان و كافران تشكيل مى داد، لذا در این آيه میفرماید: «اين ماجراها براى اين بود كه: خداوند القاى شيطان را آزمونى براى آنها كه در قلبشان بيمارى است و آنها كه سنگدلند قرار دهد».

و در آیه بعد میفرماید: «هدف از اين ماجرا اين بود آنها كه عالم اند و آگاه، حق را از باطل تشخيص دهند، و برنامه هاى الهى را از القائات شيطانى جدا سازند و در مقايسه با يكديگر بدانند آئين خدا حق است، و از سوى پروردگار تو است، در نتيجه به آن ايمان آوردند و دل هايشان در برابر آن خاضع گردد»

  • - و (نيز) هدف اين بود كه آگاهان بدانند اين حقّى است از سوى پروردگارت، و در نتيجه به آن ايمان بياورند، و دلهايشان در برابر آن خاضع گردد; و خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، به سوى صراط مستقيم هدايت مى كند. (حج 54)

البته خدا اين مؤمنان آگاه و حق طلب را، در اين مسير پر خطر، تنها نمى گذارد بلكه «خداوند افرادى را كه ايمان آوردند به سوى صراط مستقيم هدايت مى كند».

  • «اي فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد؛ زيرا وي دشمن آشكار شماست؟ و اين كه مرا بپرستيد! اين راه راست است و او گروهي انبوه از ميان شما را سخت گمراه كرد؛ آيا تعقل نمي‌كرديد؟» (يس، آيات 60 تا 62)
  • منبع:حقیقت خاموش

چهره انسان در 100000 سال آینده چه شکلی خواهد بود

اما قرار نیست که چهره ما به همین شکل باقی بماند و در طول زمان دستخوش تغییرات خواهیم شد. به همین خاطر یک طراح دیجیتال با کمک چند متخصص ژنتیک دست به کار شده اند تا چهره آینده بشر را رسم کنند.

ما مسیر طولانی طی کرده ایم تا به اینجا رسیده ایم. و می دانیم که همه موجودات با گذشت زمان تکامل یافته و تغییرات ظاهری زیادی داشته اند.

انسان هم از این موضوع مستثنی نبوده و شاهد تغییرات زیادی در خودمان بوده ایم که مهمترین آن در جمجمه بوده است. آنجا که مغز ما رشد فزاینده ای پیدا کرده و ما را در وضعیت امروزی قرار داده است.

اما قرار نیست که چهره ما به همین شکل باقی بماند و در طول زمان دستخوش تغییرات خواهیم شد. به همین خاطر یک طراح دیجیتال با کمک چند متخصص ژنتیک دست به کار شده اند تا چهره آینده بشر را رسم کنند.

آنها سعی کرده اند که تغییرات ظاهر انسان را طی ۲۰۰۰۰ سال آینده، ۶۰۰۰۰ سال و ۱۰۰۰۰۰ سال آینده پیش بینی کنند.

انسان معمولی در زمان حاضر!

آنها معتقدند که یکی از بیشترین تغییرات در بخش پیشانی خواهد بود. همانطور که طی قرن های ۱۴ تا ۱۶ شاهد رشد در اندازه پیشانی انسان بوده ایم. اما پیش بینی می شود که ۶۰۰۰۰ سال آینده بشر به توانایی کامل جهت کنترل ژنتیک خود رسیده باشد و دیگر روند تکامل را توسط خودش تعیین کند. بنابراین شکل ظاهری انسان توسط خودش مهندسی و اجرا خواهد شد.

آنها متعقد اند که انسان چشم های بزرگ تری برای خودش به وجود می آورد چرا که به سیارات دیگری مهاجرت می کند که از خورشید دورتر هستند و نور کمتری دریافت می کنند.

20000سال دیگر سر انسان بزرگ تر شده و بیشترین رشد باز هم در پیشانی خواهد بود. یک لنز ارتباطی با رنگ زرد درون چشم ها قرار گرفته. چیزی که احتمالا گوگل گلس آینده خواهد بود.
پوست انسان هم تیره تر خواهد شد تا در مقابل اشعه های دریافتی مقاومت بیشتری داشته باشد. اما شما فکر می کنید این پیش بینی ها چقدر درست از کار در می آیند؟



تا ۶۰۰۰۰ سال دیگر باز هم سر انسان رشد می کند و پوست تیره تر می شود.



تا 100000سال آینده نیز رنگ تیره تر و چشم ها بزرگ وپلاک زدن از کنار چشم نیز امکان دارد.